دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
افسانهها و قصههای عامیانه مردم ایران (۲)
قهرمان نوع ديگر، کوسه است که شباهت به تيپ کچل دارد. اين شخصيت نقش اصلى را ندارد. |
قهرمان مهم ديگر، خارکن پير، خارکش يا پسر او است. پينهدوز نيز در اين رديف است که همه نمايانگر مردم فقير و محروم هستند. اين خارکن در عين تهىدستى با کار و کوشش و ايمان و توکل سرانجام به ثروت و سعادت مىرسد. |
شخصيت ديگر افسانههاى عاميانهٔ ايراني، درويش است که نمونهٔ اروپائى آنرا مىتوان راهب متکدى دانست. درويش مردى است تنگدست اما مؤمن که ايمان او به خدا باعث مىشود که داراى صفاتى سحرآميز باشد. |
بعضى از مقامات و مشاغل در قصههاى عاميانه، داراى محاسن و مزايائى نيستند. قاضى اغلب رشوهخوار است و مال و امانت مردم را بالا مىکشد و اصولاً از همهٔ مردم بدتر است. مالک ستمگر و جابر است و از زيردستانش تا بتواند کار مىکشد. |
زن در افسانههاى عاميانهٔ ايراني، بهدو مورد تقسيم مىشود: |
- بهعنوان شخصيت اصلى و در نقش فعال که داراى صفاتى از قبيل حيلهگري، توطئهچيني، فريب و تهمت زدن است. اما بهندرت در نقش فعال بهصورت مثبت و با صفات مطلوب ديده مىشود. |
- در نقش منفي، زن بهندرت چيزى بيش از يک موجود خواستنى است که شاهزاده مىخواهد جسم او را در تملک خود بگيرد. |
در قصههاى عاميانه ديوها و اشباح بهدو تيپ محدود مىشوند: پرىها که اغلب داراى خصايل مثبت و ممتاز هستند و به قهرمان داستان در تنگناها کمک مىکنند. شخصيت ديو بهصورتى که در قصهها مىآيد. چندين جنبه دارد. در عقيدهٔ عوام، ديو داراى خصايل موجودات متعددى است که با هم فرق دارند. ديو اصلي، بدخواه آدميزاد است و اغلب دختران را مىربايد و مىکوشد تا آنها را به ازدواج خود درآورد، اما نه با زور بلکه با بهدست آوردن رضايت و خرسندى دختر. روح اين ديو در شيشهاى است که در بدن يک جانور يا داخل چيزى پنهان است، بهطورى که با پيدا کردن اين شيشه و شکستن آن مىتوان بر ديو چيره شد. اما اين موضوع غالباً فراموش مىشود و کار به جنگ تنبهتن مىکشد و ديو شکست مىخورد. ديو با وجود قدرت فوقالعاده خود، موجودى است نادان و کندذهن در نهايت در اثر اين بلاهت راز و نهانگاه شيشهٔ عمر خود را در اثر چربزبانىهاى محبوبه، برملا مىکند و باعث نابودى خود مىشود. |
از ويژگىهاى پراهميت قصههاى عاميانه تأکيد و تصريح بر تفوق و برترى قدرت سرنوشت است. |
نقش نوعى مقابل قهرمان قصه اغلب بهعهدهٔ خويشاوندان قهرمان قصه است و باز بيش از همهٔ اعضاءِ مؤنث خانواده، داراى خصلتهاى منفى هستند. |
شخصيت اصلى ديگر مخالف و مقابل قهرمان قصه، شاه است که صفتهاى بد و نامطلوبى از قبيل حسد، غرور و ستمگرى به او نسبت داده مىشود. او قدرت و توانائى ابراز عقيده و رأى ندارد. تحت تأثير حرفهاى زيرگوشي، نجواها و بدگوئىهاى زيردستان و مشاوران خود و بيش از همه وزير او مىباشد. گاهى هم شاه فرمانروائى دانا و عادل است و اين نمونه در مورد شاهعباس که شخصيتى تاريخى است صدق مىکند. |
اولريش مارزلف فولکلورشناس آلمانى قصههاى عاميانهٔ ايرانى را از نظر مضمون بهترتيب زير تقسيم مىکند: |
- قصههاى حيوانات |
- قصههاى سحر و جادوئي |
- قصههاى مقدسين و قصههاى تاريخي |
- قصههائى با جنبههاى داستان کوتاه |
- قصههاى خندهدار و لطيفهها |
- قصههاى مسلسل و دنبالهدار |
گرچه افسانهها از سرزمينهاى گوناگون آمدهاند، اما وطن خاصى ندارند و متعلق به همهٔ مردم جهان هستند. در هر افسانهاى حادثه و ماجرائى مخصوص نقل مىشود که بيانگر غمها، شادىها و مبارزهٔ هميشگى انسانها است و اين است راز ماندگارى و ديرپائى افسانهها. زبان افسانهها نيز خصلتى دوگانه دارد، در همان حال که هزاران رمز و راز در دل پنهان داشته است اما ساده، صميمى و گاه بىقيد و ولنگار است. |
هر چند زمانهاى متفاوت از سه هزار سال به بالا را براى پيدايش افسانهها ذکر کردهاند اما افسانهها مقيد به تاريخ معينى نيستند. خلق افسانهها از روزگار زندگانى ابتدائى بشر آغاز مىگردد. يعنى از دوران دگرگونى حيات که شامل دورههاى گردآورى خوراک، دورهٔ شکار، گلهدارى و کشاورزى است. بايد توجه داشت که پديدهها و عوامل طبيعى و طبيعت قابل لمس، براى انسان ابتدائى دورانهاى نخستين، هميشه سرچشمهٔ الهام و کتابى آموزشى بوده است. خشم و مهربانى طبيعت، گردش منظم شب و روز و ماه و سال و حوادث متنوع طبيعي، هميشه فکر و خيال او را بهسوى خود جلب کرده است و او را وادار ساخته که اين پديدهها را تبيين و تفسير کند و در نتيجهٔ اين عمل به خلق افسانهها که در حقيقت توجيهى از حوادث مختلف دنياى اطرافش است بپردازد. پس پديدهها و عوامل طبيعى موجد بخشى از افسانههاى فولکوريک هستند، اما بهتدريج که زندگى انسان دچار دگرگونى شد و جامعهٔ بشرى شکل گرفت آفرينشهاى هنرى انسان در مسير جديدى افتاد و سرچشمهٔ الهام تازهاى پيدا کرد. اين سرچشمهٔ الهام نو، همان عوامل و رخدادهاى اجتماعى است. |
طى قرنها، افسانهها و قصههاى عاميانه، چون ارگانيسمى زنده، تأثيرات جهان در حال تغيير پيرامون خود را جذب کردهاند. شاهان و شاهزادگان، باغهاى پرشکوه و فرحبخش، کاخها، مبارزه براى بهدست آوردن تخت و تاج و بهدست آوردن دختر پادشاه؛ همهٔ اينها از مظاهر قرون وسطى است. تکامل روابط اجتماعي، قهرمانان جديدى وارد افسانهها کرد و منشاءِ آداب و رسوم و تغييراتى در فرهنگ بعدى شد. |
افسانهها، چيزى فراتر از خيالبافى يا پژواک سنتهاى گذشته است. بيش از هر چيز اين افسانهها بازتاب رؤياهاى کسانى است که آن را پرداختهاند. گفتهاند و شنيدهاند. رؤياهائى از داشتن عدالت اجتماعي، زندگى سرشار از کار لذتبخش، زيبائى و صلح و آرامش و در نهايت، آرزوى آزادى و رهائي. |
افسانههاى ملل مختلف، بهروشنى نمايانگر ويژگىهاى ملى و قومى مردم است که در آنها از طبيعت، شيوهٔ انتخاب پوشاک، آداب و رسوم و سنتهاى خود سخن مىگويند. به اين جهت چنين تصور کردهاند که شکل اوليه ترانهها و قصهها و اعتقادات بشر به زمانى مىرسد که خانوادههاى گوناگون اين ملل با هم مىزيسته و هنوز از يکديگر جدا نشدهاند. بنابراين فولکور (فرهنگ عامه) دشمنى و کينهتوزى با ساير ملل را از بين مىبرد و همبستگى نژاد بشرى را نشان مىدهد. |
افسانهها، داراى ويژگىهاى مخصوص بهخود است. |
از ويژگىهاى کاملاً آشکار افسانهها، خصلت جمعى بودن، شفاهى بودن، تنوع بيان و انعکاس بقاياى اساطير و آداب و سنن گذشته است. به احتمال بسيار زياد اين آثار، مدتها پيش از آن که سينهبهسينه نقل شوند و بهصورت نوشته و مکتوب درآيند، ساخته و آفريده شدهاند. حتى مىتوان گفت که قسمتى از اين آثار مربوط به پيش خط و کتابت است. |
اين افسانهها، پس از پيدايش خط بهعلتهاى مختلف، در حافظهها نگهدارى شده، طى قرون متمادي، از نسلى به نسلى ديگر انتقال يافته است. به همين سبب، يکى از ويژگىهاى اساسى آن شفاهى بودن آن است. |
روند تکامل تغيير و تحول ادبيات شفاهي، از طرفى به حافظه، عقايد، طرز تفکر، توانائى ذهنى و درک بيانکنندگان آن بستگى داشته و از سوى ديگر با شرايط محيط زيست و ذوق ادبى و هنرى آنها در ارتباط بوده است. |
قصههاى عاميانه از چنان اهميتى برخوردار هستند که نمىتوان آنرا انکار کرد. برخى سرمنشاء ادبيات مکتوب را قصههاى عاميانه مىدانند و عدهاى عقيده دارند که ريشهٔ قصههاى عاميانه در اساطير هر قوم است. گروهى نيز قصههاى عاميانه را يادمانى از زندگى ابتدائى بشر مىدانند. |
افسانهها و قصههاى عاميانه، بىتاريخ و بىزمان هستند. عشق و علاقه به قصهگوئى و افسانهپردازى و شنيدن قصه در تمام طول تاريخ تمدن با آدمى همراه بوده است. قصههاى عاميانه به آسانى با هر محيط اجتماعى و محلى قابل انطباق هستند و از اين جهت در عين کهنگي، تازه و امروزين هستند. انديشههائى که در پى اين قصهها نهفته است در همان حال که در ريشه در ناخودآگاه آدمى و ژرفاى فرهنگ مردم دارند، دائم تعبير و تفسير تازه مىپذيرند. |
افسانه و قصه بخشى از ميراث فرهنگى هر قوم و ملتى بهشمار مىآيد. کشور ما ايران سرزمينى است که در منطقهٔ خاورميانه شکوفاترين فرهنگهاى قديم را بهخود اختصاص داده است. اين شکوفائى همراه با مقام و اهميت خاص خود در اوايل قرن بيستم که تحقيق تطبيقى دربارهٔ قصهها در اروپا رواج يافت، کاملاً واضح و آشکار است. |
ايران، در زمينهٔ فرهنگ عاميانه، از بسيارى سرزمينهاى ديگر، غنىتر و پرمايهتر است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست