اين فرآيند يکى از دقيقترين کاربردهاى فن ميانگذارى ثابت بوده و کارآترين و گستردهترين جلوهها را به همراه دارد. فرآيند برشفام (کروماکي) در بسيارى از استوديوهاى تلويزيونى جايگزين صحنهپردازىهاى پر هزينه شده است و معمولاً با فرآيندهاى ديگر همراه مىشود (کليد خارجي).
|
|
اگر چه فرآيند برش فام در وهلهٔ اول براى ميانگذارى بازيگران در صحنههاى پسزمينه بهکار مىرود (عکس، فيلم، ماکت، نقشه و غيره). اما کاربردهاى طبيعتگرا و جالب آن نامحدود است.
|
|
|
|
معمولاً در ميانگذارىهاى تصويرى بايد پيشزمينه و پسزمينه با يکديگر تطبيق داشته باشند؛ مقياس، پرسپکتيو (زاويهٔ عدسي، ارتفاع، و خط ديد)، کيفيت رنگ، تضادمندي، جهت نور و غيره. در صورتى که عمق ميدان موضوعهاى پيشزمينه محدود باشد اما پسزمينهٔ ميانگذارى شده کاملاً واضح ديده شود، مشکلاتى در زمينهٔ تطبيق اين دو عامل پديد مىآيد.
|
|
اگر دوربين مربوط به پيشزمينهٔ ميانگذارى چرخش افقى يا عمودى دارد، موضوع در داخل پسزمينه حرکت خواهد کرد. چنانچه دوربين پيشزمينه حرکت کرده و يا زوم مىشود، مقياس نسبى تصوير با بزرگ و کوچک شدن موضوع مختل مىشود. از اين جهت، چنانچه هدف دستيابى به چنين جلوههايى نباشد، معمولاً پيشزمينه و پسزمينه بايد ثابت و بىحرکت باقى بمانند.
|
|
با اين وجود، اگر دوربينهاى پيشزمينه و پسزمينه بهطور همگاه حرکت کنند مىتوان به چرخش، زوم يا حرکات واقعگراى جالبى در تصوير دست يافت. در موقعيتهاى ساده تصويربرداران ماهر، حرکات دوربين خود را چنان تنظيم و هماهنگ مىکنند که نتايج مؤثر تصويرى حاصل مىشود. اما قابلاطمينانترين همگاهى اين حرکات زمانى است که دوربينهاى پيشزمينه و پسزمينه با دستگاههاى کنترل خودکار الکترونيکى به يکديگر مرتبط شوند. بدينترتيب، دوربين پيشزمينه مىتواند بهطور افقى يا عمودى چرخيده يا زوم کند و دوربين پسزمينه که از يک عکس، تصوير گرافيکى يا يک ماکت تصويربردارى مىکند نيز حرکات مشابه و همسانى داشته باشد.
|
|
چنانچه دوربين پيشزمينه رويداد را تعقيب و اندازهٔ نما را تنظيم کند، نتايج حاصله کاملاً متقاعدکننده خواهد بود. با اين همه، دوربين پسزمينه بايد روى يک محور مرکزى تنظيم شده بچرخد و سرعت جابهجائى آن با زواياى نسبى عدسى مورد استفاده مطابقت کند. حتىالامکان بايد از موقعيتهاى حساس بصرى مانند صحنههائى که حرکت پرسپکتيوى و حرکات متوازى سطوح دارند (جابهجائى نسبى سطوح در فواصل مختلف) اجتناب کنيد.
|
|
| فريز رنگ و فرسودگى لبهها
|
|
فريزهاى رنگى (مربوط به رنگ کليد) به دلايل مختلف در حاشيهٔ موضوعهاى کليد (شده) در پسزمينه پديد مىآيد: نشت نور رنگي، بازتاب رنگ کليد، مشکلات نورهاى ناخواسته و بالاخره مختصات رنگى نوار (محدوديت پهناى باند). راهحلهاى پيشنهادى در مورد استفاده از نورِ پشتِ زرد فقط مىتواند مشکل را کمتر کرده اما آن را حل نمىکند و در ضمن احتمال زرد شدن موضوع نيز وجود خواهد داشت. بعضى از سيستمهاى برشفام نسبت به فريز رنگى حساستر از ديگران هستند. کليد (کردن) نرم لبه اين جلوه را کاهش مىدهد اما براى محو کامل آن مدارهاى خاصى ضرورت مىيابد (مدارهاى مربوط به حذف رنگ، محوکنندههاى فريز، و ماتريسهاى خاص رنگي). متأسفانه اين روشها به بازسازى مخلوطهاى خاص رنگى مىانجامد.
|
|
هنگامى که جزئيات دقيق يا موضوعهاى ناواضح را ميانگذارى مىکنيد (مو، پالتو پوست، دود و بخار) با جلوههائى مثل فرسودگى لبهها يا شکستگى حاشيهها مواجه مىشويد و اين به خاطر نامشخص بودن عمل تعويض تصوير در آن مواضع است.
|
|
|
بدون شک رنگ حقيقى سطح نقابگذارى در صحنهٔ پيشزمينه بايد دقيقاً با رنگ منتخب سيستم مطابقت داشته باشد - چه از يک سطح رنگى استفاده شود يا نورپردازى رنگى بهکار رود. اين سطح بايد روشنائى کلى و يکنواخت داشته باشد. در عمل، با وجود اشکالات اندک، نتيجهٔ کار قابل قبول است. اکثر استوديوهاى تلويزيونى از سيکلوهاى رنگي، لتههاى رنگي، پارچههاى مخصوص يا کفپوشهاى نقاشى شده استفاده مىکنند و نورپردازى اين وسايل بهنحو قابلتوجهى متغير و متنوع است. البته مىتوان نقاب را از تصاوير گرافيکي، فيلم، نوار ويدئو، يا ساير منابع تصويرى نيز بهدست آورد.
|
|
هر رنگى که براى کليد (کردن) استفاده مىشود نبايد در تصوير پيشزمينه وجود داشته باشد و گرنه در ناحيهٔ نقابگذارى شکستگىهايى پديد آمده و تصوير پسزمينه در آن نمايان خواهد شد. اگر کسى را مجبور کنيد که لباسى به 'رنگ کليد' بپوشد، در تصوير محو خواهد شد. از اينرو، مىتوان جلوهٔ نامرئى بودن در تصوير را بهسادگى بهدست آورد.
|
|
رنگ آبى کاملاً اشباع شده غالباً بهعنوان رنگ کليد استفاده مىشود، زيرا از لحاظ فامداري، اين رنگ بيشترين تمايز را با رنگ پوست انسان داشته و در ضمن کمتر احتمال دارد که در صحنههاى پيشزمينه باشد. از طرف ديگر، چنانچه به دلايلى نتوان از رنگ آبى استفاده کرد، رنگهاى زرد و سبز نيز کاربرد زيادى دارند. امروزه مدارهاى الکترونيکى پيچيده در دستگاههاى تلويزيونى دقت بسيار زيادى در رنگ دارند و رنگهاى منحصر بهفرد را تشخيص داده و مخلوطهاى رنگى نمىتوانند در فرآيند تعويض تصوير ايجاد اشکال کنند.
|
|
| ميانگذارى سايه (سايهگذارى)
|
|
سيستم برشفام هر چيزى را که آبى نيست از صحنهٔ پيشزمينه جدا کرده (اگر رنگ آبى رنگ منتخب کليد کردن است) و در صحنهٔ پسزمينه ميانگذارى مىکند. بنابر اين سايهاى که روى اشياءِ پيشزمينهٔ صحنه افتاده باشد، در داخل صحنهٔ پسزمينه کليد مىشود اما اگر سايهٔ بازيگر روى کف صحنه افتاده باشد از تصوير نهائى حذف مىشود (بهدليل داشتن مايههاى آبي). سايههاى بازيگران که روى سطح کليد (کردن) مىافتد نيز اشکالاتى در تعويض تصوير بهوجود مىآورند، لذا غالباً بازيگران را چنان نورپردازى مىکنند که فاقد اينگونه سايهها باشند.
|
|
با اين وجود، اگر بازيگران ميانگذارى شده بدون سايه باشند بهصورت شناور ظاهر مىشوند و توهم واقعيت در صحنه از بين مىرود - بهويژه آنجا که وجود سايه به خاطر صحنهٔ پسزمينه توجيه شود. به کمک مدارات الکترونيکى مناسب مىتوان سايهها را بهگونهاى طبيعى ايجاد کرد. مدارات روشنائىهاى پائين، سايهٔ افتاده بر سطح کليد (کردن) را دريافت کرده و نقابى از آن با وضوح و غلظت قابلتنظيم ايجاد مىکند، سپس آن را بهصورت شفاف بر صحنهٔ پسزمينه مىاندازد. اين سايهها که به نظر کاملاً طبيعى مىآيند، قابل تنظيم و حرکت بوده و مىتوان آنها را با صحنهٔ پسزمينه مطابقت داد.
|
|
| ميانگذارى شفاف و نيمه شفاف
|
|
بهطور کلى روش ميانگذارى برشفام همهٔ جزئيات را از وراى مواد شفاف (شيشه يا دود) نمايش داده و شکستگىهاى نورى ناخوشايندى را نشان مىدهد. با استفاده از مدارات مناسب [کليد (کردن) خطى يا تخفيف رنگ] امکان ديد از وراء يک سطح شيشهاى در نماى پيشزمينه و کليد کردن آن در صحنهٔ پسزمينه بدون جلوهٔ ناخوشايند بهوجود مىآيد.
|
|
|
در صورتى که براى صحنهٔ پسزمينه از عکس استفاده مىشود، همواره اين امکان وجود دارد که سکون تصوير در پسزمينه (امواج يا درختها) توجه بيننده را به غيرطبيعى بودن آن برانگيزد. هنگامى که صحنهٔ پيشزمينه در پسزمينههاى متحرک چون فيلم يا نوار ويدئو، کليد مىشود بايد اطمينان حاصل کرد که فصول در نظر گرفته شده از نظر زمانى با رويداد پيشزمينه مطابقت داشته و چنانچه لازم باشد اين دو صحنه از نظر رويداد همگاه شوند (حرکت اتومبيل در پسزمينه).
|
|
|
با در نظر گرفتن احتياط لازم مىتوان موضوعهائى را در صحنهٔ پيشزمينه قرار داد که با پسزمينهاى که درون آن ميانگذارى شدهاند به ظاهر از يکدستى کامل برخوردار باشند. بعضى اوقات، مبلمان يا قطعات صحنهاى (ستونها و ديوارها) و اشياءِ صحنه توسط بازيگران استفاده مىشوند تا جلوهٔ طبيعى پيوستگى صحنه حفظ شود. همچنين مىتوان با قرار دادن يک جسم در پيشزمينه شکل ناخواسته و ناخوشايندى را که در تصوير صحنهٔ پسزمينه وجود دارد پنهان کرد.
|