|
| خانواده ستاکى Stem Family (مختلط)
|
|
لوپله (Le PLay) از نوعى خانواده که ميانجى خانوادهٔ هستهاى و خانوادهٔ گسترده و خانوادهٔ 'ستاکي' خوانده شده است، نام مىبرد. اين نوع خانواده نه خانوادهٔ گسترده است و نه خانوادهٔ هستهاي، بلکه خانوادهاى است حد فاصل خانوادهٔ گسترده و خانوادهٔ هستهاي. در اين نوع خانواده که بيشتر در ميان قبائل دامپرور خاورميانه و آسياى مرکزى مشاهده مىشود. يکى از فرزندان ذکور پس از ازدواج در خانهٔ پدر مىماند تا خانواده وى از بين نرود و بقيه براى خود خانوادهٔ مستقلى تشکيل مىدهند ولى رابطه خود را با خانوادهٔ اصلى هزگر قطع نمىکنند. اگر فرزندى که با پدر زندگى مىکند بميرد يکى ديگر از پسران زندگى مستقل خود را به خانهٔ پدر منتقل مىنمايد و جاى برادر را مىگيرد. شايد اين نوع، خانوادهها بيشتر حرفهاى بودند و براى اينکه صنايع دستى آنان محفوظ بماند نياز داشتند يکى از اولاد ذکور، هنر و پيشه پدر را حفظ و به نسل بعد منتقل کند.
|
|
|
ملاک ديگر تيپشناسى خانواده 'نامبري' است که منظور از آن انتقال نام پدر يا مادر به فرزندان است. به اين معنى که در خانوادهٔ پدرنسبى نام پدر و در خانوادهٔ مادرنسبى نام مادر به فرزندان منتقل مىشود.
|
|
در نظام پدرنسبى زن زير نام شوهر هويت مىيابد. اين نوع خانوادهها را پدرنامى (Patronymic) مىگويند. اکثر خانوادههاى نوع غربى و بسيارى از نواحى آسيا و شمال آفريقا از اين نوع هستند.
|
|
در ايران خانواده از همين نوع است و معمولاً زن بهخصوص در دوران معاصر به نام خانوادگى شوهر شناخته مىشود و حتى رسم شده است که گاهى بهجاى نام شوهر شغل يا منصب شوهر را بهدنبال همسرش ذکر مىکنند نظير: خانم دکتر، خانم مهندس، خانم تيمسار يا خانم سرهنگ و... .
|
|
|
وقتى خانواده را از نظر 'نسب' مورد بررسى قرار مىدهيم، چند نمونه خاص يا چند نوع از انتساب را مىتوان مشاهده کرد.
|
|
| خانواده مادر تبارى (Matrilineal family)
|
|
خانوادهاى که 'تبار' از طرف مادر تعيين مىگردد، مادر نسبى يا 'مادرتباري' ناميده مىشود. خانوادهٔ مادرتبارى معمولاً به شکل خانوادهٔ گسترده ديده مىشود و مرکب از مادر، دختران، پسران و فرزندان دختر است. در اين نوع خانواده معمولاً پدر دخالتى در امور خانه ندارد و برادر مادر (دائي) رئيس خانواده به حساب مىآيد و او است که امر و نهى مىکند و وظيفه تربيت کودکان را به عهده دارد (مانند جزاير تروبرياند). در خويشاوندى مادرتباري، اگر پدر در خانهٔ برادرزن سکونت گزيند آن را 'مادربومي' ناميد زيرا مرد در واقع در خانهٔ زن بهسر مىبرد و به اصطلاح امروز داماد سرخانه است. با اين تفاوت که فرزندان به نام مادر ناميده مىشوند و پدر وضعيتى بيگانه دارد. در اين نوع خويشاوندي، شکل ديگرى نيز مشاهده مىشود يعنى زن بعد از ازدواج به خانهٔ شوهر مىرود اما فرزندان به نام او ناميده مىشوند و متعلق به خانواده مادر هستند نه پدر و آن را 'پدر بومي' مىنامند.
|
|
|
خانوادههائى که نسب از سوى پدر است اصطلاحاً 'پدرنسبي' يا 'پدرتباري' (Patrilineal family) ناميده مىشود. اين شکل نيز از انواع خانواده گسترده است که در آن نقش مادر از لحاظ نسب از ميان مىرود و مرحله همخونى يعنى علقه و پيوند صلبى به ميان مىآيد. اين خانواده از پدر و پسران و دختران (تا قبل از ازدواج) و فرزندان پسر تشکيل مىگردد. فرزندان به نام پدر ناميده مىشوند. در اين نوع خانواده پدر فعال مايشاء است و از حيث مال و ثروت و فرزند و امور خانوادگى هر چه مىخواهد مىکند. پدر در اين خانواده اعتبار فوقالعاده دارد و مجرى آداب و رسوم و مراسم است. آثار اين نوع خانواده در بعضى جامعههاى تطور يافته تا هماکنون بهجا مانده است. از انواع خانوارهاى پدرنسبي، گِنُس يا ژِنُس رومى است.
|
|
|
لوپله جامعهشناس فرانسوى نيز سه نوع خانواده را از هم متمايز کرده معتقد است آنچه که باعث بهوجود آمدن اين سه نوع خانواده مىشود عامل محيط جغرافيائى است. او مىگويد دشتهاى پهناور و استپهاى وسيع براى زندگى چادرنشينى و شبانى مناسب است و در چنين محيطى خانواده وسيع پدرسالارى را با سلسله مراتب استوار، روحيه قوي، اعتقادات مذهبى و احترام به سنتهاى و روابط خويشاوندى قومى بهوجود مىآورد. در حالىکه در کشورهائى مثل 'نروژ' که از يک رشته کوهها و بريدگىهاى طبيعى فراوان و درهها تشکيل شده و در ميان آنها مجارى آب روان است، فردگرائى وجود دارد و به استقلال شخصى اهميت داده مىشود و ديگر مانند خانوادههاى جلگههاى وسيع و استپها روحيهٔ قوى و همبستگى استوار خويشاوندى وجود ندارد.
|
|
بنابراين در چنين محيطى (منظور نروژ) بهجاى خانوادهٔ گسترده پدرسالارى که چندين نسل را در بر مىگيرد و نسل جديد را نيز براى اطاعت و تبعيت از سنتهاى نياکان بار مىآورد خانواده پا مىگيرد که در آن حس استقلال و ابتکار در فرزندان از اهميت ويژهاى برخوردار است.
|
|
|
که در آن پدر بزرگ، قدرت تام و مطلق دارد و فرزندان پس از ازدواج هم تحت حمايت خانواده هستند. در اين نوع خانواده احترام به فرمان و دستور بزرگان و سنتها، قانون اصلى است. در اين خانواده شخصيت فرد در خانواده حل شده و بنابراين هرگونه تصميمگيرى برعهده خانواده است نه فرد.
|
|
|
اين نوع خانواده 'فردگرا' و شخصيتپرور است و در اروپا و بعضى نقاط آن مانند: 'نروژ' وجود دارد و به دليل شرايط محيط جغرافيائى و بريدگىهاى طبيعى که نواحى را از هم جدا مىکند، خانواده 'ايزوله' (جداافتاده) است. در اين نوع خانواده، سعى در اين است که خانواده روى پاى خودش بايستد و احتياط آن به خارج از خانواده کم بشود. همان اصطلاحى که امروز مورد توجه است يعنى 'خودکفائي' يا 'خودساخته' .
|
|
| خانواده ناپايدار و متزلزل
|
|
از ويژگىهاى اين نوع خانواده اين است که نه افراد را طبق آداب و رسوم نياکان پرورش مىدهند و نه به کودکان حس استقلال و اتکاء به نفس مىآموزند. در نتيجه افراد موجودات متکى به ديگران و خانوادهٔ خود نيز 'اتکائي' و در حقيقت متزلزل است. اتکاء چنين خانوادههائى معمولاً به دولت و کمکهائى است که از خارج به خانواده مىشود. مانند: کشورهاى سوسياليستى سابق و برخى کشورهاى ديگر چون چين، کره شمالى و... .
|