|
| گفتگو و توافق درباره نقشهاى اجتماعى
|
|
در سنتهاى گوناگون نظريه نقشها بحث و گفتگو و توافق درباره نقشهاى اجتماعى يا به اصطلاح انگليسى آن: role negotiation, role bargaining توجه ويژهاى يافته است. در اينجا فرآيندهاى آموزشهاى اجتماعى مؤثر هستند. سروکار داشتن و تجربه با نقشها، شناخت بهاء و قيمت نقشها، توانائى و استعداد اينکه بر ديگران تأثير بگذارند و غيره. انديشههاى اساسى بحث و گفتگو عبارت است از اينکه در نقش معين، خيلى سرمايهگذارى نشود، دقيقتر گفته شود: ديگر بيشتر از آنچه نقش مىارزد و از خود بهجا مىگذارد، سرمايهگذارى نشود.
|
|
۱. 'متغيرات انگيزشي' (Motivationsvariablen) يعنى آمادگى براى اينکه وظايف نقشها را برعهده گيرند:
|
|
اگر نقش را از ته دل بازى کند و اگر به او براى برعهدهگيرى نقش، منافع و سود زيادى وعده داده شود (و با اين کار نيز لازم است تعهدات در مقابل هنجارها و ضوابط داراى اهميت باشند)، P فعاليت و تلاش خوبى عرضه مىکند (يعنى قيمت زيادى مىپردازد).
|
|
۲. 'متغيرات پاداشدهي' (Sanktionsvariablen) يعنى باخبربودن از داورى خودى (يا خودارزيابي) درباره پاداش مثبت يا منفى طرفها و شرکاء نقشها درباره فعاليت خويش. فىالمثل اگر P منتظر و چشم بهراه پاداشهاى مثبت ديگران (مثلاً ترفيعها، تشويقها و تمجيدها، عشق متقابل) باشد فعاليت خوبى انجام خواهد داد.
|
|
۳. 'متغيرات رابطهاي' (Relationsvariablen) يعنى داورى (و ارزشيابي) شخص مهم ثالث يا اشخاص ثالث که شاهد مبادله باشند يا عقيده خود را اعلام کنند. P فعاليتهاى خوبى ارائه خواهد داد اگر ديگران آن را درست و صحيح بدانند و يا از عمل نقشها جانبدارى کنند.
|
|
بهعلاوه شخص ثالث اغلب يک مقام صلاحيتدار عينى است که او را به کار دعوت مىکند (فىالمثل در شوراى مديريت، کميسيون حکميت و رفع اختلاف و غيره). چنين الگوى نقش توافق از راه بحث و گفتگو فقط در يک ساز و کار بىعيب و نقص بازار کارآمد است؛ يعنى در حالت عمل آزادانه نقشها. محدوديتها بهويژه وقتى معتبر هستند که شريکى قادر باشد تعريف وضعيت خود و نيز تفسير نقشهاى خود را براى ديگران به قيمت زياد، تحميل کند. به اين ترتيب قيمتها در مبادله نقشها اغلب و بلکه بيشتر نتيجه يک تجلى قدرت هستند و مسئله اين است چه کسى وسايل پاداشدهى را در اختيار دارد که مربوط به نقش معينى باشد و اين هم غير از نتيجه مبادله آزاد در بازار هست.
|
|
به اين ترتيب ما نظريه جمعبندى و تراز نقشها را بيان کردهايم (نظريه جمعبندى و تراز نقشها) که براى برعهدهگيرى داوطلبانه و غيرداوطلبانه و اجراء نقشهاى اجتماعى مدعى اعتبار هستند در حال حاضر اين نظريه در مهمترين متغيرات آن مىتواند بهطور تجربى مورد آزمون قرار گيرد (مثل موارد استعمال: داوطلبى در شوراى مديريت کارخانه، برعهدهگيرى نقش مادرى و غيره).
|
|
- نظريه جمعبندى و تراز نقشها:
|
اين نظريه که به انديشه و دريافت لينتون در مورد حقوق و تکاليف نقشهاى اجتماعى و نيز به نظريه گود درباره دلهره و استرس ناشى از نقشها (۱۹۶۰) استناد مىکند، مىکوشد به اين پرسش پاسخ گويد که آيا و تا چه حد شخص P آماده است، نقش اجتماعى خاصى را برعهده گيرد و آن را اجراء نمايد. گزارههاى (Proposition: در ميان معانى متعددى که براى اين لغت آوردهاند مترجم به متابعت از استاد شادروان دکتر مصاحب، گزاره را انتخاب کرد.) اين جدول با فرض اصلى نظريه آموزشى رفتارگرايان جديد (neo-behavioristisch) و نيز با گزينههاى (Varianten) خاصى از نظريه مطلوبيت اقتصادى و روانشناسى تطابق دارند: |
|
|
۱. احتمال اينکه P يک نقش اجتماعى را برعهده گرفته و اجراء نمايد، کارکردى اجتماعى ناشى از فشار برعهدهگيرى است که P آن را درک و تجربه و ملاحظه کرده است و نيز ناشى از توانائىهائى ادراکى P است که نقش را اجراء مىنمايد و همچنين ناشى از کارکرد تفاوت بين بازدهها و نتايج نقشها و هزينههاى نقشها است که آن را قبول و درک کرده يا پيشى گرفته و درباره آن شناخت پيدا کرده است. هزينهها و بازدهها بهوسيله ابهام و ايهام (Ambiguität)، ستيز و تضادداشتن (Konfliktträchtigkeit)، هويتپذيرى و يکسانگيرى (Identifikabilität) نقشها که بهطور ذهنى ادراک شدهاند، تحتتأثير قرار مىگيرند: |
|
|
|
- با نتايج کنونى همين نقشها يا نقشهاى ديگر شبيه به آن
|
|
|
- با نتايج مورد انتظار (و مورد اميدوارى و در نظر گرفته شده) در آينده |
|
|
- با نتايج کنشگران و اجراءکنندگان نقشهاى ديگر (بهويژه دارندگان نقشهاى مشابه و يا برابر) |
|
|
- با نتايج نقشهاى علىالبدل (يا رقابتکننده) که در مورد آنها نوعى حق گزينش ممکن است. |
|
|
۲. البته نتايج بهرهگيرى نقشها و اجراء آنها متفاوت هستند و درنتيجه بديهى است که هزينههاى نقشها و بازدههاى نقشها نيز بهطور متفاوت قابل اندازهگيرى هستند: درنتيجه احتمال بروز آنها بهطور ذهنى با نتايج خواسته شده و يا ناخواسته و درنظر آورده شده (يا برعکس) سبک سنگين مىشود (موضوع ترازبندى انتظارات نقشها). دارندگان نقشها کوشش خواهند کرد 'بيلان و تراز موفقيت نقشهاى خود را' حتىالمقدور بهطور متناسب بسازند. به حداکثر رسانيدن بازماندهها و نتيجه مثبت بيلان نقشها حتىالمقدور و از طريق تخفيف و تقليل هزينه نقشها (فىالمثل از طريق نمايندگي، از طريق برطرف کردن تغييرات و ناپايدارىها - Inkonsistenzen، از طريق تقليل سرمايهگذارىها در نقشها) و يا از طريق افزايش دادن بازده نقشها (مثلاً گسترش دادن قدرت نقشها يا امتياز دادن يا ساختدهى به نقشها، افزايش همگرائى با برداشت و تصور خاص خودي، با انگيزههاى خاص خودي، با نيازها و منافع) ممکن است و به اين ترتيب از لحاظ هزينه مناسبترين راهبردها (استراتژىها) انتخاب مىشود. در مقياس موفقيت پيشى گرفته (antizipierte) 'استراتژىهاى مثبت و فعال رفتاري' انتخاب مىشوند، اما بههنگام مسدود شدن و بههم خوردن بخت و وجود بدشانسىها 'استراتژىهاى شناختي' انتخاب مىشوند. |
|
|
۳. بههنگام مقايسه تراز مثبت انتظارات ناشى از نقشها، P تمايل دارد که نقش را نگه دارد يا آن را توسعه و گسترش دهد؛ به ديگر سخن سرمايهگذارىها را در مورد اين نقش را نگه دارد بهشرط اينکه: |
|
|
|
- اگر سطح مقايسه براى نقشهاى بديلى هنوز نامناسبتر باشد. |
|
|
- اگر فشار اجتماعى هيچ نوع کنار گذاشتن اين نقش را اجازه ندهد. |
|
|
- اگر نتوان نقش را تغيير ساخت داد يا آن را فقط بتوان خيلى گران تغيير داد. |
|
|
- اگر P براى زمان ديرتر نتايج بهترى را انتظار داشته باشد. |
|
|
|
البته انسان مىتواند اين عقيده را داشته باشد که انديشههاى ناشى از نظريه سودمندى و مطلوبيت، از لحاظ برعهده گرفتن نقش اجتماعى خيلى فشرده به ذهن متبادر مىشود. پديدارشناسى نظريه نقشها (رجوع کنيد به: فىالمثل کراپمان، ۱۹۷۱ و استريکر، ۱۹۸۵) در اين باره با ساز و کارهاى ظريف و دقيق بهکار پرداخته است که به بازىگرفتن و بحث و گفتگو درباره نقشهاى اجتماعى در فرآيندهاى برهمکنشى همراهى مىشوند. به اين ترتيب فىالمثل رفتار نقشها بين رئيس و عضو زيردست نه فقط از طريق امتيازات رسمى حاکم مىشود (فىالمثل مجوزهاى دستورالعملي، صلاحيتها، توصيف وظايف) بلکه در فرآيندى فوقالعاده پيچيده برهمکنشى به بازى گرفته مىشود. برهمين منوال رابطه بين شرکاء زندگى نه فقط به تصورات عمومى اجتماعى درباره نقش مرد و زن و نيز به نمونههاى برجسته و شاخص تفکر (stereotype Denkmuster) وابسته است (بهصورت اينکه مرد يا زن بهعنوان مرد بودن يا زن بودن چه کار بايد بکنند و چه کار نبايد بکنند.) بلکه اين رابطه به مراحل حساس و ظريف به بازى گرفتن نقشها و ايجاد تعادل بين آنها که بهويژه در آنها فرآيندهاى انطباقى ين نقشها و احراز هويت خودى مورد بحث قرار مىگيرند مربوط مىشود. اگر انسان بخواهد کيفيت اين نوع فرآيندهاى انطباقى را بهطور تجربى دنبال کند، لازم است نشان دهد که به بازى گرفتن و ايجاد کردن تعادل و امثال اينها نيز به معيارهاى شخصيتى افراد شرکتکننده وابسته است (فىالمثل احساس ارزش براى خود، تجربههاى آموزشى درباره گفتگو و بحث در مورد نقشها، تسليمشدن، گرايش به سوى هماهنگى و غيره)؛ اما چنين موضوعاتى ديگر جنبه جامعهشناسى ندارد.
|