|
|
تجربه علوم اجتماعي، شيوه از پيش مسلط در روانشناسى اجتماعى است که براى جامعهشناسى اهميت ناچيزى دارد. با وجود اين تجربه تا حدى شاخصترين و بهترين شيوه در قلمرو علوم اجتماعى است؛ زيرا بيش از همه علوم اجتماعى را به شيوه تحقيق آرمانى (مطلوب ـ علوم طبيعي) نزديک مىکند همچنين اين شيوه در حقيقت تنها شيوهاى است که قطعىترين و جدىترين تحليلهاى علّى را بيان مىکند (رجوع کنيد به: سيمرمان، ۱۹۷۲ و اشتروبه Zimmermann, Stroebe، سال ۱۹۷۸).
|
|
فرض کنيم نظم و سامان عوامل عبارت باشد از A، B، C، D، E و از آنها X ناشى شود بدين ترتيب:
|
|
|
و بعداً فرض کنيم که عامل B حذف شود بهطورى که A ،C، D، E -> Y بدين ترتيب مىتوان نتيجه گرفت که B علت معادله X -> Y است. شرط مقدماتى آن است که بتوان Eو A، C،D و عوامل ممکن ديگر U۱، U۲ .... Un را ثابت نگه داشت. اين شرط ثبات مىتواند در تجربه آزمايشگاهى تا حد زيادى در نظر گرفته شود و مورد کنترل و نظارت قرار گيرد. براى مقصود کنترل و نظارت، روشهاى زير بهکار مىرود:
|
|
- ثابت نگه داشتن همه متغيراتى که چه مستقل و چه غيرمستقل باشند (مثلاً سن و سال، هوشمندي).
|
|
- حذف کردن همه متغيراتى که مىتوانند اختلال ايجاد کنند (مثلاً تحکم و سلطه، عوامل اختلالآور ارتباطى در نظام جايگيري).
|
|
- تصادفى کردن انتخاب (Randomisierung) يعنى تفکيک برحسب تصادف در گروههاى آزمايشى يا گروههاى نظارتکننده. اين موضوع به درد توزيع برابر متغيرات مختلکننده شناخته نشده مىخورد.
|
|
- موازى کردن (Parallelisierung) يعنى عوامل مختل کننده را که نمىتوان رفع کرد، بهطور موازى و برابر در هر دو گروه توزيع کنند (البته تا آن حد که متغيرات مختل کننده شناخته شوند).
|
|
آنچه را در تجربه بهعنوان تغييردهنده مىتوان مشخص کرد، بهعنوان رفتار و سلوک (Treatment) مشخص مىکنند. سلوک ممکن است ـ برخلاف نظم و ترتيب ذکر شده در بالا ـ در يک انگيزه اضافه شده معين، نيز وجود داشته باشد (مثلاً در افزايش پرخاشجويانه محتواى فيلم، در وارد کردن انگيزههاى مجازات، در افزايش پيچيدگى وظايف).
|
|
در اين زمينه مثالهاى محسوس بياوريم: دو نفر از محققان بهنامهاى هاولاند و وايس ( Hovland, Weissـ۱۹۵۱) اجازه دادند اشخاص مورد آزمايش آنها (Vpn) اطلاعيههائى را (به صورت مقالات کوتاه) درباره چهار موضوع جداگانه (داروى آنتىهستامين، زيردريائى اتمي، صنايع فولاد و سينماها) مطالعه کنند. به برخى از افراد اين گروه (Vpn) گفته شد که اين اطلاعيهها از يک فرستنده معتبر است (مثلاً مجلات تخصصى يا مجلات علمي) و بهعده ديگر گفته شد که منبع اين اطلاعيهها کمتر معتبر است (مثلاً از مجلات مصور هفتگى نقل شده است). آنچه در اين مورد تغيير مىکند فقط متغير 'باورمندي' و اعتبار است. همچنان که انتظار مىرود اين استدلال مؤثرتر واقع مىشود اگر اين منابع ظاهراً از يک فرستنده معتبر صادر شده و آماده شده باشد. بهطور متوسط تقريباً ۴/۱ از همه افراد (Vpn) نظريات و برداشتهاى خود را با توجه به فرستنده معتبر تغيير دادند و با شرط اعتقاد کمتر به يک فرستنده، تنها کمتر از ۷ درصد آنها نظريات خود را تغيير دادند.
|
|
آزمايش اين فرضيه را تأييد مىکند که در شرايط مساوى هر چه اعتماد به فرستند و منبع اطلاعاتى بيشتر باشد به همان نسبت بيشتر مىتوان به تغيير در نظريات و برداشتهاى افراد دست يافت. براى همه (Vpn) مقصود اصلى تجربه، اغلب مبهم و پنهان مىماند. اينک مثال ديگرى در مورد تجربه ميلگرام (Milgram): افراد Vpn قبلاً به اشتباه انداخته شدند و اين موضوع بدين صورت بود که کوشش شد تأثير مجازات را (به وسيله شوکالکتريکي) بر نتايج آموزشى و درسى تست کنند. در حقيقت موضوع عبارت بود از پيدا کردن اين مطلب که تا چه حد اشخاص با مجازات شدنشان (از طريق توزيع متفاو قدرت شوکهاى الکتريکي) به جابهجا کردن و واگذارى مسئوليت خود به افراد مقتدر آماده و حاضر تن مىدهند (هر چند آنان مىتوانستند بازتابهاى دردناک شاگردان مورد آزمايش خود را به روشنى ثبت و ضبط کنند).
|
|
در اينجا نيز به هنگام آزمايش ممکن است يا 'آثار افراد تحت آزمايش' و يا 'آثار آزمايش کنندگان' نتايج را به صورت غلط و خطا در آورند. همه افراد (Vpn) انگيزهها متفاوتى دارند (مثلاً دل مجرى آزمايش را به دست آورند) و يا فرضيههاى متفاوتى درباره هدف تجربه دارند (مثلاً بونگارد ـ Bungard، ۱۹۸۰ مىگويد افراد مورد آزمايش 'خوب' اصلاً نمىانديشند). آثار مترتب بر مجرى آزمايش مىتواند از جمله به صورت تقويت رفتار معينى تجلى کند، رفتارى که موجب استقبال و خوشامد تصوير هدف در ذهن محقق مىشود. اين آثار و همچنين مشکلات موجود بر نظارت و کنترل متغيرهاى اوضاع، خود موضوع 'تحقيق ساختگى و مصنوعى ـ Artfaktforschung' مىبشد که به موجب آنها بايد پيدا کنند و دريابند که کدام نتايج تحقيق منظم و کدام فقط محصول مصنوعى و ساختگى شيوه تحقيق است.
|
|
تفاوت مهم ديگرى که وجود دارد توفير بين تجربه آزمايشگاهى و تجربه ميدانى است. مزاياى تجربه آزمايشگاهى روشن است. از طريق ايجاد وضعيت مصنوعى مىتوانند متغيرهاى خاصى را دقيقاً کنترل کنند يا به عبارت ديگر آنها را دستکارى کنند. شيوههاى خاص اجازه مىدهند تا بعداً مناسبات و روابط بين چندين متغير مستقل يا غيرمستقل را ارزيابى کنند. تسلّط و سيطره وضعيت و نظارت بر عوامل بزرگ نفوذى ممکن، تجربه آزمايشگاهى را به صورت ابزار و روشى فوقالعاده مطمئن 'داخلي' و کمتر مطمئن 'خارجي' در مىآورد. در تجربه ميدانى جريان برعکس است. در اينجا در واقع با يک وضعيت تقريباً نزديک به زندگى سر و کار داريم و قابليت تعميم نتايج، اعتبار احکام را بالا مىبرد. از طرف ديگر متغيرها کمتر قابل تسلط هستند و رابطه علّيت مورد جستجو در شرايطى جنجالى زياد از ميان مىرود. همين امر قطعيت داخلى تجربه ميدانى را کاهش مىدهد.
|
|
اشاره به تحقيق مصنوعى و ساختگى و ايراد به مصنوعى بودن تجربه آزمايشگاهى و همچنين فقدان قابليت انتقال نتايج به شرايط زندگى روزمره اخيراً قيود و شروط شديدى در امر تجربه علوم ايجاد کردهاند، به علاوه اين شيوه غيرمناسب و مختص علوم طبيعى شناخته شده است. ما هم با آيرل (Irle ـ در سال ۱۹۷۵) هم عقيدهايم که فقط معايب تجربه اغلب روىهمرفته در شرايط مصنوعى آزمايشگاهى ديده مىشود. موضوع مصنوعى بودن به هيچوجه نشانه لازم و حتمى آزمايشها نيست. (رجوع کنيد به: اوپ، ۱۹۷۶، و فريدريش، ۱۹۸۴). بلکه بيشتر محدوديتهاى آزمايشگاه به تدريج برطرف مىشود (تا آن تجربه به صورت تجربه ميدانى درآيد). همچنين اشاره به پيچيدگى واقعيت که به وسيله مقدارى متغير محدود، نبايد آن را به تصوير کشيد، در نظر ما بيشتر بهعنوان توضيح ورشکسته و بىاعتبار کوششهاى علمى بهنظر مىآيد. واقعيت کلاً امکان مىدهد تا مقدار معينى از متغيرها را به حد کافى توصيف کنند و توضيح دهند و اين امر سرانجام فقط به اينکه متغيرهاى مهم را تا چه حد پيدا کنند، بستگى دارد.
|
|
نکات ضعف مراحل اجرائى تجربى غالباً نبايد تقصير تجربه به منزله شيوه تحقيق باشد، بلکه تقصير فرضيههاى اجرائى و رهمنودى تحقيق است. اغلب فرضيهها حتى طرحشان قابل تعميم نيستند، يعنى آگاهانه به شرايط روزمره مربوط نيستند يا اينکه برخى از فرضيهها ناشناخته يا تاريک و مبهم هستند (رجوع کنيد به: اوپ، ۱۹۷۶)؛ يعنى هيچکس نمىداند که چهچيز بايد تست شود. اغلب نظام تجربى 'افسانهوار' خود به صورت هدف غائى تحقيق در مىآيد و تنايج به دست آمده قبل از همه در خدمت توليد قرار مىگيرد، چنانکه تجربهگران موضوع را ساده انگاشته و به سهولت مىگويند 'حالا فهميدم ـ Aha-Effekten' ؛ مثلاً نگاه کن اينجا! چگونه انسانها به راحتى اجازه مىدهند فريب بخورند! اغلب فرضيههائى که مدت طولانى تست شدهاند مدام مورد تست قرار مىگيرند (راهبرد سىسيفو ـ Sisyphoـ يا استراتژى بيهوده) و اين چيزى است که پيشرفت ما را در زمينه شناخت به معناى اهميت تئوريک آن تقويت نمىکند.
|
|
اما اين ملاحظات انتقادى به هيچوجه عليه تجربه به منزله شيوه تحقيق سخن نمىگويند، بلکه بيشتر بر اين خواست تأکيد مىورزند که در تحقيق مبتنى بر تئوري، کار کنند و در چارچوب تجربه آزمايشگاهى در درجهٔ اول آن فرضيههائى را مورد آزمون قرار دهند که نه فقط به وضعيت آزمايشگاه مربوط مىشوند ـ که در غير اينصورت تحقيق واقعاً غير واقعگرايانه خواهد شد ـ بلکه اين فرضيهها وضعيت زندگى واقعى روزانه را در برمىگيرد. بهعلاوه کسى که محدوديتها و نکات ضعف تجربه آزمايشگاهى علوم اجتماعى را مورد شکوه و شکايت قرار مىدهد بايد خود به روشنى دريابد که اصولاً شاهراهى (Königsweg) در تحقيق نيست، زيرا روشهاى تحقيقى ديگر هم نقايض خود را دارند. انتقاد بر شيوههاى کار و ارزيابى نکات ضعف و قوت آنها، کارى مفيد و بر حق است، اما هيچکس نبايد با توجه به مسئله قضيه 'مىخواست ابرو را درست کند چشمش را کور کرد' و 'خوب و بد را با يک چوب راند' و تقريباً با اين خواست، اکنون پس از شکست شيوههاى عينى به روشهاى ذهنى خود اطمينان کند.
|