|
|
|
حدود ۳۰% افراد جامعه ممکن است در طول عمر خود افسردگى را تجربه کنند. اختلال افسردگى اساسى
(Mojor depressive disorder)، اختلالى به نسبت شايع است که برحسب مطالعههاى متفاوت، فراوانى مختلفى از آن گزارش شده است. ميزان شيوع آن در تمام طول عمر حدود ۱۵% مىباشد (براى زنان ۱۰ تا ۲۵% و براى مردان ۵ تا ۱۲%)
|
|
ميزان شيوع در تمام طول عمر براى اختلال افسردهخوئى (Dysthymic disorder) حدود ۶% است.
|
|
به تقريب ۲۵% اشخاص مبتلا به اختلال افسردگى اساسى داراى حملههاى بازکرد (عود) بدون بهبود کامل و حدود ۳% اشخاص مبتلا به اختلال افسردگى داراى حملههاى بازکرد (عود) با بهبود کامل روى سير اختلال افسردهخوئى هستند.
|
|
ميزان شيوع عمرى اختلال دوقطبى (دورههاى مانيک يا حملههاى مانيک دپرسيو) حدود ۱% است که بخشى از اين حملهها با تابلوى افسردگى بروز مىکنند، ولى اکثر بيماران مبتلا به
اختلال دوقطبى بالاخره مورد توجه پزشک قرار گرفته، درمان مىشوند، در حالى که فقط نيمى از مبتلايان به اختلال افسردگى اساسى تحت درمان اختصاصى قرار مىگيرند.
|
|
|
در پژوهشهاى انجام شده، شيوع لحظهاى افسردگى اساسى در مردان ۷/۴% و در زنان ۶% گزارش شده است. در بسيارى از پژوهشها بين ۸ تا ۲۰% نمونههاى جمعيتى سالم، علائم افسردگى بالاتر
از حد نمرهٔ تعيين شده براى غربالگرى افسردگى اساسى داشتهاند؛ گو اينکه اکثر اين افراد، فاقد شاخصهاى افسردگى اساسى (DSM IV) بودند، به هر حال با ميزان بالاترى از ناتواني، ضعف
کارکرد اجتماعى و مرگومير بالاتر روبهرو بودهاند. در چند مطالعهٔ غربالگرى علائم افسردگى در بين دانشآموزان دبيرستانى ايران که در شهرستانهاى تهران، کرج، يزد و اردکان
يزد توسط نويسنده انجام گرفته است، شيوع علائم افسردگى به ترتيب ۷/۲۸%، ۵/۲۷%، ۲۵% و ۹/۲۲% گزارش شده است و اين شيوع با اُفت تحصيلى رابطهٔ معنىدارى داشت.
|
|
|
چون افسردگى اساسى شايع است و تمايل به بروز مجدد و عود وجود دارد، بروز آن به نسبت بالا است. ميزان بروز سالانهٔ افسردگى اساسى ۶/۱% گزارش شده است.
|
|
در مطالعهاى ديگر در سوئد، ميزان بروز ساليانهٔ اوليهٔ حملهٔ افسردگى در اشخاصى که پيش از اين افسردگى را تجربه نکرده بودند، ۴۳/۰% براى مردان و براى زنان ۷۶/۰% و براى افراد
بالاى ۷۰ سال احتمال افزايش اولين حملهٔ افسردگى در مردان ۲۷% و در زنان ۴۵% گزارش شده است؛ از اين بابت افسردگى به عنوان يکى از معضلهاى مهم بهداشت و سلامت ملى جامعه محسوب مىشود.
|
|
|
در اکثر پژوهشها و بررسىهاى جهانى بدون ارتباط با کشور تحت مطالعه، اختلال افسردگى اساسى به تقريب در زنان دوبار شايعتر از مردان نشان داده شده است. هرچند علل اين اختلال
بهطور دقيق معلوم نيست، ولى احتمال مىرود که اين تفاوت ناشى از استرسهاى زايمان، درماندگى آموختهشده و آثار هورمونى مترتب بر زنان باشد.
|
|
|
شيوع اختلال افسردگى از نژادى به نژاد ديگر تغيير نمىکند، ولى بسيارى از متخصصان به ظاهر ميل دارند که اختلالها خُلقى و افسردگى را در کسانى که زمينهٔ فرهنگى و نژادى
متفاوت دارند کمتر از معمول و اسکيزوفرنى را بيشتر از معمول تشخيص دهند.
|
|
|
اختلال افسردگى اساسى ممکن است در کودکى يا سالمندى شروع شود، هرچند به ندرت اين چنين است و در ۵۰% موارد، سن شروع بيمارى بين ۲۰ تا ۵۰ سالگى است. بعضى از دادههاى
همهگيرىشناختى جديد ميزان بروز اختلال افسردگى اساسى را در افراد زير ۲۰ سال در حال افزايش نشان دادهاند که اگر اين موضوع واقعيت داشته باشد، ممکن است به افزايش مصرف الکل يا
ساير مواد يا استرسهاى خاص در اين گروه سنى مربوط باشد.
|
|
|
در سالهاى اخير مطالعههاى متعددى در رابطه با مذهب و اهميت آن در تأمين بهداشت روانى در جاىجاى دنيا صورت گرفته است. در يک مطالعه در منطقهٔ کاروليناى شمالى آمريکا در مورد
رابطهٔ تعلقهاى مذهبى (Religious affliation) با افسردگى اساسي، در روى گروههاى مختلف مذهبى صورت گرفته و مشخص گرديد که در گروهى از مسيحيان به نام پنتاکستالها (Pentacostal) که به ظاهر رفتارهاى
انزواگرايانهٔ اجتماعى دارند، شيوع افسردگى اساسى بيشتر از ديگر گروهها و قشرهاى جامعه بود. در مطالعهٔ ديگرى روى گروهى از زنان مسنِ مبتلا به شکستگى لگن مشخص گرديد که شيوع
افسردگى و شدت افسردگى و عوارض روانى ناشى از شکستگى لگن در زنانى که داراى ايمان مذهبى بودند، به مراتب کمتر بود و وضعيت حرکتى بهترى در اين زنان ديده مىشد. در مطالعههاى
غربالگرى علائم افسردگى در دانشآموزان دبيرستانى شهرهاى ايران نيز در افراد با درجه بالاى عقايد مذهبى و مقيد به انجام اعمال مذهبى ميزان افسردگى به صورت معنىدارى کمتر بود
و همگى حکايت از تأثير مثبت و آرامبخش ايمان مذهبى متعادل، همراه با نگرش مثبت اجتماعى در تأمين سلامت روانى به همراه آن کاهش افسردگى را دارد.
|
|
|
شيوع افسردگى اساسى در محيطهاى درمانى بالاتر از حد معمول جامعه مىباشد. در اکثر پژوهشها ۱۰ تا ۱۵% اشخاص در محيطهاى درمانى و مراکز نگهدارى طولانىمدت، شاخصهاى
افسردگى اساسى را دارا بودهاند. به علاوه ۲۰ تا ۳۰% اشخاص در محيطهاى درمانى علائم حاد يا خفيف افسردگى را گزارش نمودهاند. در بسيارى از بررسىهاى انجام شده در درمانگاههاى
مراقبت اوليهٔ بهداشتي، بيش از ۲۰% بيماران علائم قابل توجه افسردگى را نشان دادهاند. اختلال افسردگى اساسى در يکسوم تا نيمى از بيماران سرپائى اين مراکز مشاهده شده است.
|
|
|
به طور کلى اختلال افسردگى اساسى در افرادى که فاقد رابطهٔ بين فردى نزديک هستند يا از همسر خود طلاق گرفته يا جدا شدهاند نسبت به افراد متأهل بيشتر ديده مىشود.
|
|
|
در اکثر مطالعههاى همهگيرى شناختي، سابقه خانوادگيِ مثبتِ اختلالِ خُلقى بخصوص در بستگان درجه يک بيماران افسرده نسبت به افراد عادى بيشتر بوده است. همچنين سابقه
خانوادگى خودکشى و الکليسم در خانواده بيماران افسرده بيشتر از جمعيت عادى است.
|
|
| ملاحظههاى اجتماعى و فرهنگى
|
|
رابطهاى بين طبقهٔ اجتماعى و شيوع افسردگى اساسى بهصورت واضح وجود ندارد، ولى مهاجرتهاى اخير ممکن است رابطهٔ مستقيم با افسردگى اساسى داشته باشند. در بعضى از مطالعهها شيوع افسردگى اساسى در جمعيت ساکن شهرها بخصوص جوانان، نسبت به روستاها بيشتر گزارش شده است که حکايت از هماهنگي، اتحاد بيشتر و زندگى کماسترستر در محيطهاى روستائى دارد.
|
|
حوادث تلخ زندگى و استرسهاى مزمن و بيکارى و فقر اقتصادى از جمله عوامل مؤثر ديگر در بروز افسردگى محسوب مىشوند.
|
|
افسردگى اساسى در بعضى از مناطق اقليمى نيز نسبت به ساير مناطق ممکن است شيوع متفاوتى داشته باشد. همانطور که در چند مطالعهٔ غربالگرى شيوع علائم افسردگى در دانشآموزان
دبيرستانى در ايران، افسردگى در اردکان کمتر از يزد و در يزد کمتر از کرج و در کرج کمتر از تهران مشاهده گرديد.
|
|
|
از بيشتر پژوهشها اين نتيجه به دست مىآيد که بيماران افسرده در معرض عود بيمارى قرار دارند و بيمارى سيرى طولانى دارد.
|
|
حدود۵۰% بيماران در دورهٔ اول اختلال افسردگى قبل از مشخص شدن دوره، علائم قابل ملاحظهاى از افسردگى داشتهاند؛ مفهوم ضمنى آن اين است که شناخت و درمان به موقع علائم ممکن است مانع پيدايش يک دورهٔ کامل افسردگى شود، هرچند ممکن است علائم وجود داشته باشند.
|
|
در۵۰% بيماران، نخستين دورهٔ افسردگى قبل از ۴۰ سالگى شروع مىشود. شروع ديررس با فقدان سابقهٔ خانوادگى اختلالهاى خُلقي، اختلالهاى شخصيت ضداجتماعى و سوءمصرف الکل رابطه دارد.
|
|
يک دوره افسردگى درمان نشده ۶ تا ۱۳ ماه طول مىکشد. در اکثر موارد طول مدت درمان سه ماه است. قطع داروهاى ضدافسردگى قبل از سه ماه به تقريب هميشه به عود علائم مىانجامد. با پيشرفت سير بيماري، دورهها طولانىتر و بيشتر مىگردند. در يک دوره ۲۰ ساله تعداد متوسط دورهها ۵ تا ۶ سال بوده است.
|
|
اختلال افسردگى اساسى ميل به عود و ازمان دارد. بيمارانى که در دوره اول اختلال افسردگى اساسى بسترى مىشوند، حدود ۵۰% موارد، شانس بهبود در سال اول را دارند. درصد بيمارانى که پس از بسترى شدن بهبود مىيابند، با گذشت زمان کاهش مىيابد و در ۵ سال پس از بسترى شدن هنوز ۱۰ تا ۱۵% بيماران بهبودنيافته باقى مىمانند.
|
|
بسيارى از بيماران بهبودنيافته مبتلا به اختلال افسردهخوئى مىگردند. عود اختلال افسردگى اساسى نيز شايع است، حدود ۲۵% بيماران در ۶ ماه اول، ۳۰ تا ۵۰% در دو سال اول و حدود ۵۰ تا ۷۰% در پنج سال اول پس از ترخيص از بيمارستان دچار عود بيمارى مىگردند.
|
|
ميزان عود در کسانى که به مصرف داروى پيشگيرىکننده ادامه مىدهند و سابقهٔ يک يا دو دوره افسردگى دارند، بسيار پائينتر است. به طور کلى هر چه بيمار دورههاى بيشترى از افسردگى را تجربه مىکند، فاصلهٔ بين دورهها کمتر شده، شدت هر دوره بيشتر مىگردد.
|
|
از نظر پيشآگهى ۵۰% بيماران بهبود، ۳۰% بهبود نسبي، ۲۰% مزمن و با کمال تأسف از مجموع بيماران حدود ۱۵% سرانجام خودکشى مىکنند.
|
|
دورههاى خفيف، فقدان علائم پسيکوتيک و اقامت کوتاهتر در بيمارستان، دوستىهاى محکم دوران نوجواني، عملکرد باثبات خانواده و عملکرد اجتماعى خوب در پنج سال قبل از شروع
بيماري، فقدان اختلال روانى و بيش از يک دوره نبودن سابقهٔ بسترى شدن در بيمارستان براى اختلال افسردگى اساسى و سن بالاترى در شروع اختلال همگى جزء شاخصهاى پيشآگهىدهنده خوب
بيمارى هستند. اختلال افسردهخوئى توأم با بيماري، مصرف الکل و يا ساير موارد مسکرها، علائم اختلال اضطرابى و سابقهٔ بيش از يک دوره افسردگى قبلى پيشآگهى را بدتر مىکند،
بهطور کلى مردان بيش از زنان ممکن است سير تخريبى مزمن داشته باشند.
|