|
|
ارزشياب بايد راهبردى که در برنامهٔ دگرگونى بهکار گرفته شده است درک کند. در واقع پس از اينکه اهداف، دلايل و نحوهٔ ارزشيابى مشخص شد مىتوان عامل ارزشياب را تعيين کرد. وقتى مطالعهاى اساسى در مورد عملکرد برنامههاى جامع ترويج کشاورزى آغاز مىشود، ارزشيابان برنامه بايد افرادى باشند مطلع، منصف، مجرب و مسلط به روند فعاليتهاى ترويجى و عميقاً آشنا با راهبردهاى ارزشيابى اين گونه فعاليتها.
|
|
ارزشيابى برنامههاى ترويج يک نوع مطالعهٔ تخصصى و محدود به ويژگىهاى خاص اين برنامه است که همين امر حکم مىکند ارزشياب نيز از يک جهت تخصص ترويجى و اِشراف علمى و حتى اجرائى به موضوع داشته باشد، از طرف ديگر به اصول تحقيقاتى که ماهيتاً بر مبناى عملکردهاى اجتماعى است و روش تحقيق خاص همين امر (علوم اجتماعي) را نيز مىطلبد مسلط باشد.
|
|
خصيصهٔ ديگرى که در ارزشياب فعاليتهاى ترويجي، همانند ساير زمينههاى تخصصى قابل ذکر است منصف بودن او است. منظور از منصف بودن در اينجا داشتن مهارت در مطالعهٔ عوامل مشوق و بازدارنده در کنار هم و قضاوت نسبت به تأثير آنها بر نتايج يا عملکرد فرآيند مورد مطالعه است.
|
|
ارزشياب بايد همواره بر مبناى واقعيات و بدون جانبدارى صنفي، طبقاتى و يا مصلحتانديشى و محافظهکارى چه به نفع خود و چه به نفع ديگران، خالصانه آنچه فراهم آورده بىپرده ارائه کند و ملاک قضاوت دربارهٔ دستآوردها را بر قضاوتهاى شخصى و توجيهات ترجيحى استوار نکند؛ با وسعت نظر، منابع ديگر را نيز مورد استفاده قرار دهد و از هنجارهاى استاندارد در رايزنىها بهره گيرد.
|
|
ارزياب منصف قطعاً از گرايش ارزيابى به هر سمت آن هم بهطور مواج احتراز مىکند و ارزيابى را در مسيرى ک هاز پيش بر محورى مستدل بنيان نهاده شده پى مىافنکند. از جانب ديگر او خود را به بزرگ کردن محدوديتها بر عکس بزرگ جلوه دادن ارزش دستآوردهاى برنامههاى ترويجى مجبور نمىکند و از حقير جلوه دادن و کوچک نمائى آنها نيز احتراز مىکند. ارزشياب منصف شرايط را چنان تشريح مىکند که گوئى مخاطب او، خود در صحنه حاضر بوده واقعيات را ديده و گزارش داده است.
|
|
مرجع ارزشيابى به نسبت فرآيند مورد ارزشيابى ممکن است اساساً درون تشکيلاتى يا برون تشکيلاتى باشد (يعنى جزء تشکيلات رسمى يا خارج از تشکيلات مورد ارزيابى باشد) حضور موضعى هر يک از اين حالات قطعاً در ارتباط با اهداف و نيات ارزشيابى است. به اين معنا که اگر هدف ارزشيابى اصلاح مسير فعاليتها در جريان انجام آنها و تلاش براى رفع نواقص و اشکالات جارى باشد معمولاً، ارزشياب درون سازمانى است ولى زمانى که منظور از ارزشيابى قضاوت بر نحوهٔ عمل و ماحصل نهائى فعاليتهاى مورد ارزيابى باشد معمولاً ارزشياب برون سازمانى است. در حالت اول از ارزشيابى براى هدايت فعاليتها و نگاهدارى آن در مسير اصلى و در حالت دوم براى بررسى ميزان تأمين اهداف ادعا شده استفاده مىشود.
|
|
متأسفانه گاهى ارزشياب به دلايل و با روشهاى مختلف بهوسيلهٔ ارزيابىشونده محصور مىشود تا جائى که وادار به ترک الگوى تنظيمى مىشود تا آن طور که تمايل ارزيابىشنونده ايجاب مىنمايد نسبت به تعديل الگوى ارزيابى تا حد بزرگ کردن دستآوردهاى موردى و ناديده گرفتن خطاها يا نارسائىهاى مختلف اقدام کند.
|
|
ارزشياب بايد به اتکاء به وجدان حرفهاى و تخصص خويش از چنين موقعيتى احتراز کند. در غير اين صورت، اطلاعات انتخابى از منابع دست دوم و سوم حتى بهطور غيرمستقيم براى او ارسال مىشود تا جائى که فقط مواضع و عملکردهاى بارز نمايان گردند و ارزشيابى بهنحوى نمايشى شود.
|
|
اجمالاً، ترکيب چهار خصيصهٔ ذکر شده در ارزشياب او را براى مطالعه فرآيند مورد نظر موجه مىسازد يک خصيصه به تنهائى اساساً مؤثر واقع نمىشود.
|
|
|
تا اين مرحله، ارزشيابى شامل جمعآورى اطلاعات مختلف براى شناخت عامل مورد ارزيابى (ارزشيابى شونده) و دستآوردهاى آن (نتايج) مىشود و هنوز سنجش و نتيجهگيرى خاصى صورت نپذيرفته است. پس موضوع بسيار حساس ديگرى که روند ارزيابى را موجه مىکند، ساخت معيارها يا ميزانها براى قياس کمّى و کيفى دستآوردهاى فرآيند مورد ارزيابى است. امر اخير خبرگى الزامى تدارککنندهٔ معيارهاى ارزشيابى را آشکار مىسازد. به اين معنا که بايد با علم و اطلاع کافى معيارهائى از جنس عملکردها و اهداف برنامه فراهم آيد تا در شرايطى موزون و همسنگ بتوان از آنها در سنجش دستآوردها بهره جست. مثلاً پرسشنامهاى با پرسشهاى دقيق و مرتبط با متن موضوع تدوين کرد يعنى اگر اهداف و دستآوردهاى اطلاعاتى ارزشيابى نيز تابعى از نوع معيار مورد استفاده خواهد بود. يعنى آنجا که معيارها کيفى هستند بر حسب نوع اطلاعاتى که فراهم مىآورند (اسمى يا ترتيبي) از روش آمارى خاصى براى تحليلدادهها استفاده مىشود که با زمانى که معيارها کمّى (نسبى يا فاصلهاي) باشند متفاوت است.
|
|
نوع اطلاعات فراهم آمده نيز در تحليل دادهها نقش حساسى دارد که دلالت بر لزوم تسلط به موضوع مورد مطالعه يا روند مورد ارزشيابى و اصول شناخت ماهيت معيار دارد. يعنى تا شناخت کافى از اين جهت در دست نباشد نمىةوان نسبت به نوع اطلاعات مورد نياز و روشهاى تحليل دادهها قضاوت کرد و بالطبع طرح مطالعه را تدارک ديد.
|
|
در انتخاب معيار ارزشيابي، بايد شرايط و موقعيتهاى خاص حاکم بر پديدهٔ مورد نظر را دقيقاً ملحوظ داشت، بهويژه درترويج کشاورزى که معيارهاى انساني، فرهنگى و اجتماعى بسيار حائز اهميت هستند و حتى در بسيارى از موارد اصول و قانون کل معيارهاى سنجشگر رفتارهاى اجتماعى محسوب مىشوند و با توجه به آنها است که عمل انسانها ارزشيابى مىشود. بدينترتيب قوانين، ضوابط و مقررات مختلف، اداب و رسوم اجتماعى و شايد بتوان گفت کلاً فرهنگ يک جامعه با تمام متعلقات آن مجموعهاى بيکران و پرخورش و سيلان از معيارها است که در روند شتابان او همه چيز را به محک مىزند وقضاوتهاى گوناگونى را موجب مىشود.
|
|
از لحاظ بُعد زمان، معيارها را مىةوان به پيشساخته و قديمي، موجود، حال يا مربوط به آينده داتنست. از بُعد فلسفي، معيارها بهخوبي، بدي، زشتي، زيبائي، کارآئى و از اين قبيل تقسيم مىگردند. در بعُد مادى انواع معيارها طول، عرض، ارتفاع، حجم، وزن، غلظت، شکل و غيره هستند و بالاخره خاصيتهاى کنشي، واکنشي، تندي، کنُدى و غيره را معمولاً معيارهاى کمّى گويند.
|
|
در اينجا لازم است به معيار استاندارد نيز اشاره شود. اين نوع معيارها معمولاً از گروه معيارهاى پيشساخته هستند و حد معينى از مطلوبيت را تعيين مىکنند که بيشتر جنبهٔ کيفى در قالب کميّت دارد. به اين معنى که فرضاً مقرر مىگردد وقتى وضعيتى (معيار کيفي) مورد قبول و مناسب است که ميزان معينى (معيار کمّي) از موارد مورد نياز را داشته باشد يا وقتى کميت ترکيبات پديدهاى بهحدى رسيد که بهصورت يک مجموعه توانست کيفيت مناسبى را ارائه نمايد آن پديده با استاندارد مطابقت پيدا مىکند و قابل قبول مىشود.
|
|
به اين ترتيب استاندارد حدى است که بر اساس مطالعات دقيق در مطلوبيت پديدهاى تعيين مىشود بهترتيبى که پائينتر از آن کيفيت کاهش مىيابد و بالاتر از آن نيز از ديدگاههاى خاص تجويز نمىگردد.
|