ايدهٔ مهارتهاى انتقادي، که فرآيند اطلاعات را هدف قرار مىدهد، ايدهاى کهن است. اعمال اين مهارتها براى اطلاعاتى که از طريق واسطهاى خاص ارائه مىشود - چنانچه در مهارتهاى خواندن انتقادي، مهارتهاى گوش کردن يا مهارتهاى تماشاى تلويزيون - اقرارى است بر اين امر که واسطهٔ نمايش، بخش سازندهٔ پيام است. اين امر همچنين اين مطلب را مىفهماند که عناصرى از دستور زبان، نحو و نشانهها وجود دارد که بهاين واسطه مختص مىباشند و مىتوان آنها را از قبل آموزش داد. برنامه درسى سواد تلويزيوني، تنها از چهار چشمانداز نظرى اصلى منتج شده است، در حالى که ديگران سعى بر اين داشتهاند که به آن دسته از عينيتهاى آموزشى دست يابند که بهوسيله دو، سه يا همه اين چهار چشمانداز مشخص شدهاند. جيمز اندرسون از دانشگاه اوتاه (Utah)، که از مسؤولان توسعهٔ برنامههاى درسى سواد تلويزيونى محسوب مىشود، چهار نمونه نظرى را طبقهبندى کرده است:
|
|
|
|
اين ديدگاه، از آن دسته پژوهشهاى آزمايشگاهى برگرفته مىشود که به تأثيرات رسانههاى جمعى پرداختهاند. اين پژوهش بهطور نمونه فرض را بر اين مىگذارد که در نتيجهٔ قرار گرفتن در معرض محتواى مختلف برنامههاى رسانهها، تأثيرات متفاوتى بر رفتار اشخاص مىتواند عارض شود. شايد بهترين نمونهٔ اين ديدگاه، اين باور باشد که برنامهٔ تلويزيونى خشن مىتواند بهخشونت بينندگان منجر شود، حتى اگر نتايج پژوهشها، تأثيرات رفتارى سازگارى را بين تکتک روابط موجود بين انواع محتواى تلويزيونى و دگرگونىهاى بعدى رفتارى بين بينندگان نشاننداده باشد. با ايم وجود، يک خط فکرى اين است که برنامه درسى سواد تلويزيونى مىتواند بهدانشآموزان کمک کند تا تصاوير رفتار اجتماعى غيرمطلوب را شناسايى و آنها را از تصاوير رفتارهاى مطلوب متمايز کنند.
|
|
هدف اين است که بهبينندگان جوان آموزش دهيم تا بدانند که اشکال بهخصوصى از رفتارهاى تلويزيونى در زندگى واقعى مقبول هستند، و برخى ديگر از اين رفتار پذيرفتنى نيستند. بهعنوان مثال، بهکودکان توضيح داده مىشود که رفتارهاى غيرقابل قبول، مانند خشونت، معمولاً به اين منظور بهبرنامهها افزوده مىشوند تا بر ارزش سرگرمکنندگى خط سير داستان بيافزايند. پس نبايد آنها را بهعنوان نمونههايى نگريست که بايد از آنها کپىبردارى شود يا براى توجيه رفتارهاى مشابه در خود کودکان از آنها استفاده کرد.
|
|
بنابراين، هدف اصلى برنامه درسى که از ديدگاه وساطت نفوذى نشئت مىگيرد، کنترل تأثير تلويزيون و تکوين اين اطمينان است که از طريق آموزش کودکان براى ايجاد تفاسير کامل و صحيح از تصاوير، تنها درسهايى از تصاوير پخش شده ياد گرفته مىشوند که از نظر اجتماعى صحيح باشند.
|
|
|
اين ديدگاه از حوزهاى از تحقيق و نظريه برگرفته مىشود که نامش بهکارگيرى و رضايتمندى است. اين نمونهٔ تحقيقاتي، بهجاى نگريستن به تأثيرات تلويزيون بر بينندگان، اين دليل را مىآزمايد که چرا مردم از تلويزيون استفاده مىکنند، که برخى از آنها، بهطور مختصر، در فصل دوم آمد.
|
|
برنامه درسى آموزشى که در اين ديدگاه نهفته است، توجه کودکان را بهانگيزهٔ آنها براى تماشاى تلويزيون جلب مىکند، سپس، بهکودکان کمک مىکند تا استانداردهايى را پرورش دهند که بهوسيلهٔ آنها تماشاى تلويزيون را مىتوان بهعنوان مناسبترين روش ارضاى نيازهاى خود - نيازهاى اجتماعي، عاطفي، هوشمندى و غيره - ارزيابى کرد. سرانجام اينکه، تعليم و آموزش بهاين منظور طراحى شده است تا دانشآموزان را تشويق کند تا دربارهٔ استفاده از تلويزيون تصميمات دقيق انتخابى بگيرند، و ميزان زمانى را که مىخواهند بهتماشاى تلويزيون اختصاص دهند، سازماندهى کنند ايدهٔ اصلى اين است که بهکودکان ياد دهيم که با ديد انتقادىتر تلويزيون تماشا کنند، و بدانند که بهجاى نشستن در جلو صفحه تلويزيون، ممکن است روشهاى ديگرى براى گذران وقت وجود داشته باشد که سودمندتر نيز باشند.
|
|
|
تلويزيون جنبهاى از فرهنگ است که در آن فرهنگ ساخته مىشود و ارزشها، باورها و نگرشهاى غالب آن فرهنگ را انتقال مىدهد. چارچوب رفتارى برگرفته از اين ديدگاه، سعى بر آن دارد تا اين حقيقت را منتقل کند که تلويزيون تنها يک عنصر از هر فرهنگ است. اگرچه در آن واحد، تلويزيون گاه جنبههايى از محيط اجتماعى - فرهنگى که از درون آن آزاد شده است را بزرگ يا کماهميت جلوه مىدهد و ممکن نيست هميشه تصاويرى که منتقل مىکند انعکاس درستى از واقعيت اجتماعى باشد.
|
|
يکى از چيزهايى که در ارتباط با تأثير تلويزيون بر کودکان جاى نگرانى دارد اين است که اين واسطه سعى دارد گروههاى اجتماعى مختلف - زنان، افراد مسن و اقليتهاى قومى بهطور اخص - را بهنقشهاى بالنسبه سنتى و عارى از معنى معتاد کند، و اينکه اين تصاوير، عقايد قالبى و نگرشهاى منفى دربارهٔ اين گروهها را در ميان بينندگان جوان و احساساتى و دهنبين ايجاد مىکند. با آگاه کردن کودکان نسبت به اين مسئله که چگونه تلويزيون مىتواند از طريق نمايش آمارى يا با نشان دادن خصلتهايى که بهگروههاى اجتماعى بهخصوصى تعلق دارد، روشهاى موجود در زندگى واقعى را وارونه کند، مىتوان با اين تأثيرات مقابله کرد.
|
|
|
اين ديدگاه بر فنهاى برنامههاى تلويزيون تمرکز مىکند، و از اين لحاظ با مدل درک فرهنگى که بر ماهيت محتواى تلويزيون تأکيد مىکند، تفاوت دارد. براساس اين رهيافت، درک تلويزيون، در داشتن علم بهروش تهيه برنامهها نهفته است. اين امر آگاهى از اجزاى مختلف تشکيلدهندهٔ برنامهها، پرورش يک مفهوم يا موضوع، نوشتن دستنوشتهها، تصويربردارى يا تهيه نوار ويديويي، ضبط و تطبيق گفتهها با تصاوير را شامل مىشود. يکى از فرضيههايى که بهاختصار ذکر شده اين است که تأثير برنامهاى را بههمان اندازه که مىتوان از طريق محتواى آن تعيين کرد، مىتوان از طريق کيفيت فنون بهکار گرفته شده در آن هم مشخص کرد. به تأثيرات ويژهٔ دوربين و اديت توجه خاص مىشود و يادگيرى بر حسب توانايى دانشآموزان در شرح و برآورد روشهاى بهخصوصى ارزيابى مىشود. اين ديدگاه معمولاً عناصر آموزشى عملى پرمايهاى را شامل مىشود، بهطورى که بهدانشآموزان، تعليم داده مىشود که چگونه با ابزار فنى برخورد کنند و انواع مختلف برنامهها را براى خود درست کنند.
|
|
اين ديدگاه رويههاى آنچنان متمايزى ندارند و اهداف آنها آنقدر از هم جدا نيست که بهطور دو جانبه قابل مقايسه نباشند، و بيشتر برنامههاى درسى آموزش علوم تلويزيونى که هماکنون وجود دارد، عناصر خود را از همهٔ اين چهار ديدگاه برگرفتهاند.
|