جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما


شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما    راست بگو شمع رخت دوش کجا بود کجا
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو    دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
دوش به هر جا که بدی دانم کامروز ز غم    گشته بود همچو دلم مسجد لا حول و لا
دوش همی‌گشتم من تا به سحر ناله کنان    بدرک بالصبح بدا هیج نومی‌و نفی
سایه نوری تو و ما جمله جهان سایه تو    نور کی دیدست که او باشد از سایه جدا
گاه بود پهلوی او گاه شود محو در او    پهلوی او هست خدا محو در او هست لقا
سایه زده دست طلب سخت در آن نور عجب    تا چو بکاهد بکشد نور خدایش به خدا
شرح جدایی و درآمیختگی سایه و نور    لا یتناهی و لن جت بضعف مددا
نور مسبب بود و هر چه سبب سایه او    بی سببی قد جعل الله لکل سببا
آینه همدگر افتاد مسبب و سبب    هر کی نه چون آینه گشتست ندید آینه را


همچنین مشاهده کنید