|
|
|
عصر پيدايش خط و دوره تاريخى
|
|
مهمترين قدمى که انسان بهسوى مدنيت برداشته اختراع خط بوده است. از دورهٔ نوسنگى و پس از اختراع سفالسازى انسان خطوط مختلف و رنگينى را برروى سفال رسم کرد. کارشناسان بر اين باور هستند که اين خطوط رنگين مىتواند علائم معنىدارى باشند. محققين مىگويند اگر خطنويسى را، به معنى عام آن، مورد توجه قرار دهيم علائم و تصاويرى که انسانهايى دوره نوسنگى برروى سفالها نقش کردهاند جزء خطنويسى محسوب مىشود.
|
|
خطوط مستقيمالخط سومرىها که در ۳۶۰۰ قبل از ميلاد بهوجود آمد، خلاصه شدهٔ رموز و تصاويرى است که بر ظروف مختلف سفالين سرزمينهاى بينالنهرين و عيلام وجود داشته است. خط تصويرى مقدس که هيروگليف (Hieroglyphe)، ناميده مىشود در حدود ۳۶۰۰ قبل از ميلاد بهوجود آمد. بيشتر کسانى که از آنها استفاده مىکردند کاهنان بودند، به همين سبب آن را خط مقدس ناميدهاند. شبيه به اين خط در سال ۲۵۰۰ قبل از ميلاد در کرت بهوجود آمد.
|
|
مىتوان گفت که پيدايش خط و تکامل آن خلاق مدنيت است، زيرا وسيلهٔ نگارش و برجاگذاشتن علم و معرفت و انتقال آن را فراهم ساخت و اسباب فزونى دانش و ادبيات گرديده و در ميان قبايل مخالف با يکديگر لغت واحدى ايجاد کرده است (ويلدورانت، تاريخ تمدن، ترجمهٔ احمد آرام، ص ۲۴۱).
|
|
رالف لينتون معتقد است که 'فن کتابت ۵ تا ۶ هزار سال قبل از ميلاد در بينالنهرين، مصر و درهٔ سند بهوجود آمده است. در اين نواحى از هم جدا، نخستين علائم هيچگونه شباهتى با يکديگر نداشتهاند به همين جهت مىتوان گفت فن نوشتن از يک منشاء منحصر بهفرد بهوجود نيامده است.
|
|
از ويژگىهاى فرهنگهاى باستانى ثبت وقايع بهوسيلهٔ تصاوير و علائم و نشانههاى معنىدار بوده است، اين علاقه سبب شده است که نزد مدنيتهاى مختلف خطوط تصويرى متعددى که به آن پيکتوگراف (Pictographe)، مىگويند بهوجود آيد. مصرىها با کندن نقوش برسنگ و رنگآميزى آن، در بينالنهرين با استفاده از گل رس، و ابداع حروف زاويهدار (ميخي) در چين، با ايجاد خراش بر سطح استخوان يا چوبخيزران، هريک بهطور جداگانهاى در تکال و پيشرفت خط و کتابت نقش عمدهاى داشتهاند.
|
|
براى اينکه اين علائم قابل فهم باشند بايد روزبهروز سادهتر و عمومىتر گردند؛ مثلاً براى نام بردن دو جانور شبيه به هم مانند سگ و گرگ به جاى آنکه نقاش چيره دستى لازم باشد که با طرح جزئيات تصوير آن دو را از يکديگر متمايز سازد، کافى بود دو تصوير ساده بکشند و دم يکى را روى پشتش بچرخانند و دم ديگرى را رو به پائين بگذارند که در آن حال جائى براى اشتباه باقى نمىماند. زيرا براى آنها معلوم بود که دم گرگ هميشه آويزان است' (رالف لينتون، سير تمدن، ترجمه مرزبان، ص ۱۰۸).
|
|
بهتدريج تعداد زيادى از اين تصاوير ساده شدهٔ معنىدار بهوجود آمد. اين تصاوير فقط براى مفاهيم عينى قابل استفاده بود و بايستى براى مفاهيم ذهنى ديگر علائمى ابداع مىگرديد. در نتيجه علائم تازهاى بهوجود آمد که هر يک نمايندهٔ يک دسته از مفاهيم ذهنى بودند؛ مثلاً تعدادى خطوط مواج علامت آب، نقش سنگ علامت سختى و استحکام و... بود که به آن خط ايدئوگراف (Ideographe)، مىگويند.
|
|
روش ديگر پديدآوردن خطوط هجائى بود که در آن هر علامت معرف يک هجاى صوتى است. در اين مرحله هر نقش فقط يک معنى داشت که شامل يک هجا بود و نه بيشتر. خطوط هجائى کارخواندن و نوشتن را آسان ساخت و ديگر لازم نبود که شخص براى آشنائى با کتابت يک عمر وقت صرف کند.
|
|
در عين حال در عصر باستان کتابت خاص کسانى بود که از مشاغل عالى دولتى و قدرت اقتصادى فراوانى برخوردار بودند.
|
|
پس از خطوط هجائى خط الفبائى بهوجود آمد. گفته مىشود ابداغ خط الفبائى از طرف ملل شرق مديترانه بود. با پيدايش خط دوران تاريخى آغاز مىشود که مقارن با تحولات و انقلابات متعدد دوران نوسنگى و آغاز عصر فلز است.
|