|
|
|
به عقيده رايزمن، نخستين مرحلهٔ تاريخ جوامع بشرى همان است که به آن جامعهٔ باستانى يا سنتى مىگويند. نمونههاى بارز آن بسيارى از جامعههاى جهان سوم هستند که در آنها هنوز اقتصاد فقر يا اقتصاد کميابى حاکم است.
|
|
در اين نوع جوامع، ميزان زاد و ولد بسيار بالا است؛ که بالا بودن ميزان مرگ و مير تا حدى آن را جبران مىکند و تا حدودى از اين طريق، ميان جمعيت و قلت يا کميابى منابع تعادل ايجاد مىشود. در اين مرحله، 'جامعه بىچون و چرا از آداب و رسوم و سنتها پيروى مىکند؛ گذشتگان عملاً بر جامعه حکمروائى دارند و جان کلام آنکه، سنت، عامل اصلى نظارت اجتماعى محسوب مىشود.'
|
|
محسني، منوچهر، 'مقدمات جامعهشناسي' ، ص ۱۲۴، چاپ نهم، تهران، ۱۳۷۱.
|
|
به عقيدهٔ رايزمن، اين قدرت و نيروى سنت و آداب و رسوم است که خلاقيت فردى را از ميان مىبرد و يا دست کم او را پايبند گذشته نگه مىدارد. از نظر تاريخي، اين دوره از جوامع انسانى را عصر نفسانيات تخيلى و اسطورهاى مىنامند که در ميان افراد نوعى جمعگرائى ناآگاهانه و يا نوعى وابستگى کندوئى به خانواده طايفه و قبيله وجود دارد که مىبايد پس از هزاران سال به جمعگرائى آگاهانهٔ اجتماعى مبدل شود. اين پديده (به عقيدهٔ رايزمن) از آنجا ناشى مىشود که اين جوامع، با افزايش بالقوه شديد جمعيت روبهرو هستند که در نتيجه سنتها سبب از ميان رفتن بخشى از آن به انحاء گوناگون 'قرباني، جنگ، زنده به گورکردن بچهها و رها کردن پيران' مىشود. بديهى است که چنين جامعهاى نمىتواند بدون داشتن قواعد بسيار محکم و لازمالاجراء به حيات خود ادامه دهد. به عقيدهٔ او ثبات و پايائى رسوم و ساختهاى اجتماعى در دنياى باستانى يا سنتي، لزوماً از ثبات نسبى رابطهٔ ميان جمعيت و غذا و منابعى که در اختيار دارد، ناشى مىشود.
|
|
بدين ترتيب، او معتقد است که اين جوامع، موجد پيدائى 'انسان از سنت هدايت شده' (Tradition-directed) است.
|
|
|
دومين مرحلهاى که 'رايزمن' در تحول جامعهٔ انسانى باز مىشناسد، مرحلهاى است که در آن، فرهنگ جامعه گرايش به ساختن انسانهائى دارد که 'از درون هدايت (Lnner-Directed) مىشوند.' گذار از مرحلهٔ سنتى به اين مرحله، منوط به جهش و يا 'انقلابي' است که به قول رايز من چند قرن طول مىکشد و عصر روشنگرى و جنبش اصلاح مذهب، انقلاب صنعتى و نيز انقلابهاى سياسى قرن هيجدهم، نوزدهم و بيستم را در بر مىگيرد.
|
|
کازنو،ژان. 'قدرت تلويزيون' ، ترجمهٔ على اسدي، ص۱۶ ـ۲۵
|
|
رايزمن، مرحلهٔ زندگى از درون هدايت شده را در مقايسه با مرحلهٔ پيشين عصر فردگرائى مىشناسد و علل اين تحول را بر اثر تغييراتى مىداند که در تعادل جمعيت پديد مىآيد. در اين دوره، جمعيت فزونى مىگيرد و طول عمر انسانها در پرتو پيشرفتهاى پزشکى و بهداشتى بالا مىرود؛ اما اين امر به کميابى مواد غذائى نمىانجامد؛ بلکه برعکس با پيشرفتهاى صنعتى در زمينهٔ کشاورزي، منابع موردنياز انسان فراوانتر مىشود. در چنين شرايطي، عدم تعادلى که بر اثر بالا رفتن ميزان زاد و ولد و کاهش ميزان مرگ و مير در وضع جمعيت پديد مىآيد و همچنين بهبود نسبى شرايط زندگى مردم، ايستائى اجتماعى و واکنشهاى مکانيکى مردم نسبت به فشار سنتها که از ويژگىهاى مهم جوامع پيشين بود، به تدريج از ميان مىرود.
|
|
در چنين دوراني، نفسانيات انفرادى واقعگرا (تجربي) پديد مىآيد که سرآغاز جدائى فرد از جمع است و ساختن گرايشهاى خودخواهانه و سودورزانه که با آموزش افراد براى آشنائى با روشهاى جديد زندگى و منطبق ساختن آنان با شرايط محيط همراه است.
|
|
در چنين جامعهاي، افراد ضمن برخوردارى از قابليت تطابق زياد با دگرگونىهاى محيط پيرامون خود، ابتکارهاى فردى آنها نيز برانگيخته و همبستگى و تعلق اجتماعى لازم با کل اجتماع نيز در آنها حفظ مىشود. اين امر با آموزشى که بزرگسالان در بطن خانواده به کوچکترها مىدهند، رشد مىکند و به سوى هدفهاى عمومىتر هدايت مىشوند. در اينجا فرامين و تعهدات و وظايف از سوى سنتهاى معتبر ديکته نمىشوند، بلکه منشهاى فردى در شرايط مختلف نقش مهمى را ايفاء مىکنند.
|
|
سنت در اين نوع جامعه تا حدودى اهميت خود را حفظ مىکند؛ اما نه بهعنوان ابزارى براى جذب ابتکارهاى فردي، بلکه براى ايجاد همبستگى ميان فرد و جمع در جامعهاى که منزلتها و نقشها بر اثر تقسيم کار اجتماعي، و وجود قشرها و طبقات مختلف اجتماعي، گوناگون شده است.
|