|
|
|
رشد و نمو بدنى عبارت است از تغييرات ارگانيک و تشريحى که بهطور مداوم انجام مىگيرد. هرگاه بدن نقص فطرى نداشته باشد و نيازهاى رشد بهطور کامل و سالم ارضاء شوند، عمل يا فرآيند رشد و نمو بهطور طبيعى و عادى انجام خواهند گرفت و مىتوان انتظار داشت که دانشآموز در هر يک از مراحل رشد تکامل، ويژگىهاى آن مرحله را دارا باشد.
|
|
نقايص بدني، چگونگى تغذيه، وضع اقتصادى - اجتماعى خانواده، کار کردن در شرايط نامساعد، خواب و استراحت، ورزش و تفريح، فشارهاى عاطفى و اختلال در کار غدد از جمله عواملى هستند که بر رشد و تکامل بدنى دانشآموزان تأثير بهسزائى دارند.
|
|
برخوردارى دانشآموز از غذاى کافى و مناسب، توجه به بهداشت و سلامت دانشآموز، توجه به خواب و استراحت کافي، در نظر گرفتن تفريحات سالم براى دانشآموز و تأمين آرامش خاطر وى از جمله مسائلى هستند که والدين مىبايست در جهت رشد و تکامل بدنى فرزندان خود مورد توجه قرار دهند. در محيطهاى آموزشگاهى نيز دقتنظر در مواردى چون، توجه به اعمال و کنشهاى بدني، شناخت تفاوتهاى موجود در ميزان رشد، توجه و مواظبتهاى فردى در رشد و تکامل بدنى دانشآموزان بسيار سودمند خواهد بود.
|
|
|
همانگونه که افراد بشر از لحاظ شکل، قد، نيرو و ساير صفات و ويژگىها با هم متفاوت هستند، ميزان و کيفيت هوش آنان نيز با يکديگر تفاوت دارد. يعنى عدهاى باهوش، گروهى کمهوش و اکثراً متوسط هستند. روانشناسان درباره علتهاى اين تفاوتهاى هوشى مطالعات و آزمايشهاى متعددى انجام داده و عواملى چون وراثت و محيط، رشد بدنى و بهداشت، سن، جنس، نژاد و مليت، وضع اجتماعى - اقتصادي، موقعيت جغرافيائي، وجود محرک و يادگيرى را در آن مؤثر دانستهاند.
|
|
دانشآموز براى اينکه از استعداد ذهنى سالمى برخوردار باشد و يا بتواند از استعداد عقلى طبيعى خويش بهتر استفاده کند، بايد خانواده و مدرسه با يکديگر صميمانه همکارى کنند و اين همکارى در صورتى سودمند خواهد بود که والدين، معلمين و دستاندرکاران مدرسه، خود از پرورش سالم بهرەمند بوده و به اصول روانشناسى تعليم و تربيت آشنا باشند.
|
|
|
ما همگى اين واقعيت را قبول داريم که زندگى انسان از روز اول در ميان افراد ديگر آغاز شده و از همان ابتداء حيات با آنها رابطه برقرار مىکند و همين ارتباط، تغييراتى را در رفتار او بهوجود آورده و با پيشرفت تمدن و فرهنگ، مسئوليت اجتماعى افراد افزايش مىيابد. اگر چه در گذشته انزواء و گوشهنشينى يا اکتفاء به يک ارتباط محدود و کموسعت، براى افراد ممکن بود، امروز ديگر امکان ندارد و هر لحظه احتياج است که فرد دامنه ارتباط خود را با همنوعان خود گسترش دهد و اين نيز جز از طريق پذيرش مسئوليت به اندازه توانائي، ممکن نخواهد بود و مدرسه بهترين مرکزى است که صلاحيت تربيت اجتماعى صحيح دانشآموزان را دارد و تربيت اجتماعى بايد جزء مکمل عادى يادگيرى باشد. بدينجهت لازم است ميان مدرسه و خانواده دانشآموز همواره ارتباط صحيحى برقرار گردد تا دانشآموز با بهرهگيرى از هر دو محيط بتواند استعدادها و مهارتهاى گوناگون خود را پرورش داده و فردى اجتماعى بار آيد.
|
|
|
سلامت روانى و عقلى شخص به سلامت عاطفى او بستگى دارد. زيرا نظر شخص نسبت بهخود، ديگران، اوضاع اجتماعى و زندگى بهطور کلى از چگونگى رشد و تکامل عواطف وى متأثر مىشود. به بيان ديگر، داورىهاى هر فرد درباره خود و ديگران و مسائل اجتماعى به کيفيت عواطف او بستگى دارد و شخصى که از رشد سالم هيجانى و عاطفى بهرهمند نباشد، هرگز فردى واقعبين، نيکانديش، درستکردار و در نتيجه فرد مفيد و مؤثر در پيشرفت جامعه نخواهد بود.
|
|
نکته مهم در توجه به عواطف دانشآموزان اين است که بدانيم عواطف و هيجانات آنان را چه موارد يا اوضاعى نظير خشم، ترس، غم و ... متأثر مىگردد. اگر بتوانيم دانشآموزان را بهموقع از عواملى که موجب بر هم زدن تعادل عاطفى در آنان مىگردد، آگاه کنيم و با علاقه به سازندگى و پرورش نيروهاى هيجانى آن بپردازيم، مىتوانيم اميدوار باشيم که در راه آزمايش و امنيت روانى آنان، گامهاى مؤثرى برداشتهايم. وضع بهداشتي، روابط خانوادگي، هوش، خستگي، محيط اجتماعي، آرمانها و آرزوها، گرايش نسبت به ارزشهاى زندگي، محيط مدرسه و کلاس از جمله عواملى هستند که در رشد و تکامل عاطفى دانشآموزان مؤثر هستند.
|