|
مهمترين جزء تئاتر مبتنى بر
متن نوشته شده است. تئاتر اين امکان
را به ما مىدهد که الگوهايى مهم و
ملموس از زندگى خودمان را دوباره
تجربه کنيم و نيز الگوهاى ديگرى را
بدون خطر تجربه کردن واقعى در
صحنهٔ تئاتر بيازمائيم.
|
|
نمايشنامهنويسان يونان
ساخت نمايش را بر علت و معلول
مىگذاشتند. در اين نظام علت و
معلول مستلزم آن بود که رويداد الف
رويداد ب را به وجود آورد و رويداد
ب، رويداد ج را و همين روال تا پايان
ادامه يابد و پايان نمايش که
نتيجهٔ رويدادهايى است که در آغاز
نمايش يا حتى پيش از آن اتفاق
افتاده است. در اينجا
نمايشنامهنويس مىتواند مخاطب
را فريب دهد و مطمئن سازد که نتيجه
فلان چيز خواهد بود، و بعد چيز
ديگرى نشان دهد.
|
|
در ساختار ديگر، بحران،
ستيز، دلهره و نظم علّى وجود دارد
که در نمايشنامههاى غرب رايج است.
اين ساخت به زبان ساده عبارت است از
اوجگيرى بحران، تشديد ستيز،
افزودن حالت دلهره، تا رسيدن به
نقطه اوج که پس از آن دلهره تمام
مىشود و ستيز پايان مىيابد.
|
|
منتقد آلمانى سده نوزدهم
گوستا و فرايتاگ، نمايشنامه را به
پنج بخش تقسيم مىکند:
|
|
نمايشنامه با زمينهچينى
شروع مىشود و عمل آغاز مىگردد و
بعد گرهافکنىها که عبارتند از
يک سلسله رويداد که سرنوشت قهرمان
را نامعلوم نشان مىدهند و در واقع
نقطه اوج نمايش پس از اين مرحله
اتفاق مىافتد که حد اعلاى تنش و
علاقهٔ تماشگر است. در اينجاست که
مسائل روشن مىشود و سرنوشت
قهرمان معلوم مىگردد. پس از نقطهٔ
اوج، تحليلگرى قرار دارد که
منتهى به نتيجه مىشود.
|
|
اما در بسيارى
نمايشنامهها، نقطه اوج نزديک به
پايان نمايش اتفاق مىافتد.
بهرحال تلاش براى يافتن ساختى عام
که تمامى نمايشنامهها را توصيف
کند، امکانپذير نخواهد بود.
|
|
يک نمايشنامه ممکن است حاصل
مضمون يا فکرى کلى باشد که فکر
نمايشنامهنويس به آن مشغول بوده،
يا زادهٔ شخصيت يا وضعيتى باشد که
در نظر نويسنده جالب است. ممکن است
واکنشى در برابر يک رويداد در
زندگى عمومى مردم باشد، يا
برانگيخته از جنبهاى از زندگى
خصوصى نمايشنامهنويس و با تلاشى
براى روبهرو شدن با يک مشکل شخص.
|
|
روشهاى کار
نمايشنامهنويس نيز همانقدر
متنوع است که منابع الهام وي.
|
|
يک نمايشنامه بايد قابليت
اجرا داشته باشد. در انتخاب و تنظيم
کلمات و مطالب بايد دقت شود و
نمايشنامهنويس بايد از نيازها و
توانايىهاى بازيگران و
تماشاگران آگاه باشد. بنابراين
نمايشنامه اساساً توالى
رويدادها، الگويى از عمل آدمى است
که تماشاگران را به همراه خود
مىبرد و احتمالاً به معناى
وسيعترى به فراسوى خود رويدادها
دلالت دارد.
|
|
|
کمدى عبارت است از نمايش
خندهآور، که نمايش يک موضوع و
حقيقت معمولى است. جنبهٔ خندهآور
آن به روى عيوب و نقايص مشهود در
رفتار و کردار مردم، که با طبيعت و
عامل واقع تناقض دارد، استوار
گرديده است.
|
|
هدف کمدي، تهذيب اخلاق مردم
به وسيلهٔ انتقال و نمايش عيوب و
جنبههاى خندهآور رفتار و گفتار
آنهاست.
|
|
|
تراژدى نمايش غمانگيز،
قصيده يا نمايش اندوهآور است.
نمايش واقعهاى جدى از وقايع
زندگانى که انسان را متأثير و
اندوهگين مىسازد.
|
|
هدف در تراژدى تلقين پرستش
نيکى و تنفر از بدى است. تراژدى با
تجسم فضايل اخلاقي، احساسات
عاليهٔ تماشاچيان و خوانندگان را
برمىانگيزد.
|