پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
مفاهیم علوماجتماعی
توصيفها يا همان مفاهيم توصيفکننده واقعيت، کم و بيش به دريافت تجربى مستقيم اشاره دارند. مثلاً مفهوم 'اشتوتگارت' يا 'آقاى مولر که در همسايگى ما است' بهطور تجربي، روشن و قابل تشخيص هستند. مفاهيم علمى اغلب پيچيدهاند و کمتر زير پوشش مشاهده مستقيم مىروند (مثلاً مفاهيم: جوّ کارخانه، پيوستگي، برداشت و غيره). بهعلاوه ما ميان مفاهيم فردى و مفاهيم جمعى فرق قائل مىشويم. يک مفهوم فردى موقعى مطرح مىشود که يک اصطلاح، افراد متعددى را با معيارها و مناسبات آنها دربر گيرد (مثلاً هوشمندي، سن و تمايلات). يک مفهوم جمعى وقتى مطرح مىگردد که يک اصطلاح، واحدهاى جمعى را دربر گيرد و خصوصيات و مناسبات ميان آنها را مشخص کند (مثلاً: جامعه، همبستگي، ستيزهاى گروهي). | |
براى اينکه هدف آزمونپذيرى درونگرايانه احکام ممکن شود، اغلب ضرورى است که مفاهيم بهکار رفته را به دقت و روشنى بيان کنند. | |
- وضوح (Karheit): | |
مفاهيم نبايد مبهم باشند. مثالهائى براى مفاهيم مبهم عبارتند از: 'از خودبيگانگي' ، 'بقاء يک سيستم' ، 'کليّت' و غيره. | |
- ثبات (Konsistenz): | |
مفاهيم بايد بين محقّقان (و نيز در نزد خود محقق) فهميده شوند و در همان معنا بهکار برده شوند. | |
- همگرائى (Komvergenz): | |
مفاهيم نبايد از لحاظ بيان مقصود بدون ضرورت از استفاده غيرعلمى زبان زياد فاصله گيرند. | |
براى توضيح مفاهيم لازم است آن را تعريف کنيم. اين تعريف دو عنصر اصلى دارد، يکى بيان و پوشش لفظى که اهميّت آن به منزله امرى شناخته شده، فرض مىشود (ظرف لفظى ـ Definiens) و ديگر مفهوم آن که بايد بهوسيله پوشش لفظى بيان شود (مفهوم تعريف ـ Definiendum). مفاهيمى که در پوشش لفظى تجلّى مىکنند، باز به نوبه خود قابل تعريف هستند ـ در اينجا مىتوان از امکان رجوع به تعاريف نامحدود (Regress) سخن گفت ـ اما معمولاً فرض بر اين است که عناصر تعريف تا حدى روشن هستند. در غير اين صورت، تعريف مبهم خواهد بود. | |
در اين رابطه مهم است که مفاهيم بهکار رفته، تنها يک قضيه را نشان دهند (بهصورت مفاهيم دلالت کننده ـ Denotative) اما براى آنها ارزش قائل نشوند (بهصورت مفاهيم ارزشدار ـ Konnotativ). مفاهيم ارزشدار در معناى ارزشگذارى عبارتند از: ناپسند، بدسگال، خوب و غيره و همچنين: دستکاري، استثمار، از خودبيگانگي، خودشناسي، ديکتاتوري، انتقادي، بالغ و غيره. از آنجا که اکثر مفاهيم علوم اجتماعى نيز در زبان عاميانه بهکار برده مىشوند، دور از ذهن نيست که اين مفاهيم اغلب رنگ و بوى ارزشدارى داشته باشند. اين رنگ و بو، در مفاهيم به ظاهر خنثى نيز کاملاً نمود دارد؛ مثلاً کلمه 'مناقشه ـ که بايد از آن پرهيز کرد' يا 'دموکراسى ـ که براى وصول به آن بايد کوشيد' يا 'نوسازى ـ که بايد آن را پياده کرد و غيره). مىتوان مفاهيم را تحت شرايطى مجدداً بهصورت خنثى درآرود، بدين صورت که عناصر ارزشدار (کونوتاتيو) را از ظرف لفظى آن دور کرد. | |
در نظريه علم معمولاً دو نوع تعريف از هم تميز داده مىشوند: | |
- تعاريف واقعى | |
- تعاريف اسمي. | |
منطق تحقيق تجربى ـ تحليلى فقط براى تعاريف اسمى جواز قبول صادر مىکند. اينها توافقهائى بين دانشمندان و يا پيشنهادهائى از سوى آنان هستند دائر بر اينکه کلمه مورد نظر چگونه بايد در بررسىها و تحقيقات بهکار برده شود. به اين جهت، تعاريف اسمى نه درست هستند و نه غلط و در عين حال کوچکترين مطلبى درباره واقعيت بيان نمىکنند. آنها مىتوانند در نهايت کم و بيش دقيق و ـ براى مقاصد تحقيقاتى مورد نظر ـ کم و بيش مفيد باشند. | |
مثالهائى براى تعاريف اسمى از اين قبيل هستند: | |
- مىخواهيم تحت عنوان گروه اجتماعى عده کثيرى از افراد را درک کنيم که با يکديگر در تعامل و ارتباط متقابل هستند. | |
- ما بهعنوان دستگاه اجتماعى عده زيادى از عناصر اجتماعى را تعريف مىکنيم که توسط روابط متقابل، با يکديگر پيوند داشته باشند. | |
البته اين نوع استدلالات نسبى هستند و ممکن است بر حسب مقاصد تحقيق و متن نيز جابهجا شوند. حدود اختيار عمل ما در اينجا فقط نوعى جهتگيرى خاص در کاربرد زبان است؛ اما اين امر را نيز نبايد هميشه مطلق انگاشت (مثلاً در اصطلاحات خاص به کاربرده شدهاى نظير: تعامل، همبستگى اجتماعي، خطوط فاصله و تفّرق، شبکه ارتباطي.) | |
تعاريف واقعگرايانه در اينجا به لحاظ درک پيشنهاد شده ما از علم، مجاز نيستند؛ اين نوع تعاريف گه گاه به منزله تعاريف هستى شناختى يا جوهرى نيز فهميده مىشوند، يعنى به منزله مفاهيمى که مىتوانند به ما از واقعيت خبر دهند! با وجود اين انحرافات جوهرى در علوم اجتماعى بهکرات معمول بوده هست بهويژه در بياناتى از اين قبيل: | |
- ماهيت اقتصاد (ماهيت بازار، ماهيت سازمان و غيره) | |
- طبيعت انسان مطابق است با ... | |
- هوشمندى واقعى به اين ترتيب بيان مىشود که ... | |
در اينجا روى اين نکته تأکيد مىکنيم: در تحقيق اجتماعى فقط تعاريف اسمى جايز هستند. از آنجا که اين تعاريف در تحقيق تجربى بهکار مىروند ـ دانشمندان مىخواهند به اين مفاهيم عمل کنند ـ لذا بايد به معيار قابليت عمل يا سنجشپذيرى (Operationalisierbarkeit) مىخواهند به اين مفاهيم اکتفا کنند. بر اين اساس از قابليت عمل در بيان روشن و دقيق (Peäzisierung) حوادث دقيقاً ثبت شده و قابل مشاهده يا همان شاخصها، نام برده مىشود. اين کار براى برخى مفاهيم (مثلاً رشد، ستيز، جنايت و غيره) نسبتاً ساده است؛ اما درباره مفاهيمى که فقط بهطور غيرمستقيم با واقعيت رابطه دارند (مثل طبقه اجتماعي، نحوه برداشت، رضايت شغلى و غيره) در تمام موارد مشکلات زيادى را بهوجود مىآورند. | |
گامهاى لازم را در يک مثل به روشنى مشخص مىکنيم. مفهوم نظرى طبقه اجتماعي، بايد به اين صورت تعريف شود: اکثريت افرادى که در وضع اجتماعى يکسان و يا شبيه به هم قرار دارند. وضع اجتماعى در ابعاد سلسله مراتب قدرت و سلسله مراتب شأن و اعتبار بيان مىشود. براى طبقهبندى مبتنى بر قدرت (بعد اول) مىتوان بهعنوان مثال شاخصهاى زير را در نظر گرفت: تعداد زيردستان، ميزان مالکيت بر ابزارهاى توليد، ميزان در اختيار داشتن کانالهاى ارتباطى و غيره. بهعنوان شاخصهاى طبقهبندى مبتنى بر شأن و اعتبار (بعد دوم) اين شاخصها مىتوانند معتبر باشند: تحصيلات، عنوان، سطح فرهنگى و غيره. در مورد بعضى ديگر از شاخصها (مثل ميزان درآمد، ابزار توليد) بايد گفت که اينها با هم همپوشانى دارند، يعنى متغيرهاى هر دو بعد هستند و اما همين مطلب را در زير به تصوير مىکشيم: | |
حالا فرض کنيم که ارزش هر متغير براى گروه افراد خاص، بهدست آمده باشد. آنگاه مىتوان قواعد ارزشگذارى را نيز داخل بحث کرد که طبق آن مثلاً ميزان در اختيار داشتن ابزار توليد به تعداد دو برابر يا سه برابر محاسبه شود. سرانجام ابزار سنجشى ساخته خواهد شد، مثلاً يک شاخص، که نقاط ارزشى معينى را بيان مىکند و بهوسيله آن وابستگى طبقاتى افراد معين اندازهگيرى مىشود. | |
چنين جريانى که در اين مبحث بسيار موجز بيان گرديد، براى کسى که در احکام علم، مطالبى نظير شناخت ماهيت يا حقايق مطلق را جستجو مىکند، ممکن است غريب و تا حدى خودخواهانه بهنظر آيد. نيز روشن است که ما آنچه را که اصلاً در مفهوم طبقه اجتماعى در نظر داريم با روشى که در بالا گفتيم، تقريباً احاطه مىکنيم و محتواى کامل مفهوم را تنها بهصورت مقطعى و ـ در صورت امکان بهوسيله شاخصهاى نامناسب ـ نيز به شکل تحريف شده بيان مىکنيم. اختصار در اينجا غيرقابل اجتناب است؛ اما در صورت لزوم مىتوان آن را در قلمرو خود قدرى تخفيف داد بدين صورت که حتىالامکان بسيارى از شاخصها يا شاخصهاى متغير را بهصورت عمليات موازى (Parallelen Operationalisierungen) بهکار برد. روش عمليات موازى اين امکان را به ما مىدهد که اعتبار (Gültigkeit) تعاريف عملى را مورد ارزيابى قرار دهيم. اعتبار در اينجا يعني: آيا عمل سنجش من کاملاً محتواى معنائى مفاهيم را دربر مىگيرد؟ برخلاف آن، اطمينان (Zuverlässigleit) عمل، به دقت ابزار سنجش و عينيت کار محقق وابسته است. بهترين حالت مىيابند محققان گوناگون که همين روش را بهکار مىبرند، به نتايج يکسانى برسند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست