سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

شرطست جفا کشیدن از یار


شرطست جفا کشیدن از یار    خمرست و خمار و گلبن و خار
من معتقدم که هر چه گویی    شیرین بود از لب شکربار
پیش دگری نمی‌توان رفت    از تو به تو آمدم به زنهار
عیبت نکنم اگر بخندی    بر من چو بگریم از غمت زار
شک نیست که بوستان بخندد    هر گه که بگرید ابر آزار
تو می‌روی و خبر نداری    و اندر عقبت قلوب و ابصار
گر پیش تو نوبتی بمیرم    هیچم نبود گزند و تیمار
جز حسرت آن که زنده گردم    تا پیش بمیرمت دگربار
گفتم که به گوشه‌ای چو سنگی    بنشینم و روی دل به دیوار
دانم که میسرم نگردد    تو سنگ درآوری به گفتار
سعدی نرود به سختی از پیش    با قید کجا رود گرفتار


همچنین مشاهده کنید