|
هدفهاى حيطهٔ شناختى بر يادآورى يا بازسازى آنچه آموختن آنها ضرورى است، تأکيد مىکند؛ مثلاً در حل يک مسألهٔ فکري، فرد بايد نخست مسأله اصلى را تشخيص دهد، سپس مطالب داده شده را مرتب کند و آنها را به نظريهها، روشها و الگوهايى که ياد گرفته است، ربط دهد. به بيان سادهتر، هدفهاى شناختى با آنچه شاگرد بايد بداند و بفهمند سر و کار دارد. در اين حيطه، هدفها از سادهترين سطح شناخت به پيچيدهترين و از امور ذاتى محسوس به امور معنوى و غير محسوس تنظيم شده است. هدفهاى يادگيرى در حيطهٔ شناختى بر اساس طبقهبندى بلوم، شامل شش سطح به شرح زير است:
|
|
چنانکه ملاحظه مىشود، اين طبقهبندى از سادهترين سطح شناخت (يادآوري) شروع مىشود و به پيچيدهترين شکل آن (ارزشيابى و قضاوت) پايان مىيابد. ترتيب هدفها به گونهاى است که هدفهاى هر طبقه شامل بخشى از رفتارهاى پايينتر و مبتنىتر آن رفتارها است؛ به عبارت ديگر، براى رسيدن به هر سطحى از رشد فکري، ضرورى است که مراحل پيشين طى شده باشد؛ يعنى رسيدن به سطح ارزشيابى و قضاوت مستلزم آن است که فرد به سطوح آگاهي، فهميدن، بکار بستن، تحليل و ترکيب مفاهيم رسيده باشد.
|
|
|
|
|
متأسفانه، در فرايند فعاليتهاى آموزشى مدارس ما، اغلب معمولىترين و شايد عمومىترين هدفهاى آموزشى کسب دانش و يادآورى است و بر همين اساس، غالباً اندازهگيرىهاى موفقيتهاى تحصيلى نيز به وسيلهٔ بازگفتن حقايقى که يادگيرنده به حافظهٔ خويش سپرده است، صورت مىگيرد. البته در چنين موقعيتي، الزاماً موفقيتهايى هم براى بکار بردن محفوظات فراهم شده است، اما از آنجايى که بين دانستن و توانستن و انجام دادن فاصلهٔ چشمگيرى وجود دارد، تأکيد بر محفوظات نمىتواند بازگو کنندهٔ يک روند سالم آموزشى باشد. اگر معلمان و مربيان از سطوح مختلف هدفها در حيطهٔ شناختى آگاه باشند، آموزش را متناسب با سطوح مختلف آن تدارک خواهند ديد و در ضمن، به فراگير نيز فرصت خواهند داد که تمام مهارتهاى شناختى را در خود پرورش دهد.
|
|
|
پايينترين سطح يادگيرى در حيطهٔ شناختي، کسب دانش و معلومات است. منظور از دانش اين است که يادگيرنده بتواند از طريق يادآورى (recall) يا بازشناسى (recognition) شواهدى ارائه دهد حاکى از اينکه او انديشه يا پديدهاى را که در جريان آموزش تجربه کرده، به خاطر سپرده است. اين نوع هدف، فرايندهاى روانشناختى يادآورى را بيش از هر چيز ديگر، مورد تأکيد قرار مىدهد؛ بنابراين، يادگيرى در اين سطح صرفاً جنبهٔ حفظى دارد. تأکيد بر دانش به عنوان يادآوري، شامل مفاهيمى مانند فهميدن، بينش يا آنچه با عباراتى مانند دانستن واقعي يا دانش واقعي عنوان مىگردد، نمىشود. در اين سطح از يادگيري، از فراگير خواسته مىشود که اطلاعات و معلومات کسب شده را با مأخذ و منبع محسوس به ياد بياورد. شناخت در اين مرحله شامل دانش اصطلاحات، دانش واقعىهاى مشخص، دانش راهها و وسايل برخورد با امور جزئي، دانش راههاى ويژه يا برخورد انديشهها و پديدهها و نحوهٔ ارائهٔ آنها، دانش روالها و توالىها، دانش طبقهبندىها، دانش ملاکها، دانش روشها، دانش اصلها و تعميمها و دانش نظريهها و ساختها است.
|
|
اين سطح از يادگيرى به علت اينکه زياد متکى بر حافظه است و گاهى شاگردان را وادار مىکند که مطالب جزئى و اطلاعات بىربطى را به ذهن بسپارند، مورد نقد قرار گرفته است. شايد مهمترين اشکالى که به اين سطح از يادگيرى وارد است، زيادهروى معلمان در استفاده از آن از يک طرف، و به سرعت از ياد رفتن مفاهيم به ذهن سپرده شده از طرف ديگر است. اما به خاطر سپردن مفاهيم و اصول را نمىتوان بطور کلى بىاهميت شمرد؛ زيرا چنانکه در نمودار سطوح مختلف يادگيرى در حيطهٔ شناختى ملاحظه شد، به خاطر سپردن و بازگويى دانش براى تمام سطوح بالاتر يادگيرى به عنوان يک پايهٔ لازم محسوب شده است؛ مثلاً شاگردى که جدول ضرب را نداند يا اصول و قوانين علمى را به خاطر نداشته باشد، هرگز قادر به حل تمرينهاى ضرب و تقسيم و تحليل و اثبات قضاياى علمى نخواهد بود.
|