|
|
پرخاشِ تجديدنظر و اصلاحشده
|
|
نظريهٔ اصلى ناکامى - پرخاش، چند مسئله بهوجود مىآورد و در نتيجه به سرعت زير سؤال مىرود. ميلر (۱۹۴۱)، يکى از بنيانگزاران نظريهٔ اصلي، متوجه مىشود که اين نظريه، يک واقعيت اصلى در نظر نمىگيرد:
|
|
ناکامى هميشه پرخاش را به همراه نمىآورد. در مقابل يک موقعيت ناکامکننده، صحنههاى متعددى امکانپذير است. مىتوانيم به ديگران پرخاش کنيم، اما اين کار را نيز مىتوانيم انجام دهيم که از موقعيت ناخوشايند فرار کنيم يا در پى تغيير موفقيت باشيم و از اين طريق به هدف خود برسيم (برکوويتز، ۱۹۹۳). به سخن ديگر، در طول اجتماعى شدن، ياد مىگيريم که در مقابل ناکامي، پاسخهاى غيرپرخاشگرانه بدهيم، پاسخهائى که مىتوانند، در موقعيتهاى مختلف، سودآورتر از پرخاش باشند. بدين ترتيب، مىتوانيد ياد بگيريد که بهترين شيوهٔ واکنش در مقابل ناکامي، تلاش براى گذشتن از مانع به شيوهٔ منطقى است (نه هيجاني). اگر ياد گرفته باشيد که پرخاش به شخصِ مانع، وسيلهٔ خوبى براى رسيدن به هدف است، ناکامي، بيشتر توانائى به همراه آوردن پرخاش را خواهد داشت.
|
|
همچنين، تعداد زيادى از پژوهشگران اظهار داشتهاند که واکنش در مقابل ناکامى را اسنادها تعيين مىکنند (برکوويتز، ۱۹۹۳). به هنگام ناکامي، از خود مىپرسيم که چه چيزى طرف مقابل را به ناکام کردن ملا وادار کرده است تا معلوم کنيد آيا واقعاً مسؤول عمل خود هست يا نه؟ اگر به اين نتيجه برسيم که طرف مقابل به عمد يا به ناحق موجب ناکامى ما شده است و اگر رفتار او با هنجارهاى اجتماعى تضاد داشته باشد، بيشتر تمايل خواهيم داشت که پرخاش کنيم.
|
|
مثلاً، استادى که نمرۀ کم به شما مىدهد، در حالى که فکر مىکرديد نمرهٔ بهترى مىگيريد، نسبت به استاد ديگرى که باز همان نمره را مىدهد اما خودتان نمرهٔ بدترى انتظار داشتيد، بيشتر احتمال دارد که موجب پرخاش شما شود. همچنين، رانندهاى که ناآگاهانه لباسهاى شما را کثيف مىکند، برخلاف رانندهٔ ديگرى که به راحتى مىتوانست از افتادن به چاله پرهيز کند و شما دقيقاً متوجه آن شديد، مسلماً واکنش پرخاش ايجاد نخواهد کرد. رفتار رانندهٔ دوم، از هنجارهاى اجتماعى رايج به دور است.
|
|
صراحت دادن به نظريهٔ اصلى ناکامى - پرخاش، عوامل شناختى پيچيده را در نظر مىگيرد، به نحوى که اين نظريه در مورد انسان بهتر کاربرد پيدا مىکند. در انسان، ناکامى موضوع يک فعاليت شناختى است که به فرد اجازه مىدهد تا موقعيت را ارزيابى کند. و در حدى که امکان انتخاب وجود داشته باشد، پاسخى بدهد که مناسبتر مىداند (منظور از فعاليت شناختى فعاليتى است که در آن، کرتکس مغز وارد عمل مىشود. يعنى انسان با تفکر، تعقل و استدلال عمل مىکند نه با احساسات).
|
|
براى نظريهٔ ناکامى - پرخاش، فرمولبندىهاى مجدد ديگرى نيز پيشنهاد شده است. در اينجا فرمولبندى لئونارد برکوويتز (۱۹۶۲، ۱۹۸۹، ۱۹۹۳) را در نظر مىگيريم (شکل زير). در درجهٔ اول، برکوويتز معتقد است که نه تنها ناکامى بلکه همهٔ تجربههاى ناخوشايند مىتوانند به رفتار پرخاشگرانه منجر شوند. مثلاً، بوهاى زننده، بىاحترامى و گرما نيز مىتوانند پرخاش ايجاد کنند. تجربههاى ناخوشايند (ناکامى يا غيرناکامي) احساسات منفى بهوجود مىآورند و احساسات منفى تمايل به گريز و تمايل به پرخاش را برمىانگيزند. تمايل به گريز ما را در جهت اجتناب از موقعيت ناخوشايند سوق مىدهد، و تمايل به پرخاش ما را به جنگ عليه فرد وامىدارد، خواه اين فرد مسؤول موقعيت ناخوشايند باشد، خواه نباشد.
|
|
|
|
|
تأثرات منفي، هميشه دو تمايل را بهطور همزمان راه مىاندازند. تنوع عوامل، نيروى نسبى اين تمايلات را تعيين مىکند. ممکن است يکى از دو تمايل، بهعلت آمادگاى ژنتيکى يا يادگيرىهاى گذشته، قوىتر باشد. تمايل به پرخاش در اشخاصى قوى خواهد بود که پرخاشگر توصيف مىشوند. ويژگىهاى موقعيت مىتواند نيروى نسبى دو تمايل را تحت تأثير قرار دهد. حتى در شخص پرخاشگر، اگر رفتار پرخاشگرانه بلافاصله براى او خطرناک باشد، تمايل به گريز تسلط خواهد داشت. بهعنوان مثال، فرض کنيد در يکى از خيابانهاى تاريک و خلوت تهران راه مىرويد، يک گروه جوان يکّهبزن از راه مىرسند، با لحن خشن و با تهديد چاقو از شما مىخواهند که کيف پول خود را تحويل دهيد. بدون ترديد، موقعيت خيلى خطرناک است. اين موقعيت تأثرات منفى بيدار مىکند و همين تأثرات، بهطور همزمان، تمايل به گريز و تمايل به پرخاش را برمىانگيزد.
|
|
کدام يک از اين دو قوىتر خواهد بود؟ حتيٰ اگر بهطور استثنائى نيرومند باشيد، حاضر هستم با شما شرط ببندم که گريز در اولويت قرار خواهد گرفت. در واقع، موقعيت اجازه نمىدهد که پرخاش کيند، مگر اينکه اسلحهٔ گرم داشته باشيد. يا روئينتن قرن بيست و يکم باشيد! برعکس، اگر يک نوجوان ۱۲ ساله، که آشکارا غيرمسلح بهنظر مىرسد، بخواهد کيف شما را بزند، تمايل به پرخاش در اولويت قرار خواهد گرفت، زيرا موقعيت بهطور ويژه خطرناک نيست. حالت اخير مخصوصاً زمانى محتملتر خواهد بود که توشهٔ ژنتيک يا فرآيند اجتماعى شدن شما، از شما فردى بسازد که براى پرخاش آمادگى قبلى داشته باشيد.
|
|
تمايل به پرخاش با خشم ارتباط دارد، حال آنکه تمايل به گريز به ترس ربط داده مىشود. همانطور که برکوويتز معتقد است، بايد به خاطر داشته باشيم که خشم ما را به پرخاش کردن وادار نمىکند. در لحظهاى که پرخاش نشان مىدهيم، ممکن است احساس خشم کنيم، اما خشم نيست که پرخاش را بهوجود مىآورد. احساس فقط مىتواند همراه رفتار باشد.
|
|
بهنظر برکوويتز، گاهى پرخاش مىکنيم، پيش از آنکه از خود بپرسيم، آيا اشخاصى که
ما در موقعيت ناخوشايند قرار دادهاند، عمداً به اين کار دست زدهاند؟ با اين همه،
پيش از اتخاذ رفتار گريز يا حرکات پرخاشگرانه، اغلب از فرآيندهاى شناختى پيچيده کمک
مىگيريم. در اين موارد، به اسنادهاى علّى دست مىزنيم، يعنى سعى مىکنيم عامل
ايجادکنندهٔ موقعيت ناخوشايند را تشخيص دهيم. حتى مىتوانيم احساسات خود در مقابل
موقعيت را دوباره ارزيابى کنيم، از هنجارهاى اجتماعى حاکم بر موقعيت خود کمک بگيريم
و تجربههايمان را به ياد بياوريم. مثلاً، فرض کنيد سخت به بازى فوتبال مشغول هستيد،
در لحظهاى که مىخواهيد گُل بزنيد، يکى از بازيکنان تيم مقابل لگد محکمى به پاى
شما مىزند. مسلماً موقعيت ناخوشايند است. ممکن است خودبهخود مقابله به مثل کنيد و
او را هول دهيد. اما مىتوانيد علت اين حرکت را نيز بپرسيد (اسناد علّي). متوجه مىشويد
که او اين کار را بهعلت نفرت از شما انجام نداده بلکه رفتارى متناسب با موقعيت
بوده است.
|
|
همچنين مىفهميد که واقعاً عليه او خشمگين نيستيد، بلکه به اين علت خشمگين هستيد
که زحماتتان به هدر رفته است. بهعلاوه، پيش خود مىگوئيد که مقابله به مثل از نظر
مربيتان رفتار خوبى نخواهد بود. تنبيه کردن طرف مقابل، رفتار ضدورزشى خواهد بود و
... بنابراين، در اين موقعيت، پيش از آنکه حرکتى از خود نشان دهيد، از فرآيندهاى
شناختى بسيار پيچيده کمک مىگيريد. البته معنى گفته اين نيست که در زير آفتاب
تابستان يا در سرماى سخت زمستان، به مدت نيم ساعت ميخکوب مىشويد تا موقعيت را
تحليل کنيد، زيرا تفسير شناختى از موقعيت، خيلى سريع انجام مىگيرد.
|
|
برکوويتز (۱۹۹۳)، به مطالعهٔ پرخاش، کمک مهم ديگرى نيز مىرساند. او مىگويند که برخى شاخصهاى محيط مىتوانند ظهور پرخاش را مساعد کنند، زيرا براى ما معناى پرخاش را دارند يا با موقعيتهاى ناخوشايند همراه هستند. مثلاً، معلوم شده است که رنگ سياه، که در شرق بهعنوان محرک همراه خشونت و عزا شناخته مىشود، پرخاش را تسهيل مىکند. همچنين معلوم شده است که تيمهاى حرفهاى فوتبال، که در بين سالهاى ۱۹۷۰ و ۱۹۸۶، پيراهنهاى سياه مىپوشيدند، از نظر تعداد جريمهها در رديف اول قرار مىگرفتند (فرانک و جيلوويج، ۱۹۸۸). حضور اسلحه در محيط نيز شاخصى است که تحقيقات زيادى به همراه آورده است.
|