شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
صائب تبريزى
ميرزا محمدعلى پسر ميرزا عبدالرحيم تبريزى اصفهانى معروف به 'صائبا' از استادان بزرگ شعر فارسى در عهد صفوى است. خاندان او اصلاً تبريز و از اعقاب شمسالدين محمدشيرين مغربى تبريزى شاعر مشهور سدهٔ هشتم و آغاز سدهٔ نهم (م۸۰۸هـ) بود، ولى ولادت و تربيت ميرزا محمد على در اصفهان بوده و به همين سبب او را تذکرهها گاه تبريزى و گاه اصفهانى گفتهاند در حالى که شاعر انتساب خود و خاندانش را به تبريز فراموش نمىکرد. | |||||||||||||||
پدرش ميرزا عبدالرحيم که از بازرگانان تبريز بود، در عهد شاهعباس بزگ به اصفهان مهاجرت کرد و در محلهٔ عباسآباد سکونت گزيد و ميرزامحمدعلى آنجا ولادت يافت. زادسالش بهدرستى دانسته نيست ولى مىبايست پيرامون سال ۱۰۱۰هـ زاده شده باشد. | |||||||||||||||
صائب در اصفهان پرورش يافت و بنابر شيوهٔ زمان به يقين آنچه را از دانشهاى ادبى و عقلى و نقلى که دربايست فرهيختگان زمان بود نزد استادان آن شهر، و نبشتارى (خط) را از عم خود شمسالدين تبريزى معروف به 'شيرينقلم' آموخت و در همين روزگار جوانى بود که به مکه و مشهد سفر کرد، و آنگاه در آخرهاى عهد نورالدين جهانگير (م ۱۰۳۷ هـ)، گويا بهگونهٔ بازرگانان، سفر هند اختيار نمود. | |||||||||||||||
تاريخ اين سفر را، که هفت سال به درازا کشيد، برخى سال ۱۰۳۴ و از راه کابل دانسته و آن را مقدمهٔ آشنائى وى با ظفرخان احسن شمردهاند. احسنالله احسن مقدم صائب را به گرمى پذيرفت و از مراسم قدردانى سرموئى فرونگذاشت چنانکه گويد: | |||||||||||||||
| |||||||||||||||
صائب نخستينبار شعرهاى خود را، که تا آن هنگام پراکنده بود، به تشويق ظفرخان احسن گرد آورد؛ از جانبى ديگر دوستى ميان اين دو گوينده مايهٔ آن شد که احسن شيوهٔ رايج ميان ديگر شاعرانى را که مىشناخته، رها کند و به طرز صائب روى آورد و بگويد: | |||||||||||||||
| |||||||||||||||
اين آشنائى صائب با احسن همهٔ مدت اقامت او را در هند فرا گرفت و چون در اوايل عهد شهابالدين شاهجهان (جلوس در ۱۰۳۷) صوبهدارى کابل به خواجه لشکرخان محول گرديد و ظفرخان از کابل عزم درگاه پادشاه کرد، صائب را با خود بدان سامان برد و به حضور شاهجهان، آنگاه که در برهانپرو دکن بود، معرفى نمود. | |||||||||||||||
اقامت صائب در برهانپور تا پايان اقامت شاهجهان و به تبع او ظفرخان احسن و پدرش خواجه ابوالحسن تربتى در آن سامان به درازا کشيد و چون ميرزا عبدالرحيم شاهجهان در سال ۱۰۳۹ عزم بازگشت به پايتخت کرد و ظفرخان احسن که اين بار بهجاى پدر به صوبهدارى کشمير مىرفت صائب را با خود بدان سامان برد و او پس از سير کشمير، هفت سال بعد از بيرون رفتن از ايران (= ۱۰۴۰هـ) به ميهن بازگشت و در اصفهان به حضور شاه عباس دوم رسيد و خطاب ملکالشعرائى دربار صفوى يافت و تا پايان عهد آن پادشاه چند سالى از دوران شاهسليمان بزيست و در اين مدت محضرش در اصفهان محل اجتماع ادب و آمد و شد دوستداران سخن بود، و او جز به قصد سياحت بعضى از شهرها و ناحيتهاى ايران از اصفهان بيرون نرفت و باز به اصفهان و به 'لنگر' يا 'تکيهٔ' خود معاودت کرد و همانجا بود تا به سال ۱۰۸۱درگذشت. او را در اصفهان در باغى که اکنون به 'قبرآقا' معروف است به خاک سپردند و اين بيت از يک غزلش بر سنگ قبر او نقش شده است: | |||||||||||||||
| |||||||||||||||
صائب را بعضى از تذکرهنويسان در شعر شاگرد حکيم رکناى مسيح و حکيم شفائى نوشتهاند. نسبت شاگردى صائب به حکيم رکنا درست بهنظر نمىآيد. اما شاگردى او در خدمت حکيم شفاهى (۹۶۶-۱۰۳۷هـ) امرى مستبعد نيست. گروهى از شاعران ميانه يا نيمهٔ دوم سدهٔ يازدهم هجرى هم چه در هند و چه در ايران يا به واقع در خدمت صائب شاگردى کرده و يا چند گاهى از فيض محضر او بهرهمند بودهاند مانند ملامحمد سعيد اشرف، جوياى تبريزى، ميرزا محسن تأثير، خاضع، فطرت، نورس و جز آنان. | |||||||||||||||
صائب مانند بعضى ديگر از غزلسرايان استاد عهد صفوى شاعر مديحهسرا هم بود و نام ممدوحانى چون ظفرخان احسن و پدرش خواجه ابوالحسن تربتى و شاهجهان و شاهعباس دوم در قصيدههاى زيبايش مخلد گرديده است. | |||||||||||||||
صائب از شاعرانى است که هم در عصر و زمان خو در هند و ايران و روم شهرت بسيار يافت و اين نام آورى بيشتر به سبب طرز نو و توانائى کمعديلش در شعر، خواه از طريق ابداع و خواه به تقليد و يا به مناسبت موقع و مقام بوده است. نيکخوئى و ادب معاشرت و مجالست او نيز در اين امر بىاثر نبود و به همين علت است که چه در هند و چه در ايران محفلش بود و شعرهايش دهان به دهان و دست به دست مىگشت و ديوان يا برگزيدهٔ عزلهايش را به رسم ارمغان مىفرستادند. خود او به درخواست بزرگان ايران و هند پيروامون پنجاه مجموعه از غزلهاى متخب خود نويسانيده و به دقت تصحيح کرده و بر آنها حاشيههائى نگاشته و نزد آنان فرستاده است که هنوز نمونههائى از آنها وجود دارد. گذشته از اين از شعرهاى فراوان خويش دفترهائى مانند مرآةالجمال (مجموعهٔ بيتهائى در وصف پيکر معشوق) و آرايش نگار (بيتهاى حاوى مضمونهائى از آينه و شانه) و ميخانه (بيتهائى در وصف مى و ميخانه) و واجبالحفظ (برگزيدهٔ مطلعهائى از غزلهايش) فراهم آورد و اين نوع انتخاب سبب شد که ديگران هم برگزيدههائى از اين دست از بيتهاى او ترتيب دهند به نام شمع و پروانه و آسمان و آسيا و جز آنها. | |||||||||||||||
کليات اشعارش شامل قصيده و غزل و مثنوى است. سخنشناسان قصيدههاى او را چندان نستودهاند، و مثنوى او را که به بحر متقارب در فتح قندهار به فرمان شاهعباس ثانى سروده متوسط دانستهاند. اما آنچه از شعرش مايهٔ شهرت وى شده غزل است که قسمت اصلى و اکثر ديوانش را پديد آورده. مجموعه شعرهايش را تا دويست هزار و سيصدهزار بيت نوشتهاند که مقرون به مبالغه است. | |||||||||||||||
بحث در سبک شعر صائب بهطور يقين بايد در دنبال مبحثى که دربارهٔ شيوهٔ سخنگوئى شاعران عهد صفوى داشتيم و در ارتباط با آن انجام گيرد، با اين حال نکتههائى دربارهٔ بعضى از شاعران استاد هست که باز گفتن آنها دور از فايده نيست. بايد بدانيم که صائب در نظر تذکرهنويسان و ناقدان عهد خويش و بعد از خود تا به زمان ما به دو گونه ارزيابى شده است: | |||||||||||||||
۱. ارزيابى آنان که او را در مقام واقعى خود خواه به حد استحقاق و خواه به طريق مبالغه ستودهاند. | |||||||||||||||
۲. ارزيابى دستهاى ديگر که از او مردى پريشانگوى و صاحب سخنى نابههنجار ساختهاند. | |||||||||||||||
حقيقت امر آن است که شيوهٔ نو در سخنورى که بنيادش در شعر خواجه حسين ثنائى (م ۹۹۵ يا ۹۹۶هـ) نهاده شده و سپس گويندگان ديگر تا به عهد شاعرى صائب در تقويت آن کوشيدهاند، در سخن صائب به کمال رسيد. او واضع و مبتکر اين شيوه نيست بلکه تکميلکنندهٔ آن است و نمونهٔ عالى و زيبائى آن را بايد در ديوان غزلهاى صائب جست زيرا او هم قدرتى شگفتانگيز در تخيل و ايجاد تصويرهاى ذهنى بديع، با استفاده از عالم مجاور خود، داشت و هم با زبان تواناى خود توانست آن تصويرهاى بديع ذهنى و نکتههاى دقيق شعرى را در لباس آراستهاى از کلام نمايش دهد. بدين سبب است که در کلام او ناهموارىهاى شاعران همعهدش را کمتر مىبنيم. اما اين نکته هم مسلم است که ظهور او سبب شد تا فريفتگان سبکش که از توانائى او بىبهره بودند در يافتن نکتهها و مضمونهاى باريک و گنجانيدن آنها در کلام رسا به نارسائىهائى گرفتار شوند و اندکاندک سخن عذب پارسى را به وضع بدى دچار کنند که مىدانيم و مىشناسيم، چنانکه پيش از او يا قريب به زمان او هم کسانى مانند ميرزا جلال اسير به همين گونه دشوارىها گرفتار بودند و در محل عيبجوئى و خردهگيرى سخنشناسان قرار گرفتند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست