|
واژهٔ فرهنگ 'معادل واژۀ Culture' مىباشد. اين واژه از واژههاى بسيار کهن در زبان فارسى است. معناى اصلى واژهٔ فرهنگ، ادب و تربيت است که در ابتدا معادل واژهٔ 'Education' در زبان فرانسه گزيده شد؛ اما رواج واژۀ Culture و مفهومهاى وابسته به آن، نياز به يافتن برابرى براى آنرا ضرورى نمود و امروزه واژهٔ فرهنگ بهمعناى Culture بهکار مىرود و 'آموزش و پرورش' جايگزين 'Education' شده است.
|
|
|
|
|
فرهنگ نه تنها در زبان فارسى و معادل آن در زبانهاى اروپائى در معانى گوناگون و متنوع بهکار رفته، بلکه در علوم اجتماعى نيز تعاريف متعددى از اين واژه بهعمل آمده است. بهطورىکه در حال حاضر بيش از سيصد تعريف از فرهنگ وجود دارد.
|
|
ژاکبرگ (J.Bergue) جامعهشناس فرانسوى مىگويد:
|
|
'واژهٔ فرهنگ اکنون معناى پهناور و ژرفترى از هر زمان دارد ... فرهنگ تعريف وسيعترى دارد که به اسارت کلمه در نمىآيد ...' برخى تعاريف فرهنگ بسيار جامع و کلى هستند و برخى صرفاً به يک جنبه از حيات انسان توجه دارند. در اينجا به اهمٌ تعاريف اشاره مىکنيم.
|
|
تعريف 'تايلور' ، انسانشناس انگليسي، در 'فرهنگ ابتدائي' (۱۸۷۱) بهعنوان تعريفى جامع و مانع معروف است:
|
|
'فرهنگ مجموعهٔ پيچيدهاى است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سُنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطى است که فرد بهعنوان عضو جامعه، از جامعهٔ خود فرا مىگيرد و در برابر آن جامعه وظايف و تعهداتى را برعهده دارد. '
|
|
'گىروشه' فرهنگ را چنين تعريف مىکند:
|
|
'مجموعه بههم پيوستهاى از شيوهٔ تفکر، احساس و عمل است که کم و بيش مشخص است و توسط تعداد زيادى افراد فرا گرفته مىشود و بين آنها مشترک است و به دو شيوهٔ عينى و نمادين بهکار گرفته مىشود تا اين اشخاص را به يک جمع خاص و متمايز مبدل سازد.'
|
|
'مارگارت ميد' مىگويد:
|
|
'فرهنگ پذيرشى از مجموع رفتارها و اعمال موجود در يک جامعه است که اعضاء و افراد آن با ضوابطى مشترک تمامى آنرا به کودکان خود و قسمتى از آن را به مهاجرينى که به عضويت جامعه در مىآيند، منتقل مىسازند.'
|
|
ادوارد ساپير، مردمشناس و روانشناس اجتماعى اشاره مىکند:
|
|
'فرهنگ يک گروه شامل انواع مدلهاى اجتماعى رفتار است که بهوسيله همه يا اکثريّت اعضاءِ گروه جامهٔ عمل بهخود مىپوشد.'
|
|
'اتوکلاينبرگ' نظر خود را چنين بيان مىدارد:
|
|
'فرهنگ از نظر عامهٔ مردم بهمعنى موفقيت هنرى و فکرى متعالى است و توسعه علم و هنر و ادبيات و فلسفه بيانگر بلوغ يک ملت است. ولى از نظر جامعهشناسان و مردمشناسان فرهنگ علاوه بر همه اينها شامل تمام چيزهائى است که فرد بهعنوان عضو، از جامعه کسب مىکند. يعنى همه عادات و اعمالى که فرد از راه تجربه و سُنت آموخته است به انضمام تمام اشياءِ مادى که توسط گروه توليد مىشود و آنچه را که مىتوان در آثار هنرى يا مطالعات علمى متجلٌى ديد ...'
|
|
'مايرس' مىنويسد:
|
|
'فرهنگ آن چيزى است که از گذشتهٔ آدميان بازمانده است، در اکنون ايشان عمل مىکند و آينده آنها را شکل مىدهد.'
|
|
گوستار کِلِم، انسانشناس آلمانى معتقد است:
|
|
'فرهنگ شامل آداب و رسوم، اطلاعات، تخصصها، علم و هنر، زندگى خانوادگى و مذهب است و بههنگامى مطرح مىشود که تجربيات گذشتگان و دانستههاى گذشتگان، به جوانان منتقل مىشود. '
|
|
اين تعاريف هر چند در ظاهر تفاوتهائى دارند، ليکن همگى جزءِ تعاريفى هستند که بيشتر به جنبهٔ معنوى حيات انسان توجه کردهاند.
|
|
|
مردمشناسى (Ethnology) از ريشهٔ مردم و گفتار گرفته شده است. مردمشناسى مطالعهٔ مردمان ابتدائى است. در اين رشته، به تحليل حيات مادي، اجتماعي، فرهنگي، و همچنين هنرها، فنون، آداب و رسوم و اعتقادات اين مردم پرداخته مىشود. مردمشناسى شيوهاى مقايسهاى دارد.
|
|
مفهوم مردمشناسى تا حدودى قلمرو انسانشناسى را مىپوشاند و مرزهائى دقيق بين اين دو رشته وجود ندارد.
|
|
انسانشناسى دانشى است که انسان يا انسانيٌت را بهطور کلى مورد مطالعه قرار مىدهد. امروزه چند قلمرو اساسى را در اين رشته مىتوان جستجو کرد:
|
|
انسانشناسى جسمانى |
انسانشناسى اجتماعى |
|
انسانشناسى فرهنگى |
انسانشناسى ساخت |
|
|
مردمشناسى بهعنوان يک علم، به جستجوى روابط متقابلى مىپردازد که بين انسان و محيط، انسان و فرهنگ و سرانجام فرهنگهاى مختلف وجود دارد.
|
|
|
فولکور کلمهاى انگليسى است که در سال ۱۸۴۸ م . براى نخستينبار بهوسيلهٔ آمبروز مرتن، در عنوان مقالهاى دربارهٔ دانش عاميانه و آداب و رسوم سنتى بهکار برده شد. ديرى نپائيد که اين اصطلاح در زبانهاى ديگر رواج يافت.
|
|
رواج اين اصطلاح در زبان فارسى در حدود نيم قرن سابقه دارد. بهتدريج اصطلاح فولکور بهمعنى دانش عاميانه و دانستنىهاى تودهٔ مردم رواج يافت و فرهنگ عامه، فرهنگ عاميانه و فرهنگ توده و فرهنگ مردم ناميده شد. معمولاً تعاريف فولکور با تعاريف مردمشناسى و فرهنگ و سُنت بسيار نزديک است.
|
|
فرهنگ عامه در زبان محاوره، هر جلوه از سُنن مردمى را در بر مىگيرد که کم و بيش در مواقعى خاص به منصهٔ ظهور مىرسند، جشنها، عادات، رقصها و حتى افسانهها، خرافات و يا حتى لهجهها و زبانهاى محلى موجبات بقاءِ آنرا فراهم مىآورند.
|
|
فولکور اعمال و رفتارهاى جمعى و گروهى است که بين عامهٔ مردم رايج باشد؛ بنا به مقتضيات تکرار شود؛ شروع رفتارها و اعمال فولکورى معلوم نباشد و بهتدريج بهوسيلهٔ عامهٔ مردم بهوجود آمده باشد. فولکور عبارت است از باورها و اعمال گروهى بدون نظريهٔ علمى و فاقد پشتوانهٔ منطقي.
|