|
|
|
گاهى کودک براثر عدم امکان در توجيه جرياناتى که در دور و برش مىگذرد و نيز عدم امکان مقابله کردن با اوضاع و شرايط موجود دچار فشار روانى شده و احساس خستگى و فرسودگى مىکند و با مراقبتهاى بسيار سبب مىشوند که او نيروى اتکاى خود را از دست داده و تنبلتر شود.
|
|
|
برخى از کودکان تنبل بدانخاطر که ارادهشان ضعيف است در ميان جمعند و سرگرم بازى و نمىتوانند از آن دل برکنند. اراده قوى ندارند که تصميم خود را بمرحله اجرا بگذارند. درباره انجام دادن کارى امروز و فردا مىکند و يکباره اقدام نمىنمايند. در نتيجه به تنبلى متهم شده و از کار و تلاش باز مىمانند.
|
|
|
در مواردى تنبلى بخاطر بيمارى روانى و يا اختلالاتى است که در اين زمينه وجود دارد. مثلاً بيمارى اسکيزوفرنى در کودکان خود زمينهساز تنپرورى و بيکاريست و البته اين بيمارى در بالغان و جوانان بيشتر است. کودک مبتلا توان کار و کوشش کافى را ندارد و تن به راحتطلبى مىدهد.
|
|
|
برخى از کودکان هوش و استعداد کافى دارند ولى بعللى از جمله علل و عوامل خارجي، خانوادگي، اقتصادي، اجتماعى و ... دچار نوعى بىدقّتى هستند. نمىتوانند خوب بخوانند و بفهمند و رأى و نظر دهند. درکلاس و مدرسه دقٌت و توجه کافى بخرج نمىدهند و در نتيجه از کار مىمانند.
|
|
|
گاهى تنبلى ناشى از وجود اختلال در شخصيت است. مثلاً بررسىها نشان مىدهند افرادى که از نظر شخصيتى جزو گروه استنيک هستند ضعف در تحصيل داشته و به تنبلى متهمند. به برنامههاى درسى علاقهاى ندارند و مشکل شخصيتى مانع انجام کار است.
|
|
|
در مواردى تنبلى ناشى از عدمانگيزه است . بدينمعنى که عاملى نيست تا او را به کار و فعاليت تحريک کند و يا مشوق و محرٌکى در کار نيست که موجد دلگرمى و حرکتى و تلاشى براى او شود. طبيعى است در چنين صورتى اگر انگيزەاى مادى يا غيرمادى براى فرد پديدآيد آن مسأله حل مىشود.
|
|
|
زمانى ممکن است کودک نسبت به درس و برنامهاى بيعلاقه و حتى از آن متنفر باشد. اين بىعلاقگى و تنفر موجب پيدايش يک حالت دفاعى و خشم و موضعگيرى در کودک است و بدان خاطر تن به کار و برنامه نمىدهد. در واقع و نفس امر او تنبل نيست بلکه بيميلى و اکراه او را به چنين امرى واداشته است.
|
|
|
تنبلى گاهى منوط به احساس ناامنى است. او در محيط خانه و زندگيش دلواپسىهائى دارد و نمىتواند در کار و درس و برنامه موفق باشد. او خاطرى جمع ندارد تا به کار و تلاش بپردازد- آسايش فکرى ندارد تا تن به کار بدهد.
|
|
|
کودکان ناز پرورده و آنهائى که بيجهت معيوب شدهاند حاضر نيستند تن به کار و برنامهاى دهند انتظارشان اين است که ديگران کارشان را انجام دهند. اين امر در روزهاى اول مدرسه پديد آمده و بعدها پس از عدم جلوگيرى بصورت عادتى نامطلوب درمىآيد.
|
|
|
و بلاخره زمانى ممکن است سرخوردگىها و دلزدگىها سبب بروز اين وضع شود که البته اين امرى زودگذر است و ممکن است با نصيحتى و تذکّرى اصلاح شود.
|