سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
مفهومسازی نظریههای روانشناختی
رويکرد استفاده و رضامندي با بهرهگيرى از برخى مفاهيم روانشناختى به تبيين رابطهٔ فرد و رسانه پرداخته و يکى از مهمترين ديدگاههاى خود را حول مسئلهٔ نياز به برانگيختگى شکل داده است. از اين رو، برخى از نظريههاى روانشناسى دربارهٔ برانگيختگي، مقدمهٔ لازم براى بحث در نظر گرفته مىشود. براساس نظريههاى انگيزش، که به نوعى همواره مورد توجه رفتارشناسان بوده است، توجيه ديگرى در استفاده از رسانهها، نياز به برانگيختگي (need for arousal) است. اصطلاح انگيزش، همانطور که از معناى رايج آن برمىآيد، به علت يا چرايى رفتار اشاره دارد. |
انگيزش بدين معنا، تمام حيطهٔ روانشناسى را در بر مىگيرد. اما روانشناسان مفهوم انگيزش را به عواملى محدود مىسازند که به رفتار نيرو مىبخشد و به آن جهت مىدهد. بسيارى از روانشناسان در اين تعريف انگيزش هم داستان هستند، اما مفهوم انگيزش هنوز هم مفهوم بحثانگيزى است. بعضى از روانشناسان احساس مىکنند تنها جنبههاى نيرويابى رفتار را بايد حساب انگيزش گذاشت و سازوکارهاى ديگر، يعنى يادگيرى و شناخت، به رفتار جهت مىدهد. |
قرنها، عقيدهٔ غالب فيلسوفان و کلاميان اين بود که آدمى موجودى خردپذير و هوشمند است و آزادانه اهداف خود را انتخاب مىکند. عقل بود که آنچه را آدمى مىبايست انجام مىداد، مشخص مىکرد. به اين ترتيب، انگيزش مفهومى نداشت، فلاسفه تا سدههاى هفدهم و هجدهم از مفهوم خردگرايى (خردگرايى در مورد رسانهها بر توجه به محتواى رسانه تأکيد دارد) روى برنگرداندند. در آن زمان بعضى از فلاسفه به اين نتيجه رسيدند که اعمال و رفتار از نيروهاى درونى و بيرونى ناشى مىشود. هابز (Hobbs) اين عقيده را ابراز کرد که آدمى براى رفتار خود هر دليلى بياورد، علل اساسى آن تمايل به کسب لذت و اجتناب از درد است. اين آموزهٔ لذتگرايى هنوز نقش عمدهاى در بعضى از فرضيههاى انگيزشى دارد. |
رويکرد برانگيختگى در کار وونت (Wundt) در ۱۸۷۴ ريشه دارد. پس از او، يرکز و دادسون (Yerkes & Dodson) در مورد برانگيختگى ديدگاههايى عرضه کردند. تحقيقات انجام شده در زمينهٔ محروميت حسى و توجه، نشان داده است که افراد در پاسخ به نياز فعالسازي (need for activation) به دنبال چيزهايى جديد نظير تغيير، برانگيختگى حسى و بىثباتى هستند و ميزان مناسبى از اين نوع احساس لذتبخش نيز هست (برلين -Bergyne-، در ۱۹۷۱). |
در نظريههاى مختلف نيز از جمله نظريهٔ رفتار (Behavior Theory) (براون، ۱۹۶۱؛ هال، ۱۹۵۲ و اسپنس -Brown, Hull & Spence- در ۱۹۵۸)، نظريهٔ فعالسازي (ليندزلي، ۱۹۵۱ و دافى -Lindsley & Duffy-، در ۱۹۶۲) و نظريهٔ هيجان (Emotion Theory) (اسکاچتر، ۱۹۶۴ و زيلمن -Schachter & Zillmann-، در ۱۹۸۳) به برانگيختگى يکسان نگريسته شده است و صاحبنظران آن را نيروى متغير واحدى تعريف کردهاند که به رفتار نيرو مىدهد يا آن را تقويت مىکند. هب (Hebb) معتقد است: برانگيختگى يا سائق، نيرودهنده است ولى هدايتکننده نيست (موتور است ولى فرمان نيست). از نظريههاى ياد شده، نظريهٔ رفتار بيشترين سهم را در پيشبرد اين ديدگاه داشته است که برانگيختگى به رفتارى نيرو مىدهد که از قبل در ساختار عادت فعال بوده است. با تعريف کاربردىتر، برانگيختگى به رفتارى که فرد به هر علتى قصد بروز آن را دارد، نيرو مىدهد (تننبام -Tannen Baum-، در ۱۹۷۲). |
اما اين نکته را نبايد از نظر دور داشت که نمىتوان به ارتباط بين برانگيختگى و شدت رفتار در همه جا يکسان نگريست (زيلمن، ۱۹۸۴، ۱۹۸۲، ۱۹۷۸). به هر حال، با در نظر گرفتن محدوديتهاى خاص، برانگيختگى نيرويى واحد در نظر گرفته مىشود که رفتار انگيزشى را تحت شرايطى خاص تقويت مىکند. |
تمام نظيريهها در مکاتب مختلف در مورد نيرودهنده بودن برانگيختگى همکلام هستند، اما هريک از آنها در چارچوبهاى نظرى به گونهاى متفاوت به آن نگريستهاند. مثلاً در نظريهٔ رفتار، برانگيختگى مترادف است با انگيزش و انگيزش نيرودهندهٔ رفتار در سطح جهان شناخته شده است که ساختارى فرضى و متغيرى مداخلهکننده است (هال، ۱۹۵۲). در مقابل، نظريهٔ فعالسازي بر شکلگيرى فعاليتهاى شاخههاى مغزى شبکهاى تأکيد دارد که حالات آن طيفى از اغماء تا خواب بسيار عميق، گيجي، بيدارى توأم با آرامش و هوشيارى کامل و نيز عواطف تهييج شده را در بر مىگيرد که مىتوان آن را از طريق الگوهاى امواج مغزى و نوار مغزى اندازهگيرى کرد (ليندزلي، ۱۹۵۱). |
هواداران اين نظريه سپس به بررسى تغييرات بهوجود آمده در گردش خون مىپردازند. گروه ديگرى از دانشمندان با نقد نظريههاى فوق، به برانگيختگى از ديد فعاليت سمپاتيک ارگانيسم پرداختهاند (کانون و ايزارد -Cannon & Izard-،در ۱۹۷۲). |
نتايج تحقيقات داناهيو (Donohew) و همکارانش نشان مىدهد که عوامل اکتسابى و موروثى در ايجاد نياز به فعالسازى مؤثر است. آنها به اين نتيجه رسيدند که افرادى آستانهٔ مطلوبى براى برانگيختگى دارند که در همان حد، احساس راحتى و آرامش کنند. کسانى که در آنها اين آستانه بالا است بيشتر خود را در معرض متغيرهاى جديد، متفاوت و حتى منابع تهديدکنندهٔ تحريکى قرار مىدهند. در حالى که آن دسته از افراد که نياز به برانگيختگى آنها کم است، بيشتر به چيزهايى روى مىآورند که برايشان عادى است. |
عدهاى از صاحبنظران عقيده دارند که افزايش برانگيختگى در حدى متعادل، لذتبخش و افزايش بيش از حد آن منزجرکننده است. اولين کسانى که اين ديدگاه را عرضه کردند باين (Bain) در (۱۸۷۵ / ۱۸۵۹)و وونت (۱۸۹۳) بودند. گروهى ديگر معتقدند که هم افزايش برانگيختگى لذتبخش است و هم کاهش آن و اين در حالى است که شدت آن در حد متعادل باشد و چنانچه به افراط برسد، منزجرکننده خواهد بود. حال اين سؤال باقى مىماند که چرا برخى از واکنشهاى هيجانى غيرافراطى لذتبخش هستند و گروهى ديگر منزجرکننده؟ |
اسکاجتر با نظريهٔ دو عاملى خود در مورد عواطف مىگويد که برانگيختگى خود به خودى کاملاً از قبل تعريف شده نيست و به اين عامل بستگى دارد که افراد چگونه واکنشهاى هيجانى خود را به محرکى که در محيط وجود دارد، نسبت داده و سپس چگونه به آن پاسخ عاطفى مىدهند. در نتيجه، نوع عاطفه با شناخت معين مىشود. شدت عاطفه نيز بر مبناى شدت واکنش هيجانى تعيين مىگردد (اسکاچتر، ۱۹۶۵) |
پالمگرين عقيده دارد در استفاده از رسانه، عوامل روانشناختى در موارد بسيارى ممکن است ايجادکنندهٔ انگيزه يا حداقل نقطهٔ شروع آن باشد. بلاملر در بيان مفهوم سازگارى ذهني در موقعيت اجتماعي، اين ادعاى پالمگرين را تائيد کرده است. مکگواير (McGuire) در برخورد نظرى وسيع خود در توضيح انگيزههاى روانشناختى استفاده از رسانه، شمايى ۱۶ طبقه از انگيزههاى انسانى عرضه مىکند. در اين طبقهبندي، تناسب بسيارى از نظريههاى روانشناختى براى درک زيربناى شناختى و عاطفى استفاده از رسانه مشخص شده است. همچنين، ويژگي، پيچيدگى و نظريههاى مختلف شخصيت در بين متغيرهايى قرار دارد که مکگواير ميزان مفيد بودن آنها را در پرداخت نظريهها در مورد استفاده و رضامندى از رسانه آزمايش مىکند. |
تعداد معدودى از بررسىها نيز به ارتباط رضامندىها و ريشههاى روانشناختى آنها پرداختهاند که اغلب به بررسى متغيرهاى شخصيتى (رُزنگرن و ويندال، ۱۹۷۷) يا نگرشها (گرينبرگ، ۱۹۷۴؛ هور و رابينسون -Hur & Robinson- در ۱۹۸۱) محدود شدهاند. اما رويکرد جديدتر، ماهيتى شناختى دارد. اين امر بهطور خاص در مورد رويکرد انتظار - ارزش که مفاهيم روانشناختى از جمله باور، ارزش و ادراک را در بر مىگيرد، صادق است. اين متغيرها با رضامندى حاصل شده رابطهٔ نزديک علت و معلولى دارد اما ريشههاى علّى انگيزهٔ استفاده از رسانه تلقى نمىشود. در نتيجه، بعد از آنکه مکگواير اين متغيرها را مطرح کرد، ديگر به آنها پرداخته نشده است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست