پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
گال، ژابو و مساروش
| ||
در آنجا یک سلسله فیلم کوتاه ساخت (از جمله، تیژا - طرح پائیزی، ۱۹۶۳)، تا آن که سهگانهٔ زندگینامهای خود، جریان (۱۹۶۴)، سالهای سبز (۱۹۶۵) و غسل تعمید (۱۹۶۷) را بر عهده گرفت، که بر درونمایههای رایج سینمای نوی مجارستان متمرکز شدهاند. | ||
| ||
فیلم قوشها (۱۹۷۰) که غالباً بهعنوان شاهکار گال شناخته شده است، در اردوگاه قوشبازان گرِیت پِلین میگذرد و به تمثیلی از فاشیسمِ مجارستان و عقبنشینی آن به دوران فئودالی بدل میشود. این مطالعهٔ هوشمندانهٔ ذهنیتِ استبدادطلب، که جایزهای در جشنوارهٔ کن نصیب او کرد، با حرکات دوبینِ یانچووار به همراه تدوینی تداومی و پویا، و استفادهٔ خیرهکننده از رنگ و صدا، موفق میشود فضای شاعرانهٔ ملموسی خلق کند. فیلم چشمانداز بیجان (۱۹۷۱)، برگرفته از یک حادثهٔ واقعی در روستای پرتافتادهٔ گیوروفو، در واقع تحقیقی است در باب چگونگی برخورد مردم با محیط خود با آنکه گال اکنون کمکار شده است از سال ۱۹۷۱ تاکنون تنها سه فیلم سینمائی ساخته - لگاتو [۱۹۷۷]، منطقهٔ حفاظتشده [۱۹۸۱] و روایتی از اپرای ارفئوس و یوریدیس [۱۹۸۵]، اثر آلکساندر گلوک - اما همچنان یک مؤلف شناخته میشود که همهٔ فیلمنامههایش را خود نوشته و آنها را خود تدوین کرده است. او همچنین همیشه با یک آهنگساز، آندهآش ژُلوشی، یکی از مشهورترین آهنگسازان مدرن مجارستان، کار میکند. بهعلاوه گال غالباً مدیر هنری آثار خود نبوده و گاه در کار دوربین با فیلمبردارش (مثلاً در فیلم قوشها) همکاری کرده است. | ||
این فیلم آشکارا تحتتأثیر موج نوی فرانسه، بهویژه تروفو است. اثر بعدی او، پدر (۱۹۶۶)، فیلمی است بلندپروازانه با ساختاری محکمتر، و داستان جوانی است که به تأسی از شهرت پدرِ مردهاش، که گمان میکند قهرمان پارتیزانِ جنگ جهانی دوم بود، او نیز میخواهد در انقلاب ۱۹۵۶ خودی نشان دهد. | ||
فیلم پدر از نظر تأثیرات سوء گذشته بر حال و آینده به اَلَن رنه نزدیکتر است تا تروفو، و در واقع دو فیلم بعدی ژابو بسیاری از تکنیکهای تدوین رنه را بهکار گرفته است: بازگشت به گذشته براساس تداعیِ معانی، تکرار صحنههای شاخص با تغییراتی جزئی، و تلفیق منسجمِ گذشته و حال از طریق مونتاژ. او این تکنیکها را در دو فیلم بعدی خود نیز بهکار گرفت: یک فیلم عاشقانه (۱۹۷۰) و شمارهٔ ۲۵ خیابان آتشنشانها (۱۹۷۳)، فیلم قصههای بوداپست (۱۹۷۶) اثری است پیکارسک که تمثیلی از اوضاع مجارستانِ پس از جن را ارائه میدهد. اعتماد (۱۹۷۹) فیلمی است ملایم از ژابو که توسط لایوش کولتای با رنگهای ملایمِ زیبائی فیلمبرداری شده است. | ||
فیلم مفیستو (۱۹۸۱)، محصول مشترک مجارستان و آلمان، برای نخستین بار برای ژابو موفقیت جهانی به همراه آورد و او نیز به کارگردانهای بینالمللی پیوست. فیلمنامهٔ مفیستو اقتباس آزادی است از رمان کلاوس مان متعلق به ۱۹۳۶ که مشترکاً توسط ژابو و پیتر دوبای انجام شده این فیلمِ نامتعارف و تلخ مراحلِ ترقیِ یک بازیگرِ محلی بهنام هندریک هوفگن (کلاوس ماریا براندوئر) به شهرت و اهمیت را در دوران نازی روایت میکند. مفیستو جوایز فراوانی را نصیب ژابو کرد، از جمله جایزهٔ بهترین فیلمنامهٔ جشنوارهٔ کن، جایزهٔ فدراسیون جهانی مطبوعات (FIPRESCI) بهعنوان بهترین فیلم، و جایزهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی (همه در ۱۹۸۲). دستاورد بعدیِ ژابو، با همان تیم قبلی (دوبای، کولتای، براندوئر و تهیهکننده مانفرد دورنیک)، محصول مشترکی از مجارستان، آلمان غربی و اتریش بهنام سرهنگ رِدِل (۱۹۸۵) بود. این فیلم براساس زندگی آلفرد رِدِل، رئیس پلیس سیاسیِ اتریش - مجارستان در حوالی آغاز جنگ جهانی اول ساخته شده است. این فیلم نیز جایزهٔ ویژهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ کن را نصیب او کرد. فیلم بعدی او، هانوسِن (۱۹۸۸) نیز براساس زندگیِ یک شخص واقعی ساخته شده است. ژابو فیلم دیدار با ونوس (۱۹۹۱) را به زبان انگلیسی ساخت. این فیلمِ ناموفق به مشکلاتِ اجراء اپرای تَنهاوزِر اثر واگنر، توسط یک کمپانی اپرای پاریس، میپردازد و رفتار اعضاء این کمپانی به اسعارهای از اروپای معاصر تبدیل میشود. پس از آن ژابو به مجارستان آمد تا فیلمی بهنام اِما نازنین، بویهٔ عزیز - طرحها، برهنهها (۱۹۹۲) را کارگردانی کند. این فیلم با ساختاری محکم و روایتی رمانگونه به آنومی (نابسامانی اجتماعی) مجارستان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میپردازد و در آن زندگیِ دو دخترِ شهرستانی روایت میشود که در بوداپستِ معاصر معلمِ مدرسه هستند. | ||
خانم مارتا مساروش در سال ۱۹۳۱ در بوداپست متولد شد اما در شوروی بزرگ شد، چون پدر چپگرای او، مجسمهساز مشهور، لاژلو مِساروش، مجبور شده بود در ۱۹۳۶ به آنجا مهاجرت کند مارنا با بورسیهای که داشت وارد مدرسهٔ vgik در مسکو شد و پس از فارغالتحصیل شدن از این مدرسه در ۱۹۵۶ کوتاه زمانی در سینمای رومانی کار کرد. در سال ۱۹۵۹ به بوداپست آمد و حدود سی فیلم کوتاه مستند ساخت تا آنکه نخستین فیلم سینمائی خود، دختر (۱۹۶۸)، را بهدست گرفت و با همین فیلم سبک و درونمایهٔ آثار بلندِ آیندهاش را اعلام کرد - فیلم دختر شبهمستندی است که ظاهری بیطرفانه را با توجهی عمیق و مصرانه به موقعیت زنان و کودکان در جامعهٔ معاصر مجارستان تلفیق کرده است. غالبِ آثار خانم مِساروش، مانند فیلم دختر، به زن مستقلی میپردازند که در وضعیتی قرار میگیرد که باید تصمیم مهمی دربارهٔ خود اتخاذ کند، و کلیهٔ فیلمهای او حال و هوائی خصوصی و پایانِ باز دارند. | ||
مثلاً در فیلم احساسات تعهدآور (۱۹۶۹) یک مادر الکلی با نامزد پسرش در ویلائی مشرف به دریاچه بالاتُن سر و سِرّی دارد؛ و فیلم گریه نکنید، دخترهای زیبا (۱۹۷۰) داستان عاشقانهای است میان یک موسیقیدان شهری و دختری روستائی در پاتوق جوانان. مِساروش پس از یک مستندِ بلند بهنام زنان کارخانهٔ ریسندگی / در کارخانهٔ ریسندگی لورینچ (۱۹۷۱) فیلمی داستانی به نام رهائی/ نفسِ راحت (۱۹۷۱) ساخت که به تلاشهای یک دختر کارگر با معشوق دانشجویش میپردازد، در حالیکه والدینشان از این رابطه خرسند نیستند. بسیاری فیلم فرزندخواندگی (۱۹۷۵) از مِساروش، برندهٔ جایزهٔ بزرگ جشنوارهٔ برلین، از نظر زیبائیشناسی و روانشناسی، بهترین فیلم سینمائی او میدانند. این فیلم ماجرای زن میانسالی است که مایل است از معشوق متأهل خود صاحب فرزند شود. این زن با دختر جوانی از اهالی مجتمع مسکونی نزدیک خانهٔ خود دوست میشود و او را 'فرزند معنوی' خود میخواند و کمکش میکند تا با دوستپسرش ازدواج کند. مِساروش برای این فیلم سبکِ بصریِ سیالی اختیار کرده تا روابط عاطفیِ متغیرِ میان این دو زن را جا بیندازد. | ||
نخستین فیلم رنگی مِساروش، نُه ماه (۱۹۷۶)، برندهٔ جایزهٔ فدراسیون جهانی مطبوعات سینمائی (FIPRESCI) در جشنوارهٔ کن شد. فیلم دیگر او، هر دوی آنها (۱۹۷۷) به ارتباط نسلها میپردازد و از این لحاظ به فیلم فرزندخواندگی او شباهت دارد. در فیلم مثل خانهٔ خودمان (۱۹۷۸)، که زیبائی تغزلی و غریبش مدیون فیلمبرداری لایوش کولتای است، مِساروش داستان محسورکنندهٔ ارتباط یک روشنفکرِ از خودبیگانه با یک دختر ده ساله را روایت میکند و در این فیلم نگاه خود را به روانشناسیِ مردان از دیدِ زنان برمیگرداند. فیلم وارثهها / میراث (۱۹۸۰)، محصول مشترک مجارستان و فرانسه، اثری است تاریخی که در آن زنی ثروتمند اما نازا در جریان رشد نازیسم و جنگ جهانی دوم یک یهودی را قانع میکند با شوهر او بیامیزد و فرزندی به دنیای بیاورد تا مگر املاک پدر خود را بتواند تصاحب کند. از قضا شوهرش به این زنِ میانجی دل میبندد، و زن، به تلافی، شوهر را لو میدهد که قوانین نورمبرگ را نقض کرده است. شوهر دستگیر میشود و زن یهودی را به آشُویتس میفرستند. مِساروش در فیلم مادر و دختر / آنا (۱۹۸۱)، دومین محصول مشترک مجارستان و فرانسهٔ او، به زن میانسالی میپردازد که در بوداپست و پاریس معاصر دربهدر دنبال دخترش میگردد، دختری که سالها پیش در جریان قیام ۱۹۵۶ ناپدید شده بود. | ||
اخیرترین فیلمهای مِساروش، سرزمین معجزهها (۱۹۸۳)، روایت تازهای از نمایشنامهٔ بازرس کل اثر گوگول و یادداشتهای روزانه برای فرزندانم (۱۹۸۴)، فیلمی در ابعاد کوچک اما زندگینامهٔ شخصی و فشردهای است دربارهٔ دختر جوانی که در تاریکترین سالهای استالینی در ۵۳-۱۹۴۷ بزرگ شده است. این فیلم جایزهٔ ویژهٔ داوران جشنوارهٔ کن را نصیب او کرد. قسمت دوم این فیلم، یادداشتهای روانه برای عشقهایم (۱۹۸۷) داستان همان دختر را از ۱۹۴۹ تا سالِ تعیینکنندهٔ ۱۹۵۶ دنبال میکند. مِساروش پس از آن اقتباسی از یک افسانهٔ کلاسیک آلمانی بهنام خداحافظ سوار کلاه قرمزی (۱۹۸۹) را برای کودکان ساخت، اما در این فیلم هم انگیزههای فمینیستی را میتوان مشاهده کرد. | ||
او سرانجام در تکمیل سهگانهٔ خود فیلم یادداشتهای روزانه برای پدر و مادرم (۱۹۹۰) را ساخت که نمایش پیچیدهای است از قیام ۱۹۵۶ و وحشتهائی که به بار آورد. مِساروش در سالهای اخیرتر فیلم جنین (۱۹۹۴) را نوشت و کارگردانی کرد و در این اثرِ نیرومند به میلِ مفرط یک زن ثروتمند برای بچهدار شدن پرداخت، و تعدادی جایزهٔ مهم بهدست آورد، و سپس فیلم اتاق هفتم (۱۹۹۴) را برای استودیوی تور در لهستان ساخت. همهٔ فیلمهای پس از ۱۹۸۲ مِساروش را ناپسریِ پیشینش، میکلوش ( 'نوییکا' )، یانچوی پسر فیلمبرداری کرده است (مِساروش از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۳ همسر میکلوش یانچو بود). آثار مِساروش در مرحلهٔ نخست، نگاهی است زنانه به جامعهٔ مجارستان و برخورد با مباحثی که سینمای اروپایشرقی (و اکثر سینماهای دیگر) آنها را نادیده گرفته است: انقیاد زن در یک نظام پدرسالار، از همپاشیِ ساختار خانوادگی، و مصایب زندگیِ کودکانی که محروم از عواطف پدر و مادر یا نظارت آنها بزرگ میشوند. در مرحلهٔ دوم مضامین آثار او، چنانک دِرِک اِلی ملاحظه کرده است، پرداختن به درونمایههائی مبنی بر نیاز همهٔ انسانها 'به گرمای انسانی و مشارکت در جامعهٔ صنعتیشدهٔ روزگار ما' است، و در این راه مجموعه آثاری خلق کرده که از یکپارچگی سبکشناختیِ قابلملاحظهای برخوردار هستند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست