خانواده نقطهٔ تمرکز کليدى در تجزيه و تحليلهائى بهشمار مىآيد که بر روى فعاليت اوقات فراغت زنان انجام مىگيرد، زيرا نقش زنان در زندگى خانوادگى بر تجربه و گزينش فعاليت اوقات فراغت تأثير دارد. در اين بخش ملاحظه خواهيم کرد که نويسندگى چون رابرتز، سيليتو (Sillitoe)، کِلى (Kelly)، فاستينگ و از همه پرنفوذتر طرفداران راپوپورت خانواده را بهعنوان سنگ زيربناى شيوهٔ فردى اوقات فراغت زندگي، تدارک بينندهٔ عمدهٔ اوقات فراغت و در نتيجه يکى از تعيينکنندههاى اصلى مشارکت در اوقات فراغت بهشمار مىآورند. طرفداران راپوپورت (۱۹۷۵) الگوئى را پيشنهاد مىکنند که در آن اوقات فراغت، اشتغال و برهمکنش خانوادگى يعنى هر يک از اينها بر روى دو عامل ديگر تأثير دارد. آنان چهار مرحله از چرخهٔ زندگى خانوادگى ار شناسائى مىکنند (نوجواني، آغاز بلوغ، مرحلهٔ تشکيل خانواده، و سالهاى پس از آن) که هر يک از آنها اشتغالات ذهنى مخصوص به خود را دارا است، ذهنى عمدهٔ 'دوران نوجواني' (گروه ۱۹-۱۳ ساله) ايجاد هويت شخصي، علاقه به تجربيات جديد، و تجربه کردن فعاليتهاى تازه است. بنابراين سياست اوقات فراغت براى اين گروه سنى بايد به آن اندازه قابل انعطاف باشد که بتواند امکاناتى براى ايجاد و حفظ علايق جديد فراهم آورد، بدون اينکه نوجوان را به فعاليتهائى رهنمون گردد که گزينهها را محدود مىسازد و تحت اداره و رهبرى بزرگسالان قرار دارد.
مرحلهٔ 'جاافتادن' (که بهطور معمول بين سالهاى دههٔ دوم زندگى تا اواخر دههٔ چهارم زندگى ادامه دارد) به عقيدهٔ راپوپورت با ويژگى سرمايهگذارىهاى رضايتبخش زندگي، مشخص مىشود. چنين مىنمايد که طى اين دوره علايق اوقات فراغت بيشتر متمرکز بر خانه و کودکان است و يکى از انگيزههاى کليدى زندگى ارتقاء شغلى است. سياستهاى اوقات فراغت بايد براساس شناسائى علايق اوقات فراغت دور از محل زيست را تشويق نمايد. کلى (۱۹۸۲) با گسترش بررسى راپوپورت، از طريق بررسىهاى موردى در بريتانيا و آمريکا براهميت مرکزى خانواده و خانه بهعنوان کانون و عامل تعيينکنندهاى براى گزينش فعاليتهاى اوقات فراغت و بهرهگيرى از فرصتها تأکيد نمود. کلى در تحليل خود متوجه شد که ۷۵% از فعاليتهاى اوقات فراغت بر بنياد خانواده استوار است که از آن جمله است بازى با کودکان، گردشهاى روزانه، تعمير و نگهدارى خانه و باغباني. ممکن است کسى سؤال کند، چند تا از اين گونه فعاليتها را مىتوان بهعنوان اوقات فراغت و چندتاى آنها را وظايف خانوادگى بهشمار آورد. واضح است که کِلى با تعريف وقت ماندهٔ اوقات فراغت بهعنوان وقت آزادى که پس از انجام کارهاى با دستمزد باقى مىماند، سروکار دارد با اين همه چيزى که هم راپوپورت و همِ کلى بر آن تأکيد دارند اين است که خانواده تا به امروز پرنفوذترين عامل در تدارک اوقات فراغت بوده است.
به اين تحليلها چندان انتقاد وارد است؛ نخست اينکه، انگارش خانواده بهصورت فرضيهپردازى نشده باقى مىماند. همه خانوادهها داراى فرم سنتى هستهٔ خانواده متشکل از شوهر، زن و فرزندان نيست. در واقع در بريتانيا بيشتر خانوادهها (۶۱%) فقط از يک يا دو عضو تشکيل مىشوند در حالىکه در سالهاى دههٔ ۱۹۹۰ ميانگين بعد خانوار ۵/۲ نفر بوده است. همچنين به افزايش تعداد خانوارهائى که داراى يکى از والدين است، در بريتانياى کنونى توجه نمائيد. دوم اينکه کلى و راپوپورت نقش ناهمگونىهاى ردهٔ اجتماعى در زندگى خانوادگى را ناديده مىگيرند و روشن است که چنين تقسيم اجتماعى بر علايق مربوط به اوقات فراغت تأثير دارد (مانند نوع شغل شوهر / زن، تفکيک يا به سخن ديگر مسئوليتهاى درون خانواده؛ مانند پرستارى کودکان، توان تحرک از طريق داشتن اتومبيل و علايق زن و مرد به اوقات فراغت و زمينههاى اجتماعى آنان).
نقطهٔ ضعف اين تجزيه و تحليل در اين است که ساير تقسيمات اجتماعى مهم که چنين برداشتهاى کلى را منقطع مىسازد. يا آنها را تعديل مىکند، در پردهٔ ابهام فرو مىبرد. معهذا، در تحليل راپوپورت به اهميت زمينهٔ اجتماعى بلافصل فرد و بهعنوان مهمى در گزينش فرصتها و فعاليتهاى اوقات فراغت اشاره مىشود و نشان مىدهد که چگونه محدوديتها با مراحل زندگى ارتباط دارد. کلارک و کريتچر (۱۹۸۵) استدلال مىکنند که گرايش تحليل راپوپورت از زمينههاى زيستى مايه مىگيرد و بنابراين در آن اين واقعيت که 'مراحلحيات' به همان اندازه که فرآوردهٔ رشد و فروپاشى زيستى است، نمودى از ساختار اجتماعى است، ناديده گرفته مىشود. 'سن' نوعى ساختار اجتماعى است، يعنى در جامعهٔ بريتانيا گرايش بر آن است که وقتى مردم از کار استخدام تمام وقت بازنشسته شدند به آنان انگ 'مسن' بزنند، ولى البته اين تقسيمبندى بسيار تنوع است، چرا که اين روزها تعداد رو به افزايشى از مردم به اصطلاح پيش از وقت بازنشسته مىشوند.
افزون بر اين ساير رويدادهاى زندگى مانند بيکارى و طلاق در تجزيه و تحليل راپوپورت مورد توجه قرار نگرفته است. قبلاً در تجزيه و تحليلى که در مورد جنسيت داشتيم به اين موضوع توجه کرديم که نقش زنان بهعنوان همسر و مادر اثر عمدهاى بر ميراث وقت موجود براى اوقات فراغت دارد. گزارشهاى جديد مرکز مطالعات سياست خانواده (۱۹۹۳ و ۱۹۸۷) حکايت از آن دارد که در عين حال که جنبش نهضت زنان و افزايش بيکارى آغاز به مبارزه با نقشهاى سنتى جنس در زندگى خانواده کرده است، موضوعات خانوادهٔ متقارن و مشارکت در انجام امور و مسئوليتهاى خانه که در تحليل يونگ و ويلموت مطرح شده حالت بسيار استثنائى دارد. حتى در خانوادههائى که زن کار با دستمزد دارد خواه تماموقت و خواه نيمهوقت تقسيم کارهاى خانه بهصورتىکه در جدول (تقسيمات براساس جنسيت در انجام امور خانه: درصد زنان داراى کار با دستمزد که مسئوليت عمدهٔ آنان انجام امور خانه است) ديده مىشود نامتعادل است.
جدول تقسيمات براساس جنسيت در انجام امور خانه (درصد زنان داراى کار با دستمزد که مسئوليت عمدهٔ آنان انجام امور خانه است)
کارهاى خانه
استخدام نيمهوقت
استخدام تماموقت
تميزکارى
۸۳
۶۱
شستوشو و اطو کشيدن
۹۵
۸۱
آشپزي
۷۹
۶۱
خريد
۶۴
۵۲
همچنين در اين گزارش به اين مطلب اشاره شده که زنان، هم بهعلت داشتن مسئوليت بيشتر براى انجام امور خانه و هم مشارکت بيشتر در امر بچهداري، نسبت به مردان وقت آزاد کمترى دارند. براى زنان که کار تمام وقت دارند حساب شده بود که اين ميزان براى هفت ساعت در تعطيلات آخر هفته است در حالىکه ميزان وقت آزاد شوهرانشان براى همين ايام ده ساعت بود. دسترسى به پول نيز نابرابر است. فقط حدود نيمى از خانوادهها درآمد خود را در دسترس دو عضو خانواده (زن و شوهر) قرار مىدهند و مىتوانند بهطور مساوى آن را خرج کنند. افزون بر اين هنوز ۲۵% زنان براى مخارج خود به مستمرئى که از شوهرانشان دريافت مىکنند: وابسته هستند بنابراين به پول دسترسى مستقل ندارند.
جنسيت نقشى در درون خانواده ايفاء مىکند. بنابراين محدوديتهاى مختلفى در مورد فرصتها و اوقات فراغت، درآمد قابل مصرف و فعاليت اوقات فراغت ايجاد مىکند. اين عامل، همراه با تجزيه و تحليلهاى چرخهٔ خانواده نشان مىدهد که زندگى خانوادگى اثر زيادى بر استفاده از فرصتها و گزينش فعاليتهاى اوقات فراغت دارد.