جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نیم شبی سیم برم نیم مست


نیم شبی سیم برم نیم مست    نعره‌زنان آمد و در در نشست
هوش بشد از دل من کو رسید    جوش بخاست از جگرم کو نشست
جام می آورد مرا پیش و گفت    نوش کن این جام و مشو هیچ مست
چون دل من بوی می عشق یافت    عقل زبون گشت و خرد زیر دست
نعره برآورد و به میخانه شد    خرقه به خم در زد و زنار بست
کم زن و اوباش شد و مهره دزد    ره زن اصحاب شد و می‌پرست
نیک و بد خلق به یکسو نهاد    نیست شد و هست شد و نیست هست
چون خودی خویش به کلی بسوخت    از خودی خویش به کلی برست
در بر عطار بلندی ندید    خاک شد و در بر او گشت پست


همچنین مشاهده کنید