|
|
|
سده ده تا دوازده هجرى که از دوران پيش در تدوين لغتنامههاى عربى به پارسى پيدا شده بود همچنان ادامه داشت، اما بيشتر در بيرون از ايران خاصه در هند، و بهجاى آن در ايران که محل رواج فرهنگ عربى شده بود چند لغتنامهٔ عربى به عربى تأليف گرديد و يا بر کتابهاى مشهور لغت که پيش از اين عهد نوشته شده بود حاشيهها و شرحهائى، بيشتر به عربى، ترتيب يافت.
|
|
در مورد شرح لغتنامههاى عربى قديم، بيش از همه دو کتاب صحاحاللغه و قاموس محل توجه بود: از کتاب صحاحاللغهٔ فارابى اختصار خوبى بهدست ملامحمد عيشى (م ۱۰۱۶ هـ) به همت محمود بن احمد زنجانى بهنام 'تنقيحالصحاح' ، و تهذيبى از همان کتاب به اسم 'ترويحالارواح' هم بهوسيلهٔ او فراهم آمد.
|
|
از کتاب قاموسالمحيط فيروزآبادى نيز شرح و تکملهاى بسيار مشروح بهنام 'تاجالعروس من جواهرالقاموس' بهدست سيد محمد مرتضى حسينى واسطى (م ۱۲۰۵ هـ) در ده مجلّد پرداخته شد. ديگر شرحى به فارسى از محمدبن حسن شروانى (م ۱۰۹۸ هـ) در دست داريم. ديگر دو کار سودمند است از محمد يحيى بن محمد شفيع قزوينى (سدهٔ يازدهم هـ) به فارسى که نخستين ترجمهاى از قاموس است بهنام 'ترجماناللغه' و دومين تکلمهاى است بر قاموس بهنام 'الجموع و المصادر' که در آن جمعها و مصدرهائى که بهنظر صاحب قاموس نرسيده است گرد آمده.
|
|
ترجمهٔ ديگرى از قاموس داريم بهنام 'قابوس' از محمد حبيبالله که در آن گذشته از قاموس فيروزآبادى از برخى لغتنامههاى ديگر هم براى افزودن لغتها و اصطلاحها استفاده شده است.
|
|
ريو به ترجمهٔ پارسى ديگرى از قاموس اشاره مىکند که عبدالرحمن بن حسين به سال ۱۲۰۷ هـ انجام داد. علاوه بر اينها کتاب معروف منتهىالارب نيز از قاموس منشاء گرفته است.
|
|
از لغتنامههاى عربى به عربى که در اين عهد تربيت يافته باشد يکى طرازاللغة است تأليف سيد عليخان کبير (م ۱۱۱۸ هـ) از بازماندگان غياثالدين منصور دشتکى شيرازى. معروف به 'مدنى' و صاحب چند کتاب ديگر در دانشهاى ادبى در طرازاللغه مؤلف کوشيده است در ذيل هر واژه اگر در آيه يا خبر يا مَثَل و يا در اصطلاحهاى علمى آمده باشد، آنها را هم تفسير و توضيح کند.
|
|
کتاب معتبر ديگر در اين زمينه مجمعالبحرين است از شيخ فخرالدين طريحى نجفى در بيان واژههاى دشوار قرآن و حديثهاى اماميان در دو مجلد که بارها در ايران چاپ شد.
|
|
از لغتنامههاى عربى به فارسى که در اين عهد تأليف شده يکى منتخباللغات شاهجهانى است از عبدالرشيد بن عبدالغفور حسنى مدنى تتوى که واژههاى آن برگزيدهاى است از لغتنامههاى معتبر عربى با رعايت اين شرط که مورد استعمال باشد و به سال ۱۰۴۶ به پايان رسيد و مؤلف در شرح واژهها سعى کرد که از 'فارسى عام فهم خاص پسند' استفاده کند.
|
|
کتاب بسيار مهم و معتبر ديگر در لغت عربى به فارسى، منتهىالارب فى لغاتالعرب است. مؤلف آن عبدالرحيم بن عبدالکريم صفى پورى است که براى تنظيم اين لغتنامهٔ اساسى مفصل از کتابهاى معتبر لغت عربى به عربى و عربى به فارسى مثل صحاح و ديوانالادب و تاجالمصادر و صُراحاللغه و جزٔ آنها استفاده کرده لغتنامهٔ تازه و کاملى از زبان عربى به فارسى ترتيب داد. واژهها در اين لغتنامه به ترتيب حرف اول و دوم با رعايت ريشههاى آنها مرتب شده و عبارتها و تعبيرها و معادلهاى فارسى که در توضيح واژههاى عربى آورده بسيار استادانه و اصيل است. لغتنويسان بزرگ دوران اخير ايران مثل ناظمالاطبّاء نفيسى در 'فَرنُودسار' و علىاکبر دهخدا در 'لغتنامهٔ دهخدا' از آن کتاب بسيار بهرهور شدهاند.
|
|
در شرح و يا تقليد نِصابُ الصّبيان ابونصر فراهى (م ۶۴۰ هـ) چند کتاب تأليف شد يکى 'نصاب نزهةالصبيان' تقليدى است که 'عبدالمجيد' نامى آن را به سال ۱۱۰۸ هجرى به نظم درآورد.
|
|
و يکى 'شرح نصابالصبيان' کريم دشت بياضى کوهستانى است که اشعار فراهى را با اضافات منظومى که پدرش فصيح محمد به قصد تکميل نمودن نصاب سروده بود، شرح کرد.
|
|
کتابها و رسالههاى ديگرى در لغت عرب بهصورتهاى گوناگون مثل مجموعههاى لغت، فعل، اسم، مصدر و همانند اينها از اين دوره در دست است که بيشتر در راه آسان کردن آموزش زبان عربى فراهم آمده است.
|
|
|
کتابهاى اساسى صرف و نحو که در حوزههاى درسى اين عهد رواج داشت، مانند قرن نهم همسان کتابهاى معتبر درسى است که در سدههاى هفتم و هشتم هجرى فراهم آمده بود و به همين سبب هم دنبالهٔ کار شرحنويسى و حاشيهپردازى بر آنها در اين دوران گرفته شد و گروهى در ايران و انيران بدين کارها سرگرم شدند. مثلاً بر شرحى که نورالدين عبدالرحمن جامى (م ۸۹۸ هـ) بر کافيه، بهنام 'الفوائد الضّيائيه' نوشته، عبدالغفور لارى (م ۹۱۲ هـ) و عصامالدين اسفراينى (م ۹۴۳ هـ) حاشيه نگاشتهاند و بر حاشيههاى آن دو چندين حاشيه و شرح در فرارود و ايران و روم پرداخته شد مانند حاشيهٔ ملازادهٔ کردى (م پس از ۱۰۷۰ هـ) بر حاشيهٔ عصامالدين، و حاشيهٔ مصلحالدين محمد لارى (م ۹۷۹ هـ) و شهابالدين احمد عبادى (م ۹۹۴ هـ) بر حواشى عبدالغفور و عصامالدين.
|
|
حاشيههاى متعدد بر الفوائد الضيائيهٔ جامى نوشته شد که يکى از آنها حاشيهاى از سيد نعمتالله جزائرى (م ۱۱۱۲ هـ) بر قسمتى از فوائد است، و شرح و ترجمهٔ فارسى آقا هادى مازندرانى بر آن.
|
|
بر شافيهٔ اين حاجب نيز که در صرف است در ايران شرح و ترجمهاى از آقا محمد هادى مازندرانى باقى است که چون اثرهاى خود را خلاف همطرازان به فارسى مىنوشت 'مترجم' لقب يافته بود.
|
|
از کتابهاى معروف نحو کتاب فوائد الصّمدية مختصرى است در نحو عربى از شيخ بهاءالدين عاملى که آن را به اختصار 'صمديه' مىگويند و چندين شرح بر آن نوشتهاند. مهمترين شرح اين کتاب آن است که سيد عليخان کبير (م ۱۱۱۸ هـ) نگاشت به عربى بهنام 'الحدائقالنّديّه' معروف به 'شرح کبير' و شرح عربى ديگرى بهنام 'الفرائدالبهيّه' ترتيب داد که به شرح صغير معروف است. سيد عليخان کبير دو کتاب معروف ديگر در نحو دارد يکى بهنام موضح الرّشاد در شرح ارشاد و ديگر کتابالزّهره.
|
|
|
در دانشهاى بلاغى عربى يعنى معانى و بيان و بديع و جز آنها نيز نظر در کتابهاى گذشتگان و کوشش در درس دادن، فراگرفتن، بازگفتن، و سرانجام نوشتن حاشيه و احياناً شرح يا تلخيص بر آنها رايج بود، و شخص پرکار کوشندهاى که خود کارى کرده باشد، مثل سيد عليخان مدنى، در ميان آنان نادر است.
|
|
از جملهٔ کتابهائى که دنبالهٔ کار پيشينيان دربارهٔ آن گرفته شد کتاب تلخيصالمفتاح است که خطيب قزوينى (م ۷۳۹ هـ) از مفتاحالعلوم سکّاکى فراهم آورده و در آن انحصاراً به خلاصه کردن قسمت مربوط به علوم بلاغى پرداخته بود و آنگاه چون آن را بسخت کوتاه يافت خود شرحى بر آن نوشت و 'الايضاح' ناميد، و بر خشتى که او نهاد خشتها تا ثريّا بالا رفت! از جملهٔ کسانى که در عهد مورد مطالعهٔ ما در اين باره کوششى کردند اينها هستند: از ايرانيان ساکن روم عصامالدين اسفراينى (م ۹۴۳ هـ)؛ عبدالرّحيم بن احمد عبادى (م ۹۶۳ هـ) صاحب 'معاهدالتنصيص' در شرح شعرهاى شاهد تلخيص؛ مصلحالدّين محمد لارى (م ۹۷۹ هـ) مؤلف شرحى بر مطوّل تفتازانى؛ و از ايرانيانِ ديگر ملاميزا جان باغ نوى شيرازى (م ۹۹۴ هـ) نويسندهٔ حاشيهاى بر مطول، ملاعبدالله بن شهابالدين يزدى (م ۹۸۱ هـ) صاحب حاشيههائى بر مختصر و بر مطول و بر حاشيههاى ملاعثمان خطائى (م ۹۱۰ هـ) بر مطول و مختصر و نيز بر حاشيهٔ ميرسيد شريف که بر مطول نوشته بود؛ قاضى نورالله شوشترى (م ۱۰۱۹ هـ) و آقا رضى قزوينى (م ۱۰۹۶ هـ) و محمد بن حسن شروانى (۱۰۹۸ هـ) هم بر حاشيههاى خطائى مذکور حاشيه نوشتهاند؛ شيخ بهاءالدين محمد عاملى و حسين بن شهابالدين کرکى عاملى (م ۱۰۷۴ هـ) و سيد عبدالله بن نورالدين شوشترى جزائرى (م ۱۱۷۳) حاشيههائى بر مطول دارند.
|
|
کتاب عربى 'انوار الربيع فى انواع البديع' را سيد عليخان کبير در شرح قصيدهٔ بديعيهٔ خود ساخت. آن قصيده بدين بيت آغاز مىشود.
|
|
حسن ابتدائى ذکر جيرةالحرم |
|
له براعة شوقى يستهلّ دمى |
|
|
و در ۱۴۷ بيت و متضمن ۱۵۳ صنعت بديعى است و در هر يک از ابيات صنعتى که در آن نهفته است ذکر شده مثلاً همين بيت ياد شده داراى صنعت 'براعت استهلال' است.
|
|
|
کتابهاى رجال مذهبى شيعه در اين عهد بيشتر به عربى و در شمار اثرهاى معروفى است که عربىدانان اين دوره، که عادةً از عالمان شرعى شيعه بودهاند، پديد آوردهاند. در اين کتابها از سرگذشت عالمان مذهب شيعه، سلسلهٔ تعليم يا سلسلهٔ اجازههاى آنان، اثرها و نظرها، حوزهٔ تعليم، شاگردان و بازماندگانشان سخن رفته است و بدينگونه مىبينيم که در آنها دانشهائى از قبيل 'علم رجالالحديث' و 'درايةالحديث' و نگارش فهرست کتابهاى عالمان شيعه به هم پيوند يافته و از اين راه شيوهاى نو در شناخت عالمانِ شيعه و اثرهايشان فراهم آمده است که به کتابهاى مذکور رنگ ادبى داده و تا به روزگار ما، با سير تکاملى، بر همان قرار مانده است.
|
|
تأليف کتابهاى رجال در ميان شيعيان دوازده امامى تاريخى کهن دارد ولى کتابهاى اساسى در اين زمينه يعنى کتابهاى پنجگانهٔ آنان در سدهٔ پنجم هجرى فراهم آمد. از ميان آنچه تا ميانهٔ سدهٔ دوازدهم در اين زمينه تأليف شده کتابهاى زيرين در اينجا شايستهٔ ذکر هستند:
|
|
مجمعالرّجال تأليف ملا عنايةالله قهپائى، مجالسالمؤمنين قاضى نورالله شوشترى (م ۱۰۱۹ هـ) به فارسى، منهجالمقال از ميرزا محمد استرآبادى (م ۱۰۲۱ هـ) و کتابهاى کوچکترى در اين باب بهنام تلخيص المقال و الوجيز هم از او، زبدةُالرّجال از خداوردى افشار (سدهٔ يازدهم هجرى)، نقدالرّجال از ميرمصطفى حسينى تفرشى (م ۱۰۲۱هـ)، املالآمل از محمدبن حسن حُرّعاملى (م ۱۱۰۴ هـ) و ذيل ميرمحمد ابراهيم قزوينى (۱۱۴۵ هـ) بر آن بهنام تتميم املالآمل، سافةالعصر از سيد عليخان مدنى ملقب به 'کبير' (م ۱۱۲۰ هـ)، رياضالعماء اثر ملاعبدالله افندى پسر ميرزا عيسى اصفهانى (م ۱۱۳۱ هـ) در دو بخش عالمان شيعى و سنّى.
|