پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
کانادا
کانادا یکی دیگر از کشورهای مشترکالمنافع است که سینمایش رشدی ناگهانی و خارج از انتظار داشته است. با آنکه کانادا یکی از وسیعترین کشورهای جهان است بازار فیلمش، مانند انگلستانِ دههٔ ۱۹۳۰، تا همین اواخر در سلطهٔ فیلمهای آمریکائی قرار داشت. تا پیش از ۱۹۷۸ تولید فیلم در اینجا در حد یک صنعت روستائی بود و تحت نظارت دقیق تشنال فیلم بورد (NFB) قرار داشت. این سازمان که در ۱۹۳۹ به کوشش مستندساز انگلیسی جان گریرسُن تأسیس شده بود کلیهٔ فعالیتهای سینمائی دولت را ماهنگ میکرد تا کانادا از سلطهٔ هالیوود رهائی یابد و سینمائی ملی بهدست آورد؛ گریرسُن گروهی مستندسازِ با استعداد را گرد هم جمع کرد (استوارت لِگ، استنلی هاوز، ریموند اسپاتیسوود، یوریس ایوِنس، جان فِرنوت و ایروینگ جکوئی). در جریان جنگ جهانی دوم کانادا به مهمترین تولیدکنندهٔ فیلمهای تبلیغاتی در خدمت متفقین (سریال جهان در تکاپو ۱۹۴۵-۱۹۴۲ و کانادا تحمل میکند، ۱۹۴۵-۱۹۴۰) و همچنین انواع دیگر فیلمهای غیرداستانی مبدل شده بود. گریرسُن پس از جنگ به انگلستان بازگشت اما NFB به تولید مستندهای متمایز و فیلمهای کوتاه نقاشی متحرک ادامه داد. نرمن مکالارن (۱۹۸۷ - ۱۹۱۴) در همین راستا آثار درخشان تجربی خود را عرضه کرد. فیلمسازان کانادائی با پیدایش تلویزیون به تکنیک سینما - وریته روی آوردند. | ||
NFB تا سال ۱۹۶۴ فیلمهای داستانی را در دو بخش فرانسهزبان (گربه در ساک از ژیل کارل) و انگلیسیزبان (هیچکس خداحافظی نکرد، از دان اُوِن) حمایت میکرد. اما در این دوره متوسطِ تولید فیلم داستانیِ کانادا تنها سالی چهار فیلم بود و بسیاری از کارگردانهای کانادائی (از جمله نُرمن جوییسُن، سیدنی ج. فیوری، آرتور هیلر، سیلویو ناریتزانو و تدکاچف) و بازیگران (دانلد ساترلند، کریستوفر پلامر، مایکل سارازین و جوانا شیمکوس) به جنوب مهاجرت کردند و به صنعت سینمای آمریکا پیوستند. البته معدودی فیلم داستانی کانادائی - مانند اقبال جینجر کافی (محصول مشترک آمریکا و کانادا که در مونترال فیلمبرداری شد) از اروین کرشنر - وجود داشتند که موفقیتهای اندکی فراتر از مرزهای کانادا بهدست آوردند. | ||
در ۱۹۶۷ با تصویب لایحهای دولتی سازمانی بهنام شرکت توسعهٔ سینمای کانادا (CFDC) با یارانهای به مبلغ ده میلیون دلار (این مبلغ اکنون به سالانه ۵/۴ میلیون دلار افزایش یافته است) تأسیس شد تا سر و سامانی به تولیدات کانادائی بدهد. تا ۱۹۷۲ تولید فیلم داستانی به دوازده فیلم در سال افزایش یافت که به زبانهای فرانسوی و انگلیسی ساخته میشدند، از آن جمله هستند، میان دریا و آبهای راکد (۱۹۶۸) از میشل برو؛ تجاوز به یک دختر جوان و زیبا (۱۹۶۸) و طبیعت واقعی برنادِت (۱۹۷۲)؛ بین خودتان باشد (۱۹۶۹) از ژیل کارل؛ (۱۹۷۱) و کاموراسکا (۱۹۷۳) از کلود طبیعت واقعی برنادِت. | ||
سازمان CFDC در ۱۹۷۴ با فیلم کارآموزی دادی کراویتس از تد کاچف یک موفقیت بیسابقهٔ جهانی بهدست آورد، با این حال تا سال ۱۹۷۷ سرمایهگذاری خصوصی در فیلمهای داستانی کانادائی به کمتر از شش میلیون دلار رسیده بود. | ||
اما در سال ۱۹۷۸ دو اتفاق موجبات تغییری جدی در طبیعت صنعت سینمای کانادا را فراهم آوردند. نخست تغییر سیاسیِ CFDC، که از آن پس سرمایهٔ اصلی برای فیلمهای داستانی که بیش از آن به کارگردانها داده میشد به تهیهکنندهها واگذار شد، و با اینکار میل به سرمایهگذاری در میان تاجران افزایش یافت. دوم و مهمتر از آن، یک چتر حفاظتی گسترده برای سرمایهگذاری پیشبینی شد، که درواقع پس از نفت دومین تخفیف مالیاتی به نفع مردم محسوب میشد. نتیجهٔ حاصله انفجاری بود که همچون برخی کشورهای دیگر در تولید فیلمهای تجاری در کانادا برخاست: در ۱۹۷۷ شش میلیون دلار و در ۱۹۸۰ سیصد میلیون دلار. همزمان تولیدات مشترک با ایالات متحده، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و همچنین تولیدات داخلی در فیلمهای پرهزینه در ابعاد غیرقابل تصوری بالا گرفت، و این همه، موجب پیدایش سودآورترین فضائی شد که میتوان در جهان امروز سراغ کرد. در این میان فیلم کوفتهها از ایروینگ رایتمن با چهل میلیون دلار فروش در ۱۹۷۹، نخستین برندهٔ بزرگ این میدان شد و همچنین فیلم کراهتآور کلوب پورکی (۱۹۸۱) از باب کلارک، که در فلوریدا و در مکان واقعی فیلمبرداری شده بود، پرفروشترین فیلم 'تمام کانادائی' در تاریخ کوتاه سینمای این کشور شد. | ||
بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ فیلمهائی بهصورت مستقل یا اشتراکی در کانادا تولید شد که برخی از آنها عبارتند از: چرا به معلم شلیک شود؟ (سیلویو ناریزانو، ۱۹۷۷)، چه کسی میداند؟ (الن کینگ، ۱۹۷۷)، ج.ا.مارتین، عکاس (ژگان بُدَن، ۱۹۷۷)، قمر در عقرب (ریچارد برهنر، ۱۹۷۷)، ردیابِ ناشی (زِیل دالِن، ۱۹۷۷)، طلوع خورشید تأخیر دارد (آندره براسار، ۱۹۷۸): بابای عزیز (دینو ریزی، ۱۹۷۸)، یک روز بهخصوص (اِتوره اسکولا، ۱۹۷۷)، ما دو نفر (کلود لِلوش، ۱۹۷۹)، یک مرد، یک زن و یک بانک (نوئل بلک، ۱۹۷۹)، همراهِ ساکت (داریل دوک، ۱۹۷۹)، بچه جِنّ (پیتر مداک، ۱۹۷۹)، مرگ مشکوک (نام انگلیسی، ترس بدوی، ان - کلر پواریه، ۱۹۷۹)، دستور قتل (باب کلارک، ۱۹۷۹)، دفتر نمایندگی (جرج کاچِندر، ۱۹۷۹)، جزیرهٔ خرس (دان شارپ، ۱۹۸۰)، به سبزه نیز آراسته شد (دنیس هاپر، ۱۹۸۰)، دایرهٔ دو نفره (ژول داسَن، ۱۹۸۰)، آتلانتیک سیتی (لوئی مال، ۱۹۸۰)، تشریفات کفن و دفن (ژان - کلود لایرِک، ۱۹۸۰)، قلب شکسته (میرِی دانسرو، ۱۹۸۰)، فانتاسنیکا (ژیل کارل، ۱۹۸۰)، کِیکو (کلود گَنیون، ۱۹۸۰)، اسکَنِرها (دیوید کرانِنبِرگ، ۱۹۸۱)، سگهای نوتردام (زِیل دالِن، ۱۹۸۱)، بلیت برای بهشت (ر.ل. تامس، ۱۹۸۱)، در آستانه (ریچارد پیرس، ۱۹۸۱)، کانالهای نامناسب (اریک تیل، ۱۹۸۱)، برملا شدن (کلود ژوترا، ۱۹۸۱) و گاوآهنها (ژیل کارل، ۱۹۸۱). | ||
کانادا در ۱۹۸۰ در جشنوارهٔ کن با عرضه بیست و چهار فیلم اعلام کرد که قصد دارد به یک نیروی سینمائی 'در سطح جهان' بدل شود، اما باید گفت در این زمینه موفقیت محدودی داشته است. با آنکه کانادا به ساختن تعدادی فیلم جالب با مایههای منحصراً کانادائی ادامه داده است - سوزان (رابین اسپری، ۱۹۸۱)، روباه خاکستری (فیلیپ بُرسُن، ۱۹۸۲)، کارِ ناتمام (ردان اُوِن، ۱۹۸۴؛ که در واقع ادامهٔ فیلم هیچکس خداحافظی نکرده بود)، گوشتخوار بزرگ (کریس ویندسور، ۱۹۸۲)، داستان تِری فاکس (رالف تامس، ۱۹۸۳)، ویدئو دروم (دیوید کرانِنبرگ، ۱۹۸۳)، موج جنایت (جان پاییچ، ۱۹۸۵)، پسرعموی آمریکائی من (سندر ویلسن، ۱۹۸۵)، وظیفهشناسی (اَن ویلِر، ۱۹۸۶)، رقص در تاریکی (لئون مار، ۱۹۸۶)، تعقیب ردپا (رابین اسپری، ۱۹۸۷)، کوه آبنبات (رابرت فرنک، ۱۹۸۷)، من آواز پریان دریائی را شنیدهام (پاتریسیا رُزِما، ۱۹۸۷)، نقطهٔ کور (پال لینچ، ۱۹۸۸)، سی و دو فیلم کوتاه دربارهٔ گلِن گولد (فرانسوا ژیرار، ۱۹۹۳) - غالب این فیلمها یا خارج از کانادا و با کمک مالی CFDC ساخته شدهاند، یا با استفاده از مناظر کانادا به کلی اشاره به مکان دیگری داشتهاند. در حقیقت بنا به گفتهٔ موریس یا کوار، در سال ۱۹۸۲ فیلمها و پخشهای ویدئوئی متعلق به کمپانیهای خارجی (غالباً آمریکائی) بالغ بر ۷۳ درصد از درآمد صنعت سینمای کانادا را تشکیل میدادند؛ و فیلمهای غیرکانادائی نیز ۹۵ درصد از حق امتیاز، حق اجاره و کمیسیون را به خود اختصاص میدادند. با آنکه در سالهای ۱۹۸۵) و ۱۹۸۶ دولت کانادا CFDC را وادار کرد تولیدهای محلی را تقویت و نظارت کند و بر سرمایهگذاریهای خارجی مالیاتهای کلان ببندد، با این حال صنعت سینمای کانادا همچنان در سلطهٔ کمپانیهای بزرگ آمریکائی قرار دارد، که هنوز بهطور رسمی بر ۸۰ درصد از درآمد گیشهٔ آن نظارت دارند. | ||
اما با وجودیکه سرزمین کانادا به مرکز گستردهای برای تولیدهای جهانی بدل شده است، سینمای واقعاً ملی کانادائی را تنها در آثار چند کارگردان جوان اهلِ کِبِک، از شاگردان کارگردانهای تکرو میتوان یافت، از آن جمله هستند، ژان - پییر لوفُبْر (متولد ۱۹۴۱) - زن انقلابی (۱۹۶۵)؛ آخرین نامزدی (۱۹۷۳)؛ عشق مجروح (۱۹۷۵)؛ سرزمین کهنی که رمبو در آن مُرد (۱۹۷۷) - آندره فورسیه - میخانه (۱۹۷۴) -؛ میشل برو با فیلم آئینها (۱۹۷۴)؛ دُنی آرکان با فیلمهای پول کثیف (۱۹۷۱) و جینا (۱۹۷۱)؛ ژان شابو با فیلمهای شبی در آمریکا (۱۹۷۳) و افسانهٔ اتمی (۱۹۷۹)؛ ژان - گی نوئل با فیلم تی - کول توگا (۱۹۷۶) و ژاک لُدوک با فیلمهای مِهر متعارف (۱۹۷۵) و روزشمار زندگی روزانه (۱۹۷۵). اینکه آیا سینمای کِبِک قادر است در مقابل گرایش ملی و بهرغم جهانگرائی CFDC همچون عرصهای ملی به بقای خود ادامه دهد یا نه، در دههٔ ۱۹۸۰ نسل تازهای از فیلمسازان فرانسویزبانِ کانادائی ثابت کردند میتواند. از آن جمله هستند، روبهرو مُنار (یک روز در تاکسی، ۱۹۸۲)؛ برونو کاریه (لوسینِ ابرگرفته، ۱۹۸۳)؛ کلود فورنیه (موقعیت خوب [نام انگلیسی فلوت فلزی]، ۱۹۸۳)؛ فرانسوا بُویه (ژاک و نوامبر، ۱۹۸۵)؛ ایو سیمونو (نیروی خصوصی، ۱۹۸۶)؛ لئا پول (زنِ هتل [نام انگلیسی زنِ هرجائی]، ۱۹۸۴؛ احمقهای زمزمهگر [نام انگلیسی در سایهٔ باد]، ۱۹۸۷، و جسد گمشده [نام انگلیسی مستقیماً به قلب]، ۱۹۸۸)؛ ژان - کلود لُزُن (باغوحش شبانه، ۱۹۸۷) و هیوبر - ایو رُز (خط آتش، ۱۹۸۸). | ||
علاوه بر این کارگردانهای تجربیتری هستند که به تولید آثار متمایز مشغول هستند، از جمله فرانسیس منکیه ویچ با فیلم خاطرات دلپذیر (۱۹۸۲)؛ آندره فورسیه با فیلم در زیر نور ماه (نام انگلیسی جام ماه، ۱۹۸۳)؛ ژان - پییر لوفبْر با فیلمهای به ضرباهنگ قلبم (۱۹۸۳) و روز 'S' (سال ۱۹۸۴)؛ کلود گنیون با فیلمهای لارُز، پییرو، و لوس (۱۹۸۳)؛ چهرهٔ رنگپریده (۱۹۸۵) و برادر کوچک (۱۹۸۷)؛ ژیل کارل با فیلمهای ماریا شَپدُلَن (۱۹۸۳) و زنبور (۱۹۸۶)؛ میشلین لانکو با فیلمهای سوناتین (۱۹۸۴)؛ سالهای رؤیا (نام انگلیسی، سالهای رؤیا و شورش، با همکاری ژان - کلود لایرِک، ۱۹۸۴)؛ بانوی خشمگین (با همکاری کلود ژوترا، ۱۹۸۵)؛ لولا خودت را نجات بده (با همکاری میشل دراش، ۱۹۸۶)؛ ناشنوائی در شهر (با همکاری میرِی دانسرو، ۱۹۸۷)، و یک داستان خیالی، با همکاری آندره فورسیه، ۱۹۹۰). بهعلاوه در همین دوره ایالت کِبِک از طریق یکی از سیاسیترین و اجتماعیترین کارگردانهای خود، دُنی آرکان، آثار برجسته و پرفروشی به جهان عرضه کرد، همچون فیلم سقوط امپراتوری آمریکائی (۱۹۸۶)، که پژوهشی است کتابی از عادات جنسی معاصر و همچنین فیلم مسیح مونترآل (۱۹۸۹) که اقتباسی جسورانه از نمایشنامههای مربوط به مصائب مسیح به حساب میآید. در ۱۹۸۹ سینمای کِبِکی به بالاترین اوج خود، از آغاز تأسیس، قدم نهاد و دولتِ کِبِک حتی گامی فراتر نهاد و لایحهای بهنام لایحهٔ سینمای کِبِک تصویب کرد که بر طبق آن هر فیلم غیرفرانسهزبان قبل از نمایش در ایالت کِبِک به زبان فرانسه دوبله شود. منظور از این حرکت حمایت از صنعت ملی و داخلی در مقابل سلطهٔ کمپانیهای بزرگ آمریکائی بود. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست