|
استراوینسکی تأثیری عظیم بر موسیقی سدهٔ بیستم داشته است. نوآوریهای او در زمینهٔ ریتم، هارمونی و رنگآمیزی صوتی الهامبخش موسیقیدانان سراسر جهان بود. در رپرتوار جهانی موسیقی، شمار شاهکارهای هیچ یک از آهنگسازان معاصر با او در خور قیاس نیست. آفریدههای فراوان او کموبیش هرگونه از موسیقی، سازی یا آوازی، را در برمیگیرند. آثار صحنهای او شامل سیزده موسیقی باله است.
|
|
روند رشد و کمال استراوینسکی مانند دوستش پیکاسو نشانگر دگرگونیهائی ژرف در سبک است. سه بالهٔ نخست او - پرندهٔ آتش (۱۹۱۰)، پتروشکا (۱۹۱۱)، و آیینبهار (۱۹۱۳) - برای ارکسترهائی بسیار بزرگ به نگارش درآمدهاند و مبتنی بر فرهنگ و نغمههای عامیانهٔ روس هستند. طی جنگ جهانی اول، او از آفرینش موسیقی برای ارکستر بزرگ دست کشید و به نگارش آثاری برای گروههای کوچک مجلسی پرداخت، آثاری که در آن آمیزههای نامتعارفی از سازها بهکار گرفته شدهاند. ریتم رگتایم و رقصهای مردمپسند (مانند تانگو) در این آثار - از آن میان قصهٔ سرباز (۱۹۱۸)، بهکار گرفته شدند. در گذر دورهای که از حدود ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۱ به درازا کشید (دورهای که در مبحث قبل بهعنوان 'دورهٔ کلاسیک' از آن نام بردیم) او رفتهرفته از فرهنگ عامیانهٔ روس رو گردان شد و بهطور گسترده از موسیقی سدهٔ هجدهم الهام گرفت. نخستین ساختهٔ او در این دوره، بالهٔ پولچینلا (۱۹۲۰)، تا اندازهای مبتنی بر موسیق جووانی باتیستا پرگولزی (Giovanni Battista Pergolesi) آهنگساز اوایل سدهٔ هجدهم است و واپسین اثرش، اپرای سلوک ریک (The Rakes Progress) ،(۱۹۵۱)، به سبک و سیاق اپراهای موتسارت ساخته شده است. آثار استراوینسکی در این دوره با تأکیدی که بر پرهیز از بیان احساسات تند و تیز دارند و نیز پایبندیشان به توازان و هزل موسیقائی، سراسر دور از خشونت و 'بدویت' آئین بهار هستند. استراوینسکی که احساس میکرد سازهای بادی چوبی و بادی برنجی کمتر از سازهای زهی رنگوبوی 'رمانتیک' دارند، در قسمتهای متعددی از این آثار به این سازها نقشی برجسته واگذار کرده است. برخی از آثار این دوره همچون اودیپ شاه (Oedipus Rex) ،(۱۹۲۷) مضمونی باستانی دارند و برخی دیگر مانند سنفونی مزامیز (۱۹۳۰) الهام گرفته از متنهای مذهبی هستند.
|
|
سبک استراوینسکی در هر دوره هر چه میبود موسیقی او همواره از مرکزیت واضح تونال برخوردار بود و به همین سبب، رو آوردن او به نظام دوازده صوتی، جهان موسیقی را در بُهت فرو برد. این دگرگونی شدید در دههٔ ۱۹۵۰ و هنگامی رخ داد که او هفتاد سالگی را پشت سر گذاشته بود. در این زمان، با الهام از موسیقی آنتون وبرن (۱۹۴۵ - ۱۸۸۳) آثاری کوتاه آفرید که در آنها خطهای ملودیک به تکههائی بسیار کوچک که با رنگها و زیر و بمهائی پیوسته متغیر ارائه میشوند 'خُرد' شدهاند.
|
|
آثارش به رغم این دگرگونیهای سبکشناختی چنان 'نشان صوتی استراوینسکی' را بر خود دارند که بیهیچ شبهه میتوان آنها را باز شناخت. رنگهای صوتی او خشک و واضح و ریتم موسیقیاش نیرومند و منظم است.
|
|
تخیل ریتمیک استراوینسکی یکی از پُربارترینها در سدهٔ بیستم بوده است. موسیقیاش سرشار از دگرگونی ریتم و وزنهای مختلط است؛ گاه در موسیقی او چندین وزن متفاوت همزمان به گوش میرسند. در آثار او اُستیناتوها، یا الگوهای ریتمیک تکرارشونده، به وفور سبب یکپارچگی و انسجام بخشهای گوناگون قطعه میشوند و نقش همراهی عبارتهائی با ساختارهای بسیار نامنظم را نیز بر عهده میگیرند.
|
|
فرم نیز در دستان استراوینسکی پرداختی بیهمتا دارد. او بیش از آنکه تمها را با پاساژهای رابط بههم پیوند دهد، ناگهان از بخشی به بخش بعدی گریز میزند. در موسیقی او یک ایده مدتی تکرار میشود و دگرگونی مییابد و این روند فقط با ظهور ایدهای تازه قطع میشود. او دربارهٔ یکی از فوگهایش که با ورود مواد موسیقائی متضاد بارها دچار وقفه میشود چنین گفته است: 'ببینید، اینجا من فومگ را با قیچی تکهتکه کردهام' . اما موسیقی استراوینسکی به رغم تمام این دگرگونیهای ناگهانی، منسجم و یکپارچه است.
|
|
رنگآمیزی صوتی، پارهای جدانشدنی از کار استراوینسکی است. تأثیرگذاری ریتمها، آکوردها و ملودیهای او بستگی فراوان به شیوهٔ ارکستراسیون آنها دارد. بسیاری از آثار او برای ترکیبهای سازی نامتعارف به نگارش درآمدهاند. در آثار او اغلب رنگهای صوتی بسیار متضاد با یکدیگر میآمیزند: ویولون در برابر ترومپت، با پیانو در تضاد با ترومبون. از این گذشته، سازها در موسیقی استراوینسکی در گسترههای صوتی نامعمول نیز بهکار گرفته میشوند. برای نمونه، آئین بهار با زیرترین صداهای باسون سولر آغاز میشود. بهرهگیری استراوینسکی از سازهای کوبهای نیز نشان از تخیلی سرشار دارد و اغلب به آنها نقشهای تکنواز واگذار میکند. (او حتی نواختن سازهای کوبهای را آموخت تا خود بتواند بخشهای مربوط به طبلها را آزمایش کند) نویسندهای که در آفرینش قصهٔ سرباز با او همکاری داشت نقل کرده است که هر روز او را 'در اتاقی آبی ... میان انبوهی از طبلها و سازهای کوبهای جوراجور' دیدار میکردم.
|
|
موسیقی استراوینسکی هارمونیهائی غنی و بدیع دارد که 'آکورد پتروشکا' ، آمیزهای بیتونال و مشهور از دو تریاد دو ماژور و فادیز ماژور، نمونهٔ آن است. او حتی با آکوردهای مرسوم نیز از راه فاصلهگذاری میان صداهای زیر و بم آنها، مضاعف ساختن برخی صداها و ارکستراسیون ویژه کیفیتی بیمانند میبخشد. جوهرهٔ این گرایش را در اظهار شعف او برای یک یاز این هارمونیهای بدیع میتوان دریافت: 'از کشف این آکورد چه قدر شاد بودم' .
|
|
استراوینسکی اغلب مواد موسیقائی آشنا را برای آفرینش آثار بدیع بهکار گرفته است. او گسترهای پهناور از سبکها، از موسیقی عامیانهٔ روس گرفته تا ملودیهای باروک و از مادریگالهای رنسان تا ریتمهای تانگو را بهکار گرفت. او گاه ملودی آهنگسازان دیگر را نیز با هارمونی و ارکستراسیونی تازه همراه کرده است، اما در این حال نیز موسیقی او با وجود تداعی ابهامآمیز سبکی قدیمی، سراسر نشان سبک استراوینسکی را بر خود دارد. او از 'نیاز مستمر در سراسر عمر برای تغذیه از دنیای بیرونش سخن به میان آورده است. بر این باور بود که سنت 'نیروئی زنده است که حال را به جنبش درآورده و شکل میبخشد ... مانند میراثی مشروط است که به کسی برسد، به شرط آنکه پیش از سپردن آن بهدست وارثان بعدی آن را به ثمر برساند' .
|
|
|
پتروشکا دومین بالهای است که استرواینسکی برای بالهٔ روس در پاریس آفرید. این اثر یک فانتزی است و داستان آن در یک بازار مکارهٔ روسی هنگام کارناوالی در دههٔ ۱۸۳۰ در سن پترزبورگ رخ میدهد. شخصیتهای اصلی داستان سه عروسک خیمهشببازی در اندازهٔ طبیعی هستند - پتروشکا، مور (Moor) و بالرینا (Ballerina) - که توسط یک جادوگر پیر جان میگیرند. به گفتهٔ استراوینسکی، پتروشکا 'قهرمان جاودان و ناراضی هر کوچه و بازار در تمام کشورها است' . به بیان دیگر، او همتای روس پینوکیوی عروسک است. پتروشکا برای جلب نظر و محبت بالرینا با مور به رقابت برمیخیزد. در چهارمین و آخرین صحنه، مور در برابر بهت و حیرت انبوه مردم پتروشکا را با شمشیر میکشد.
|
|
موسقی این باله به تناوب درخشان، غریب و هزلآمیز است و با سیر داستان همخوانی کامل دارد. استراوینسکی برای تجسم حال و هوای بازار مکارهٔ روسی، ترانههای عامیانهٔ روس و نیز ترانهها و رقصهای مردمپسند را بهکار میگیرد. رنگآمیزی و خیالپردازی لطیف موسیقی این اثر، موسیقی پتروشکا را هماندازه بالهٔ آن محبوب ساخته است. در اینجا به بررسی صحنهٔ آغازین این باله میپرازیم که خود سه بخش دارد:
|
|
۱. هیاهوی جمعیت،
|
۲. شگرد جادوئی،
|
۳. رقص روسی.
|