|
| علت واقعى فساد از ربع اول قرن چهاردهم
|
|
علت واقعى و حقيقى فساد از اين تاريخ ـ يعنى ربع اول قرن چهاردهم هجري، از آن است که جرايد مهم و عمدهٔ اين عصر از قبيل حبلالمتين کلکته و روزنامه ايران نو و شرق و برق و شورى و غيره که در تهران منتشر مىشد، غالباً يوميه بود، و نويسندگان آن جرايد و روزنامهها چندان مجال دقت کامل در تحرير نمىيافتند و قدرى تقليد از ترکها و اروپائيان هم در کار دخالت داشت، بنابراين يک دسته لغات عربى ساختگى و فارسى و تازى مرکب بهوجود آمد، که سابقه نداشت، مطابقهٔ صفت و موصوف هم قوت گرفت، فعلهاى قديمى فراموش شد، لغات فرنگى به ضرورت وارد زبان گرديد، تقليدهائى از زبان فرانسه از قبيل جمع آوردن ضيمر در مورد جمعهاى غيرذيروح يا جمع آوردن ضماير افعال در مورد اسامى مفردهٔ متعاطفهٔ ذوىالارواح از قبيل جمادات و اسم معني، بهتدريج رواج يافت، مصادر و افعالى عربى مجعول و ترکيباتى از اين قماش بهوسيله ترکى وارد زبان فارسى شد از قبيل: ايجاب ـ وضعيت ـ موقعيت ـ اشغال ـ اعزام ـ اعاشه - سلطه ـ سفالت ـ تنقيد ـ تمدن ـ مشعشع ـ عرض اندام ـ عرض وجود ـ منورالفکر ـ محيرالعقول ـ فوقالذکر ـ و غيره و غيره و مصادر زياد در باب استعمال مانند: استکمال و استرحام فارسى تازه مانند نوين بهجاى نو که ترکيب قياسى است و بسيار لغت تازه و ترکيب جديد ديگر که از خواص هر انقلابى است بهوجود آمد و لغات اروپائى هم دسته دسته وارد زبان فارسى گرديد.
|
|
اين فساد رفته رفته قوت گرفت و هنوز دنبالهٔ آن باقى است و هرچند از طرف هواداران شيوهٔ قديم و معتقدين به حفظ اصول انتقادات شديداللحن و گاهى توهينآميز از نويسندگان جديد شده است و کار بهجائى رسيده که گاهى فرنگيان نيز به تقليد هواداران شيوهٔ قديم بر متجددين تاختهاند ـ اما ناموس تطور هيچوقت از اين سدها و حدها از حرکت باز نمىايستد و هنوز بسيارى از اغلاط صرفى و نحوى در مقالات و رسالات و نوشتههاى نويسندگان معاصر باقى است و تنها از چند تن انگشتشمار که بگذريم غالب نويسندگان امروز اعتناى درستى به مراعات اصول ندارند.
|
|
عيب مى جمله بگفتى هنرش نيز بگو ـ اگر تنها بنا باشد از لحاظ صرف و نحو به ادبيات نگاه کرد شود حق با هواداران شيوهٔ قديم باشد، اما بايد دانست که مقصود ديگرى نيز در بين است و آن بيان مقصود و بهکار انداختن الهامات و قوهٔ وهم و تخيلات يا اداى هيجانها و انفعالات درونى است که ديگر ربطى به لفظ بهخصوص ندارد. و همين قدر که خواننده مراد نويسنده را درک کند براى نويسنده کافى است، چه رسد به اينکه مراد او را درک کرده و از طرز تحرير او هم راضى باشد.
|
|
پس اگر نويسندگان الفاظى يا ترکيباتى مىنوشتند که خوانندگان آن را فهم نمىکردند حق اعتراض باقى بود اما اتفاقاً اين کلمات تازه چه فارسى چه عربى چه فرنگى چون به تدريج وارد زبان شده بود به تدريج نيز فهم مىشد، و هر نويسنده از ديگرى تقليد مىکرد و همه کس آن را مىفهميد، بنابراين مقالات خوبى که در عصر خود مؤثر و زيبا و مفيد تشخيص داده مىشد، اگرچه پر بود از همين اصطلاحات و لغات، از حيث معنى و مراد ضررى بهجائى نمىزد.
|
|
| ترکيبهاى تازه و خيالات جديد
|
|
بالجمله ترکيبهاى تازه و خيالات جديد و فکرهاى نو در ضمن اين سنخ نگارش بالبديهه به روى کار آمد.
مفاهيم تازه کاه سابقه نداشت و در دل مىنشست و مؤثر مىافتاد، در اين گير و دار انقلاب ادبى در نثر پيدا گرديد، صراحت لهجه و شجاعت ادبي، ايجاز و اختصار مطلوب، حذف بسيارى از مترادفات از ميان رفتن بسى از کنايات و استعارات که رفته رفته جاى حرف حساب را گرفته و مانند طفيلىها انگل نثر فارسى شده بودند همه از برکت اين انقلاب عمومى بازديد آمد.
|
|
لغات علمى از اجتماعى و سياسى و ادارى و اخلاقى که به هيچوجه سابقه نداشت، بهوسيلهٔ ترجمه يا به عين لفظ پيدا شد، مانند: پارلمان ـ مجلس شورى ـ وکيل ـ نماينده ـ هئيت وزراء ـ کابينه وزراء ـ رئيسالوزراء ـ مسئوليت مشترک ـ انفکاک قوى ـ قواى سياسى ـ وقواى روحانى ـ انفکاک کامل قواى سياسى از روحانى ـ قوهٔ مجريه ـ کنستى توسيون ـ بودجه ـ کميسيون ـ معاون اداره ـ رئيس اداره ـ شعبه ـ دايره ـ سرمايهدارى ـ تجدد ـ تمدن ـ متمدن ـ وحشىگرى ـ تربيت ـ انقلاب ـ تکامل ـ محافظهکارى ـ اقليت ـ اکثريت ـ حزب ـ مسلک ـ مرام ـ انقلابى ـ اعتدالى ـ استبداد ـ مشروطه ـ آزادى ـ حريت ـ مساوات ـ آزاديخواه ـ وطنخواهى ـ ملت (به معنى جماعت رعايا) تودهٔ ملت ـ محبوبيت ـ وجاهت ملى ـ عوامفريبى (دماگوژي) ـ قانون اساسى ـ مجلس مؤسسان ـ سوسياليزم ـ راديکال ـ دموکرات ـ بلشويک ـ کمونيزم ـ شخصيت ـ احساسات ـ افکار ـ تثبيت ـ سقوط ـ حقوق ـ حقوق شخصى ـ حقوق ملى ـ حقوق اجتماعى ـ حقوق بينالملل ـ عدليه ـ ماليه ـ نظميه ـ بلديه ـ مجموعهٔ قوانين ـ هئيت ـ هئيت قضات، اصطلاحات قضائى که اخثراً به پارسى ترجمه شده و اصطلاحات ديگر چون: پليس ـ آژان ـ ژاندارم ـ رفورم ـ رفورمه ـ کميساريا ـ حکومت ـ حکومتهاى مستقل ـ نيمه مستقل ـ تحتالامر ـ موازنهٔ سياسى ـ روابط بين دول ـ مناسبات دول ـ مليت ـ انسانيت ـ سياست ـ سياسيات ـ سياسى ـ پليتيک ـ دارالفنون ـ مدرسهٔ سياسى ـ کلاس ـ سالون ـ ديپلم ـ ديپلمات ـ ديپلماسى ـ سرمقاله ـ آرتيکل ـ پاورقى (فيتون) ـ رومان ـ سردبير ـ مدير ـ صاحب امتياز ـ سانسور ـ توقيف ـ ترور ـ تروريست ـ کميته ـ فرقه ـ پارتى ـ مرکزيت ـ تمرکز ـ وحدت مرام ـ وحدت ملى ـ عدم مرکزيت ـ لامرکزيت ـ تنقيد ـ استنطاق ـ تحقيق ـ کنفرانس ـ تريبون ـ کرسى نطق ـ نطق با حرارت ـ قلم آتشين ـ استقلال ـ تماميت ـ حاکميت ـ تقويت ـ حيات سياسى ـ حيات اقتصادى ـ تخصص ـ متخصص ـ شخصيت ـ استعمار ـ مستعمره ـ استثمار ـ رنجبر ـ کارگر ـ اتحاديه ـ سنديکا ـ تشکيل و تشکيلات ـ تجهيز و تجهيزات ـ تکامل ـ تطور ـ تظاهر ـ متظاهر ـ افکار ـ افکار عمومى و صدها لغات و تعبيرات و اشارات ديگر که براى گردآورى آنها کتابى جداگانه بايد تأليف شود و در اين ضمن صدها لغت فارسى فصيح ولى متروک يا لغات شعرى بهوسيلهٔ نويسندگان آزاد و به برکت شکستن سد قواعد و رسوم قديم وارد نثر اين دوره شده است که امروز به نظر قديم مىآيد و حال آنکه همه مولود همين بيست سى سال انقلاب ادبى مىباشد.
|
|
لغات فارسى فصيحى که فرهنگستان اخيراً نشر داده است و غالب آنها از طرف نويسندگان قبول شده و وارد زبان گرديده از اين جمله است.
|
|
|
لغات معيوب يا غلط از چند قسم بيرون نيست يا لغت اجنبى اروپائى است و يا لغات عربى مخالف قياس که بهوسيلهٔ زبان ترکى وارد گرديده است يا اغلاط مشهور ديگر. اکنون به برکت فرهنگستان اين هر دو قسم هرگاه فارسى داشته باشد تبديل به احسن خواهد شد و چند فقره غلطهاى دستورى نيز بعد از تدريس صحيح صرف و نحو کامل در مدارس بهتدريج برطرف خواهد گرديد اما بنياد نثر ساده و صريح و موجز فعلى که بهتر از نثر دويست سال قبل قادر به اداى مقصود و شرح حسيات و انفعالات و حالات نفسانى و الهامات نويسنده مىباشد باقى و برقرار خواهد ماند و در واقع معايت محدود و سطحى مىرود و محسنات عمقى و حقيقى که جان کلام باشد باقى مىماند.
|