جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

حکایت


شنیدم که دیناری از مفلسی    بیفتاد و مسکین بجستش بسی
به آخر سر ناامیدی بتافت    یکی دیگرش ناطلب کرده یافت
به بدبختی و نیکبختی قلم    برفته‌ست و ما همچنان در شکم
نه روزی به سرپنجگی می‌خورند    که سر پنجگان تنگ روزی ترند
بسا چاره‌دانا بسختی بمرد    که بیچاره گوی سلامت ببرد
همچنین مشاهده کنید