چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
تاریخچه نمایش در ایران
در نخستين قرنهاى تاريخ پيش از اسلام، نظم و اساس و شهرها و قوانين و تشکيلات و دين آنطور که لازمهٔ استبداد بود، بوجود آمد. اين نظام مستبد تا رسيدن اسلام کم و بيش برجاى ماند. ثروتى که از نقاط مختلف دنياى آن روز بهعنوان باج مىرسيد، صرف تجمل و تزيين کاخ شاهان و اطرافيان آنها مىشد. همه امتيازات در دست طبقات حاکم بود. مثل اثرات، موبدان و سپاهيان. دانش در انحصار موبدان بود و عامه به آن دسترسى نداشتند تا مبادا از آن بىنياز شوند و هنرمندان، صنعتگران دست چندمى بودند که پيکر افتخارات را با خرده زيورهاى تازه مىآراستند. خط ثابت و مدوّنى وجود نداشت و نويسندگى کارى عامى و پَست بود. حتى اوستا سينه به سينه نقل مىشد تا قرنها بعد ثبت شود. فرصت پيشرفت براى استعدادها وجود نداشت. همه چيز انتسابى بود و هرکس براساس اصل و نسبش خوشبخت و يا شوربخت مىشد. حکومت در حالِ جنگ تنها پرورش تن و بازىهاى پهلوانى را تشويق مىکرد و نه نمايش و پرورش روح و فکر را. روزگارى حکومت به تقليد از ظواهر يونانى پرداخت، ولى اجازه نداد از آزادانديشىهاى آن فرهنگ چيزى در سطوح پايين جامعه نفوذ کند. نه تنها در اين دوره، بلکه در تمام تاريخ ايران ممنوعيت تنها براى مردم بود. مثلاً هنگامىکه در آخرين قرنهاى پيش از اسلام، موسيقى در دربار رواج داشت، بيرون از دربار مخترع ساز قانون از ترس مجازات خود را مخفى مىکرد. در همين قرنهاى آخر بود که براى مدتى نويسندگى و ثبت و تدوين برخى آثار باستانى حمايت شد و گروههاى نوازنده و رامشگر و بازيگر کولى از هند وارد شدند و مجالس و خلوتهاى اُنس شاهان را با هنر خود آراستند. براساس روايتى تعدادى از آنها به ميان مردم فرستاده شدند تا آنها را سرگرم کنند و در همين عصر است که مَزدَک سر بر مىدارد که زن و مال و امتيازات زيستن آزاد بايد از آن همه باشد و فاصلهها برداشته شود. جماعت محروم دور او جمع شدند و عدهٔ زيادى فريب و نيرنگ خوردند. در آخرين سالهاى اين دوره پايههاى پوسيدهٔ کاخها در حال فرو ريختن بودند و مردم دروازه به رويِ علمدارانِ اسلام گشودند. | ||
اسلام در آغاز، تحولهايى عميق در روابط اجتماعى ايران بوجود آورد: طبقات بستهٔ گذشته را در هم شکست؛ اشرافيت را منحل کرد. طبقات پايين را از زندگى بردهوار رهايى داد و با ايجاد زبانى مشترک، مبادلات فرهنگى را در بخش بزرگى از سه قارهٔ بين اقيانوس آرام و اقيانوس اطلس ممکن ساخت. تجارت ميان ملتهاى مسلمان در سه قاره گسترش يافت و آمد و رفت کشتىها ميان درياى چين و درياى هند و درياى روم صورت پذيرفت و کاروانها ثروت و فرهنگ مبادله کردند و ايران از مهمترين گذرگاههاى اين آمد و شدها بود. اما دين در دست حکومتها قابلت تغييرپذيرى داشت. باز روان خان خانى برجا بود و طبقات استثمارگر حاکميت خود را داشتند. و در اينجا بود که عرفان پديدار شد و مذهب را براى بشر کافى نديد و چون همهٔ امکانات در اختيار طبقهٔ مرفه و ثروتمند بود، بىنيازى از همهٔ اينها را تبليغ کرد. دينآوران هنرها را ممنوع کردند. موسيقى و آواز طربانگيز منع شد، مگر قرائت قرآن. اينگونه شد که نقّالى حالت آوازى خود را از دست داد و همراهى ساز را ترک کرد. رقص طرد شد. شبيهسازى و نقاشى حرام شد. شعر از آنجائىکه در آغاز در مدح مستبدان و يا ستايش پيامبران گفته مىشد، آزاد ماند و علوم ادبى کمکم ريشه دوانيد. جنبههاى نظرى موسيقى خود را پشت علوم وسيع شرعى پنهان ساخت و جنبهٔ عملى آن بهصورت اذان و قرائت قرآن و نوحهگرى درآمد. اما هنرهاى جمعى مثل نمايش - اگر هم بود - از بين رفت؛ و يا شکل هيئتهاى مذهبى بهخود گرفت و يا بهصورت بازىهاى دستهجمعى دورهگرد سرگردان ماند و يا به شکل فردى درآمده و از بين رفت. | ||
از زمانىکه شيعه مذهب رسمى حکومت ايران قرار گرفت، نوعى ثبات مذهبى و سياسى پديد آمد. و وجه اشتراکى ميان مرثيهخوانان ايجاد شد. و اين آغاز دورهاى است که در ادامهٔ آن عوام نمايش مذهبى را رسميت دادند و در کنار آن نمايش غيرمذهبى را دورادور همراه داشتند. تعزيه که محصول يک نظام زميندارى - ايلى بود و ريشه در دورههاى باستان و به سوگنشستنها داشت رايج شد. تعزيه از عزادارى آغاز مىکند و از درون يک انديشهٔ مسلط مذهبى و از درون انديشهٔ باطنگرايى شيعى بيرون مىجوشد، بازيگر تعزيه هم بازيگر است و هم راوى او متن را با حرکت مىخواند. همزمان نقش بازيگر، تماشاگر و راوى را دارد. او يک راويِ معتقد است. خودش را با بازى يکى نمىکند؛ زيرا نقش بسيار دور از دسترس او و تماشاگران است. در اين شرايط، نويسنده هم ديگر معنى ندارد و نويسنده تنها يک تنظيمکنندهٔ ساده است. بازيگر در همان حال که يک نقش را بازى مىکند. براى همان نقش گريه مىکند و ناله سر مىدهد. بازيگر نقشِ ظالم هم براى مظلوم گريه مىکند. | ||
در سرزمينهايى مثل کشور ايران تا زمانىکه مذهب قوىتر از دولت است مردم به حمايت از نمايش مذهبى مىپردازند و تا وقتى که استبداد حاکم است، نمايش غيرمذهبى را با ترديد مىنگرند. سياست، عرف و مذهب سه ديوار قطور را در برابر نمايشگر بالا مىبرند، و نمايشگر چه مىتواند بگويد که با اين سه ربطى نداشته باشد و نمايشگر محکوم است و تماشاگر تشنه براى دريافت هنرى حقيقتپرداز و نقاد است. با اين توضيحات در مجموع دلايلى که باعث کم رشدى نمايش در ايران شده است عبارتند از: | ||
- وجود دينهاى يک خدايى که هيچيک نظر خوبى نسبت به نمايش نداشتهاند دينهاى يک خدايى نسبت به دينهاى چندخدايى مثل آنچه در هند و يونان وجود داشت، روحيهٔ نمايشپذيرى کمترى داشتهاند. در دينهاى چندخدايى اساطير مذهبى که نمايش در آغاز از آنها مايه مىگيرد، همان قصههاى روابط خدايان با يکديگر و خدايان با انسان است که تجسم مىيابد. در دينهاى يک خدايى که تصور شبيه براى خدا عين کفر است، براى پيدايش اساطير مذهبى به گذشت زماين دراز احتياج است مثل تکوين قصههاى فاجعهٔ کربلا. | ||
- روحيهٔ نقادانه نمايش هنرى برا ى خودکامگان و حکومتهاى مستبد، تحملناپذير بود و آنها تنها به جنبههاى مسخرگى و دلقکى آن تمايل داشتند. | ||
- در دورانهايى که دانش و ادب بکار گرفته مىشد، اديبان و دانشمندان تحت حمايت اشراف و دربار بودند. ولى نمايش کار ناپسندى بود و اگر هم وجود مىداشت کار مردمان عامى بود و علىالخصوص که از طرف مذهب و حاميان آن نيز بهخوبى ياد نمىشد. | ||
- براى آنکه نمايش بين طبقات پايين نفود کند و پرورش يابد، مىبايست تا حدودى دربرگيرندهٔ تمايلات و آرزوهاى آنان باشد. اما حکومت اغلب امکان بروز اين تمايلات را نمىداد و در نتيجه توده مردم هم استقبالى از نمايش نشان نمىدادند. | ||
- تودهٔ مردم براى حمايت و تقويت نمايش نياز به قدرت مالى داشتند. جامعه بايد چنان مرفه باشد تا بتواند زندگى گروه ديگرى را که به خدمت تفننى مىپردازند تأمين کند. اما پراکندگى شهرها و روستاها و کمى درآمد مانع از اين مىشد. چنانچه مىبينيم نمايشگران جز در مواردى اتفاقى از راه نمايش درآمد زندگى خود را تأمين نمىکردند و حرفهٔ ديگرى داشتند تا با درآمد مختصر آن امکان يک نمايش را ايجاد نمايندو نمايشها بهصورت رايگان عرضه مىشد و يا پرداخت پول از طرف تماشاچى الزامى نبوده است. در چنين جامعهاى امکان پرورش نمايشگران باقى نمىماند و تنها اشکال انفرادى و کمخرج نمايش امکان ادامهٔ حيات مىيابد. | ||
- در ايران بىثباتى سياسى و قطع مرتب تداوم فرهنگى بهدليل يورشهاى مداوم هرگز فرصت کافى براى تکامل و تحول نمايش را باقى نگذاشته است. ضمن آنکه نماش عاميانه خود سير تحول و تکامل کندى را مىگذراند. | ||
اما آنچه مسلم است اينکه نمايش هرگز از دست عوام خارج نشد و در مرتبهٔ والايى قرار نگرفت. ثبت نشدن نمايشها خود دليل اين امر است و خود اين ثبت نشدن نمايشها مانع از آگاهى صحيح، نسبت به کيفيت نمايشها مىشود و ما امروزه نمىدانيم که نمايش مثلاً هنگام حمله يونانيان يا اعراب در چه مرحلهاى بوده است. اطلاع ما بيشتر از سير نمايش پس از حملهٔ مغول است که تا نيم قرن پيش راه تحول در مسير نمايش غيرمذهبى را ادامه داد. اما با هجوم فرهنگ غرب اين تکامل متوقف ماند و حرکتى تازه آغاز شد. حرکت بهسوى نوع تازهاى از تئاتر. تئاترى با مفاهيم اجتماعى - عينى و واقعگرا. در اين فضاحت که تئاتر غيرسنتى ايران متولد مىشود و آغاز مىکند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست