چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ای چشم بد را برقعی بر روی ماه آویخته


ای چشم بد را برقعی بر روی ماه آویخته    صد یوسف گم گشته را زلفت به چاه آویخته
ماه است روی خرمت دام است زلف پر خمت    دلها چو مرغ اندر غمت از دامگاه آویخته
فرش بقا انداخته کوس فنا بنواخته    میزان عزت ساخته پیش سپاه آویخته
مردان ره را بارها بر لب زده مسمارها    پس جمله را بر دارها از چار راه آویخته
شمع طرب افروخته تا راز شمع آموخته    دل بی جنایت سوخته جان بی گناه آویخته
ای داده در دلها ندا، تا کرده دلها جان فدا    سرهای پیران هدی بر شاهراه آویخته
آن خواجه‌ی روز جزا، بر چارسوی کبریا    از بهر دست آویز ما زلف سیاه آویخته
ابلیس را حالی عجب در بحر حرمان خشک لب    از بهر یک ترک ادب از سجدگاه آویخته
عطار این تفصیل‌دان وین قصه بی تأویل‌دان    عالم یکی قندیل دان، ز ایوان شاه آویخته


همچنین مشاهده کنید