|
انسانها موجوداتى هستند با آرزوهاى نامحدود که برخلاف ديگر جانوران با برآورده شدن معيارهاى زيستى خود سيرى نمىپذيرند. به بيان ديگر، انسان هر چه بيشتر داشته باشد، بيشتر مىخواهد و معمولاً برآورده شدن هر نياز بهجاى کاستن از آرزوهاى انسان نيازى تازه را هم برمىانگيزاند. از اين سيرىناپذيرى طبيعى نوع بشر چنين برمىآيد که آرزوهاى انسان را تنها مىتوان با نظارتهاى خارجى يعنى با کنترل اجتماعى (Social Control) مهار کرد.
|
|
کنترل اجتماعى ادامه فرآيند جامعهپذيرى است. جامعهپذيرى موجب همنوائى مىگردد و يا بهطور کاملتر و بهتر مىتوان گفت که جامعهپذيرى يک نوع همنوائى داوطلبانه و اختيارى است و اما وقتى همنوائى بهطور اختيارى صورت نگيرد، مکانيسمهاى کنترل اجتماعى براى انتقال و تحميل و اجراء هنجارها و انتظارات اجتماعى بهکار مىروند.
|
|
در واقع در جامعهپذيرى ارزشها و هنجارهاى اجتماعى به فرد آموخته مىشود و سپس بهوسيله کنترل اجتماعى رفتار او تحت نظارت قرار مىگيرد.
|
|
کنترل اجتماعى 'به مکانيسمهائى اطلاق مىشود که جامعه براى واداشتن اعضاء آن به سازگارى و جلوگيرى از ناسازگارى به کار مىبرد 'مفهومى ديگر، کنترل اجتماعى به 'مجموع عوامل محسوس و نامحسوسى که يک جامعه در جهت حفظ معيارهاى خود بهکار مىبرد و مجموع موانعى که به قصد جلوگيرى افراد از کجروى اجتماعى در راه آنان قرار مىدهد، گفته مىشود و بالاخره کنترل اجتماعى را مىتوان 'مجموعهاى از منابع مادى و نمادينى دانست که در اختيار جامعه قرار داد و براى حصول اطمينان از همنوائى رفتارى اعضاء خود با اصول و مقرراتى از پيش تعيين شده و مورد تائيد از آن استفاده مىکند.
|
|
|
گفتيم که کنترل اجتماعى به شيوههائى اطلاق مىشود که جامعه براى واداشتن اعضاء آن به همنوائى و جلوگيرى از ناهمنوائى بهکار مىبرد. طرفداران نظريهٔ کنترل اجتماعى مىگويند که بايد به 'رفتار مجرمانه' در جامعه توجه داشت نه همنوائي؛ زيرا زندگى روى هم رفته پر از وسوسه و فريب است. مردم فقط به اين دليل با هنجارهاى اجتماعى همنوائى نشان مىدهند که جامعه قادر است، رفتار آنان را کنترل کند و اگر چنين کنترلى نبود، ممکن بود 'همنوائي' کمى وجود داشته باشد.
|
|
دورکيم بر اين باور است که اگر در جامعهاى همبستگى اجتماعى (Social Cohsion) نيروى کششى که افراد يک جامعه را به هم مىپيوندد قوى باشد، اعضاء آن احتمالاً با ارزشها و هنجارهاى اجتماعى همنوا مىشوند؛ ولى اگر در جامعهاى همبستگى اجتماعى ضعيف باشد، ممکن است مردم به سوى 'رفتار مجرمانه' کشيده شوند. به بيان ديگر، افرادى که با اجتماع خود همبستگى دارند تمايل به تبعيت از مقررات آن دارند؛ در حالىکه کسانى که از اجتماع بريدهاند؛ ممکن است تمايل به نقض آن مقررات داشته باشند.
|
|
بنابراين کجروىها و نوع کنترل اجتماعى باتوجه به ساختار جامعه، شکل حکومت، فرهنگ، ساختار، نهادهاى اجتماعى و... متفاوت است. در جامعه بستر روستائى که همه همديگر را مىشناسند و روابط براساس احترام است و کوچکترها بهوسيله و تحت کنترل بزرگترها يا بهعبارتى ريش سفيدان هستند، اعضاء جامعه براى آنکه انگشتنما نشوند و از جامعه خود طرد نگردند، کمتر به کجروى روى مىآورند. از اين رو، افراد سعى دارند در چهارچوب سنت و فرهنگ جامعه خود زندگى کنند، زيرا در اينگونه جامعهها، نگاه ريشسفيدان به فرد خاطى سنگينتر از چند سال زندان است.
|
|
اما شکل کنترل اجتماعى در جامعههاى باز مثل شهرها متفاوت است. در شهر خانواده کوچکتر شده و اعضاء خانواده به خاطر مشکلات اقتصادى و شغلى و درگير شدن با زندگى ماشينى کمتر همديگر را مىبينند در اينجا قانون و مقررات کنترلکننده رفتار اجتماعى است.
|
|
|
در هر جامعهاي، اعضاء و گروهها داراى پايگاههاى تعيينشدهاى هستند که از هر کدام انتظار مىرود که براساس هنجارها و ارزشهاى جامعه چه بخواهند و چه نخواهند و چه کار بکنند يا نکنند و چه توقع داشته باشند يا نداشته باشند. تمام اينها، جزئى هستند از فرهنگ جامعه و فرهنگ جامعه بهعنوان مجموعهاى از 'الگوهاى استاندارد شده خواستن و انديشيدن و رفتار' (نظامي، ۱۸۸:۱۳۵۷) تمام جنبههاى زندگى انسانها را بهگونهاى يکنواخت تعيين مىکند و همين يکنواخت شدن و پيروى از هنجارهاى اجتماعى يعنى نظم اجتماعى.
|
|
بقاى هر جامعهاى به نظم و ثبات بستگى دارد و براى ايجاد نظم و تنظيم روابط ميان اعضاء خود، به دو دليل عمده متکى است:
|
|
۱. حصول اطمينان از اينکه کارهاى حياتى جامعه انجام مىگيرد
|
|
۲. پيشگيرى از اختلالها و آشفتگىهائى که ممکن است به سبب کشمکشهاى درونى جامعه در زندگى اجتماعى پديد آيد
|
|
حصول به اين هدفها از طريق مکانيسمهائى که کنترل اجتماعى ناميده مىشوند؛ تأمين مىگردند و تنظيم زندگى گروهى را براساس تشويق رفتارهاى مطلوب و تنبيه رفتارهاى نامطلوب سازمان مىدهند. اقدامات ويژهاى که براى تشويق يا تنبيه رفتارهاى موردنظر در جوامع مختلف بهعمل مىآيد. از نظر شکل و ماهيت از يکديگر بسيار متفاوت هستند؛ ولى تمام نظامهاى مختلف کنترل اجتماعى دو عنصر اساسى را در بر دارند؛ اولاً، هميشه و هر جا مجموعهاى از موازين وجود دارد که بهطور کلى معين مىکنند در شرايط مختلف چه نوع رفتارهائى خوب است و چه نوع رفتارهائى بد، يا چه نوع رفتارهائى خوبتر است و چه نوع رفتارهائى بدتر. اين موازنى معمولاً به شکل قوانين، مقررات، آئيننامهها، رسوم، رهنمودها و معيارهائى عرضه مىشوند. ثانياً هميشه مجموعهاى از 'ضمانتهاى اجرائي' تدوين مىگردد تا انگيزهائى براى واداشتن مردم به در پيش گرفتن رفتارهاى مطلوب وجود داشته باشد. اين ضمانتهاى اجرائى بهصورت پاداشها و مجازاتهاى گوناگون نمود مىيابند.
|
|
|
کنترل اجتماعى در جامعههاى مختلف
|
|
در جامعههاى جديد تأکيد زيادى بر کنترل رسمى است، اما در جامعههاى سنتي، کنترل رسمى بسيار ضعيف بوده و تأکيد بيشتر بر کنترل غيررسمى بوده است. دلايل چنين وضعيتى عبارت بود از:
|
|
۱. جمعيت جامعه کم بود و امکان کنترل چهره به چهره اعضاء وجود داشت
|
|
۲. مردم براى يکديگر احترام قائل بودند و همين امر آنها را وا مىداشت تا به يکديگر کمک کنند
|
|
۳. باورهاى مشترک به همبستگى اجتماعى آنان کمک مىکرد
|
|
۴. در چنين جامعههائى نيروهاى انتظامى يا دادگاه وجود نداشت.
|