پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو


ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو    نادرست اندر نگارستان دنیی روی تو
دختران مصر را کاسد شود بازار حسن    گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو
گر چه از انگشت مانی برنیاید چون تو نقش    هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو
از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری    گل ز من دل برد یا مه یا پری نی روی تو
ماه و پروین از خجالت رخ فروپوشد اگر    آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو
مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق    گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو
روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست    گر رخی را ماه باید خواند باری روی تو
رسم تقوا می‌نهد در عشقبازی رای من    کوس غارت می‌زند در ملک تقوا روی تو
چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما    خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو
چشمم از زاری چو فرهادست و شیرین لعل تو    عقلم از شورش چو مجنونست و لیلی روی تو
ملک زیبایی مسلم گشت فرمان تو را    تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو
داشتند اصحاب خلوت حرف‌ها بر من ز بد    تا تجلی کرد در بازار تقوا روی تو
خرده بر سعدی مگیر ای جان که کاری خرد نیست    سوختن در عشق وان گه ساختن بی روی تو


همچنین مشاهده کنید