سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
شیوهٔ مقامات از ممدوح تا ناممدوح
اينک ما مختصات شيوهٔ مقامات حميدى را در فصول زيرين از ممدوح و ناممدوح برمىشماريم: |
- جملههاى شبيه به تازى که فعل يا مسند را بر ساير اجزاء جمله مقدم آورند و جمله را به غير فعل ختم کنند، در مقامات حميدى بسيار است، بهويژه در آغاز فصول که کاملاً از عربى تقليد شده است، مثال: |
'سپاس و ستايش حضرت خداوندى را که بياراست ارواح ما را بهوجود اصل، و به پيراست اشباح ما را به سجود وصل، و در ما پوشيد حُلّهٔ زندگي، و بر ما کشيد رقم بندگى کسوت جان برنهاد بىضَنَّتَي، و خلعت ايمان در بر ما افکند بىمِنتي' ص ۴. |
مثال ديگر: |
'حکايت کرد مرا دوستى که در حضر مرا جليس و همدم بود و در سفر انيس همّ و غم که وقتى ... الخ' ص: ۹. |
مثال ديگر: |
'تا برسيدم شبى از شبهاى غربت، بدان ديار و تربت، که مقصد و مقصود بود، و فرود آمدم بر باغى که نزول غربا را معهود بود ... غريبوار طوافى نامعلوم مىکردم، و هر موضعى را زير قدم مىآوردم، تا برسيدم به آشيانى که بوى آشنائى داشت ... الخ' ص ۷۳. |
- بدون ضرورت از قبيل استشهاد يا ايراد مثل يا استدلال به کلام آسماني، در ضمن عبارات فارسى يکمرتبه عربى گوئيش گل مىکند و يک الى چند سطر عبارات عربى مىآورد، مثل: |
'گفتند اين هر دو اگرچه به وقت مخاصمت تيغ و سپر بودند به گاه مسالمت پدر و پسر بودند فقلت و اَللهِ مَاهُمَا الا شَمْسُ الضُّجى وَ بَدْرَ الْظلُلمَ وَ مَنْ اشْبَهَ اَبَاَهُ فَمَاظَلَم' ص ۲۲، که براى تحليل (فَمَن يُشابِهْ اَبُه فَما ظَلَم) مقدمهاى به عربى آورده است. و در المقامه الثالثه فىالغزوة الجهاد ص: ۲۶ هفت سطر عربى آورده و بلافاصله در ص ۲۷ همان مقامه شش سطر ديگر عربى ذکر کرده است. |
- درآوردن سجع مصرّ است و اسجاع را تا سه و احياناً چهار نوبت بهکار مىبرد و گاهى سجعهاى لطيف دارد از قبيل 'آبى دارى وليکن تابى نداري، رنگى دارى وليکن سنگى نداري، هم در عاشقى خامى و هم در معشوقى ناتمام' ص ۲۴ 'سلسلهٔ شوق بىحلقه و طوق نبود' 'سکر آن مقالات و شکر آن حالات' ص ۵۵. |
'افسانهٔ کرخيان به لغت بلخيان خوش، و سمر را زيان به عبارت تازيان دلکش ننمايد' & (۱) ص ۷. |
(۱) . ولى اين سجع اخير را چندين نوبت در کتاب مکرر کرده است و از اينجا تفاوت وى با گلستان ديده مىشود که شيخ يک سجع را تکرار نکرده و هرچه آورده است نو و بالبداهه است. |
گاهى سجع را در مقدمه و اوساط جمله نهاده و فعل آخر جمله را آزاد گذاشته است و اين شيوه از لطايف سجع و موازنه است که شيخ و ديگر نويسندگان آينده از وى پيروى کردهاند، مثال: |
'خواستم که بر امّهات بلاد گذرى کنم و اجتياز را اختيار سفرى پيش گيرم' ص ۲۳، 'اگر خطرى کنى بدان طرف بايد رفت و اگر سفرى کنى به تحصيل آن شرف بايد کرد' ص ۲۴. |
- قاعدهاى است در جملههاى متوازى و مسجوع که جملهٔ اول را کوتاهتر از جملهٔ ثانى گيرند و يا برابر آورند و اين قاعده از نوشتههاى اساتيد برمىآيد و به ذوق هم چسبندگى دارد و غالب جملههاى مقامات نيز بر همين قرار است ليکن گاهى از آن تجاوز روا داشته و جملههاى خلاف اين قاعده آورده است، مثال: |
'نه صورت عالمآراى آفتاب محجوبست اما ديدهٔ مردمان معيوب است' ص ۳۱. |
- گاه براى اثبات سجع، کلمات يا جملههائى نامتناسب مىآورد: 'سوسن آزاد با بلبل استاد مىگويد که اى مدعى کذاب و اى صيرفى قلاب' ص ۲۴، بلبل استاد چه لطفى دارد، زيرا اين لقب را احدى به بلبل نداده است خاصه که او را مدّعى و صيرفى قلاب بدانند؟ و از اين جنس ترصيعات بسيار دارد که نشانهٔ ضعف تأليف از همهٔ آنها نمودار است مانند: 'در حلّههاى عرب دقايق فصاحت آموخته و در کلّههاى عجم آتش ملاحت افروخته' ص ۳۹ که هر دو قرينهٔ ضعيف است، و شايد مغلوط! ... |
و گاهى براى ترصيع و سجع، جمله و قرينهاى بىمعنى مىسازد چون: 'صداى کلامى به هوشهاى ما آمد و نداى سلامى به گوشهاى ما رسيد' ص ۴۲، که قسمت نخستين اين ترصيح رکيک است و تنها براى قرينهٔ جملهٔ ثانى آن را ساخته است. |
گاه براى بيان مطلب عالىتري، به ترک سجع مىگويد و قدرى دست نگاه مىدارد، مثال: |
'قدم اول، گفتگوى است که اَلنَّفْسُ اَوَّلَهُ تَذْکَرةُ پس سِمَتِ صُمْت باز آيد که اَلْعِشْقُ آخِرُهُ التفکَرِةُ در اَثناى آن حيرت نداى عالم غيرت درآيد که به بند و زنجيرش بسته داريد، و عنان مرکبش آهسته داريد، که محيط دنيا و بسيط گيتى تَوَسُعّ گذاردن گام عاشقان ندارد، که اين گام بىمعني، در اين بساط تنگپهنا، نگنجد، که عالم عشق عالم مشاهده است، و هزار قدم مجاهده بگرد يک قدم مشاهده نرسد، موسى کليم در تيه مجاهده مىرفت در چهل فرسنگ چهل سال بماند باز چون در دعوت مکالمت قدم مشاهدت نهاد هفتصد (ظ: هفتاد؟) فرسنگ به هفت گام بريد .. الخ' ص ۵۶۰. |
که اين عبارات که نقل فرمايش مشايخ است براى اداى معنى دست از ترصيعات و اسجاع کشيده است. |
- صنعت تضاد و مراعاتالنظير و طردالعکس و تجنيس و غيره زياد دارد ... |
- از اِغلاق نيز خالى نيست - مثال: 'شب آبستن هنوز بر فراش حَبَل (اصل: حيل - به قياس تصحيح شد - اَلحَبَل: مصدر به معنى آبستنى - فهي: حُبلي) بود، و نفس با حوادث در مصاف و جدل، جَمَل نفس را در بىمرادى (ظ: وادى بىمرادي) دمى به لب مىرسيد و ... الخ' ص ۶ که: فراش حَبَل - و 'جمل نفس' دو ترکيب مغلق است. |
- با آنکه عبارات موزون و همآهنگ از مختصات و مزاياى اين شيوه و سبک است معذلک مانند مقامات حريرى و کليله و گلستان عبارات موزون در مقامات حميدى نيامده است ولى از آن خالى نيست. |
مثال: |
'نيلوفر سبز جامعهٔ کحلى عمامه سر از آب بيرون [کرد] که اى نازکان خاکى اين چه بىباکى است ... تا ما دل از مهر در تاب افکندهايم سير در روى آب افکندهايم' ص ۳۶. |
مثال ديگر: |
'تا وقتى در طَى و نَشر اوراق آن سفر، مَدّ و جزر آن بحار پرخطر، اردى و بهمن به نوروز و بهار رسيد، و زمام نافهٔ مطلب به زمين کشمير و قندهار کشيد' ص ۳۹. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست