|
|
| نقش اولياء در رشد و تکامل دانشآموزان
|
|
بديهى است والدين مىتوانند در سنين مدرسه کودک را نسبت به مسائل مختلف رشد و تکامل کمک کرده و در ايجاد و پيشبرد موفقيت وى نقش مؤثر و نافذى داشته باشند. والدين بايد مطالعه و عادت به مطالعه را در طرحهاى خانوادگى خود بگنجانند و کودکان را از ابتدا نسبت به امر مطالعه علاقهمند و يادگيرى را براى پيشرفت ارزشمندى آنها تائيد نمايند. چون کافى است فرزندان درک کنند که يادگيرى در نظر والدين نقش پراهميتى دارد، سپس اين تائيد بهعنوان عاملى ذهن کودک را تحريک کرده، شوق مدرسه رفتن را بيشتر و آموختن را برايش لذتبخش خواهد نمود.
|
|
همچنين لازم است که والدين، فرزندان خود را در بحث و گفتگوهاى خانوادگى شرکت دهند. در اين صورت آنها انگيزه لازم را براى فکرکردن و يادگيرى بهدست خواهند آورد. چون امروزه به خوبى روشن شده است که در زندگى افراد، بهخصوص کودکان، موفقيت در يک مورد، موفقيتهاى بعدى را همراه دارد و اعتماد به نفس کودک بر اساس همين بحثها و کسب موفقيتها بهتدريج ساخته شده و استقرار مىگردد. لذا بايد سعى کنيم که فرزندان ما از آغاز بر پلّه نردبان موفقيت قدم مىگذارند و در هر پلّه، پيروزى آنها مورد تائيد و تشويق قرار گيرد.
|
|
از طرف ديگر چون يکى از راههاى کسب توفيق در حل مسائل و درک و دريافت موضوع، تمرکز حواس است و اين زمينه تکاملي، نياز به کمک والدين دارد، لذا از کودکي، پدر و مادر بايد فرزند خود را عادت دهند تا براى هر کارى که انجام مىدهد دقت و توجه خاصى مبذول دارد و براى ايجاد هر عادتى تکرار و تأکيد لازم است.
|
|
از جمله وظايف والدين در هدايت فرزندان، پيشگيرى از بروز اضطراب و احساس ترس در آنها است. اضطراب از رفتن به مدرسه، معلم، همکلاس، تکاليف درسى و يا هر عامل ديگرى که ممکن است روان وى را آزار دهد، بايد مورد توجه والدين قرار گرفته و کودک را از طيف آزاردهنده آن دور کنند چون ترس مىتواند بهصورت يک احساس خنثىکننده و مضر و يا يک ناراحتى مزمن که کودک به سختى از آن آگاهى دارد، سلامت جسمي، روانى و ذهنى وى را تهديد کند. لذا والدين بايد به محض احساس نگرانى يا ترس نزد کودک در هر زمينهاى که باشد، بهنحو آرام و با صميميت با وى به گفتگو بنشينند و با صرف وقت کافى به حرفهاى آنان گوش دهند و سعى کنند تفکر وى را نسبت به موضوع مورد ترس دريابند و سپس در حل مشکل، آگاهانه و صحيح به وى کمک کنند و اگر خود قادر به انجام رفع موضوع نيستند، از افراد مطلع راهنمائى بخواهند و هيچوقت با بىتوجهى خود نسبت به ترس اوليه او از مسائل درسى يا غير آن، امکان مزمن شدن اضطراب و نگرانى را براى وى فراهم نکنند.
|
|
همچنين والدين از طريق گوشدادن به سؤالات کودکان و کمک کردن به آنها در يافتن پاسخ مناسب مىتوانند به گسترش و ايجاد علايق جديد، آنها را يارى کنند. نکته قابل ذکر اينکه، والدين بايد يادگيرى با شتاب را براى کودک منع کرده و در عوض مرور پيوسته و نهائى را که موجب هماهنگ کردن آموختهها مىشود، تشويق نمايند. بهعلاوه نبايد آنچه را که کودک نسبت به آن احساس رضايت خاطر مىکند بر هم زد، بلکه بايد اگر چنين علايقى وجود دارد کمک کرد تا نسبت به ساير موضوعات درسى توجه بيشترى براى وى پيدا شود و بهتر است که او را تشويق کنند تا در يک زمان روى يک موضوع خاص سعى بيشترى کرده و نمرات خوبى بهدست آورد تا بهتدريج با کسب اطلاع به مسائل مختلف، علاقهمندى زيادترى حاصل نمايد. والدين آگاه مىدانند که کودکان براى يادگيرى بايد سؤال کنند و آنها احتياج به پاسخ دارند. لذا بايد 'چراها' را تشويق کرد نه آنکه فرو نشاند و خاموش نمود. همچنين از طريق تهيه موادى که آنها براى استفاده از سرگرمىها و بازىهاى خود نياز دارند، خانه مىتواند مشوق کنجکاوى آنان باشد.
|
|
هر چند وسعت خزانه لغات براى تمرين و بيان نظريات و ايجاد ارتباط با ديگران براى کودکان لازم است، ولى هميشه دانستن لغات بيشتر کافى نيست بلکه کودک بايد وضعيت و موقعيتهائى را که بهکار بردن آن لغات، مناسب هستند تشخيص دهد. چون اين يک نوع روش تفکر است و والدين خيلى بيشتر و مؤثرتر از مدارس مىتوانند در اين جهت نيز کودک را در خانه يارى دهند. البته در اين مورد لازم به ذکر است که نبايد زياد به کودک تذکر داد و مرتب مطالب را در دهان او گذاشت، بلکه بايد به او فرصت داد تا صحيح بيان کردن مطالب را تمرين کند.
|
|
والدين بايد بهخاطر داشته باشند که آنها و معلمين، جنبههاى مختلفى از کودک را مشاهده مىکنند، لذا با مقايسه يادداشتهاى يکديگر و يا در جريان مصاحبه حضورى با آموزگار که بهطور مرتب بايد هر دو سه ماه يکبار صورت گيرد، در شناسائى کودک خود موفقتر خواهند شد.
|
|
همچنين والدين بايد نسبت به ايجاد عادت در کودک براى برنامهريزى و داشتن طرحها و اهداف درازمدت، وى را يارى داده و تشويق کنند. منتهى در اين زمينه بايد از توانائىها و علايق کودک آگاهى داشته و بر اساس يک تفاهم منطقى او را در تدوين برنامههاى مطالعه يا فعاليتهاى فوق درسى ديگر هدايت نمايند.
|
|
| نقش معلم در رشد و تکامل دانشآموزان
|
|
معلمين در تکامل حس کوشش دانشآموزان از طريق واگذارى مسئوليت اداره کلاس، انگيزش فعاليتهاى جمعي، با شناخت و بهکارگيرى زمينههاى ذوقى ديگر مىتوانند مؤثر باشند. همچنين معلم مىتواند حس اعتماد به نفس، استقلال وجودي، قريحه و ابتکار دانشآموزان خود را تقويت کرده و يا با تشويق خود، اين زمينهها را پربارتر کند. به علاوه معلم مىتواند از نظر اخلاق، رفتار، صداقت و ساير صفات مطلوب انسانى براى دانشآموزان الگوئى مناسب شده و اثر وجودى و اخلاقى خود را در ذهن کودک گاهى تا سنين بالاى زندگى استوار کند.
|
|
نقش معلم در سازندگى دانشآموز وقتى مؤثرتر و پربارتر مىشود که همکارى نزديک و مکرر با والدين دانشآموز را داشته باشد و بهصورت يک ارتباط متقابل، معلم مطالبى را درباره رفتار و خصوصيات خلقى کودک از اولياء و آنها نکاتى را در زمينه مسائل آموزشى وى از معلم کسب کرده و در جهت رفع مشکلات او همفکرى نمايند. چنين هماهنگى در سنين و جهات مختلف رشد و تکامل دانشآموز، مثل رعايت نظم و انضباط، رقابت سالم با خواهر يا برادر، آموزش مسائل بهداشتى و بلوغجنسى و رفتارى وى مىتواند کارساز باشد.
|