جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

چو دلگشای رقیبان شوی به لطف نهانی


چو دلگشای رقیبان شوی به لطف نهانی    زبان بنده ببندی به التفات زبانی
چو تیر غمزه نهی در کمان کشی همه بر من    ولی کنی به توجه دل رقیب نشانی
چو تیغ ناز کشی منتش کشم من غافل    ولی به علم نظر زخم بر رقیب رسانی
چو دلبری کنی آغاز من نخست دهم دل    ولی تو سنگ دل اول دل رقیب ستانی
شکر برای من ارزان کنی گه سخن اما    نهان به جنبش لب جمله بر رقیب فشانی
چو کوه اگر همه تمکین شوی بروی خوشم من    و گرچه بادروی چون رسد رقیب بمانی
بلی گهی که نهی در کمان خدنگ تغافل    تغافل از دل مجروح محتشم نتوانی
چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به    این لطف زبانی هم مخصوص رقیبان به
چون لطف نهان تو پیداست که باغیر است    مهری که مرا با تو پیدا شده پنهان به
اغیار چو بسیارند در کوی تو پا کوبان    بنیاد وصال مازین زلزله ویران به
عشاق چه غواصند در بحر وصال تو    کشتی من از هجران در ورطه‌ی طوفان به
چون آینه‌ی رویت دارد خطر از اشگم    چشمی که بود بی‌نم بر روی تو حیران به
چون من ز میان رفتم دامن بکش از یاران    در حشر گرت باشد یکدست بدامان به
امشب که هم آوازند با غیر سگان تو    گر محتشم از غیرت کمتر کندافغان به


همچنین مشاهده کنید