|
|
تلويزيون مىتواند دنيايى خيالى عرضه کند تا جانشين لذّتهاى ديگر در بينندگان شود، بهطورى که بتوانند به واسطهٔ آن از مشکلات يا خستگى زندگى روزمره بگريزند. اين نقش گريز براى کودکان هم، چون بزرگترها عمل مىکند و از مکانيزمهاى محورى نقشهاى سرگرمکنندٔ تلويزيون است. تلويزيون مىتواند منبعى براى گريز از واقعيّتهاى خستهکنندهٔ روزمره باشد. تماشاگران از طريق مطالب تخيّلى آن، بيشتر از هر چيز ديگر، مىتوانند بهطور غير مستقيم با شخصيتها و حوادث درگير شوند و به روش خاص خود در برخورد با مشکلاتشان، عمل کنند. همچنين دنياى خيالى تلويزيون خميره رؤياها است که اگرچه احتمال کمى دارد که به واقعيّت مبدل شود، [اما] براى واقعيّتهاى روزمره که ممکن است جذابيّت کمى داشته باشند و بسيارى از افراد بايد با آنها دست و پنجه نرم مىکنند، اميد و وقفهاى موّقتى ايجاد مىکند.
|
|
انگيزههاى گوناگونى شناخته شده است که دليل نياز به گريختن از مشکلات را از طريق پرداختن بهدنياى خيالى تلويزيون، بيان مىکند. براى مثال کودکانى که در معرض انضباط سخت والدين قرار دارند ممکن است از تلويزيون براى گريختن از محيط ناخوشايند خانه استفاده کنند. نياز به گريز ممکن است از تجربه ناخوشايند در مدرسه ناشى شود. شواهد اوليه نشان دادهاند که کودکان کمهوشتر با نتايج تحصيلي، ضعيفتر، برنامههايى تماشا مىکردند که از طريق آنها مشکلات خود را فراموش کنند.
|
|
عامل مهم ديگر، که بهنظر مىرسد بتوانند استفاده از تلويزيون را بهعنوان روشى براى فرار از مشکلات توضيح دهد، نحوه برخورد کودک با کودکان ديگر است مشاهدات اوليه نشان داده است کودکانى که به تلويزيون معتاد مىشوند، نهتنها بهره هوشى کمترى دارند و با ديگران احساس راحتى نمىکنند. بنابراين، تلويزيون نهتنها براى اين بچههاى تنها، دوست و همنشين است، بلکه ممکن است به آنها کمک کند ذهن خود را از تنهايى رها سازند.
|
|
دربارهٔ کودکانى که براى گريختن از مشکلات زندگي، برنامههاى خشن تلويزيون را انتخاب مىکنند، چه مىتوان گفت؟ ثابت شده است که ترجيح برنامههاى خشن تلويزيون، به حالات زودگذر روحى فرد بستگى دارد. کسانى که در حالت روحى عصبى يا در چارچوب خشن فکرى هستند. در مقايسه با افرادى که عصبى نيستند، به تماشاى برنامههايى با محتواى خشن، علاقهٔ بيشترى دارند تا برنامهها عارى از خشونت. برخى از پژوهشگران دريافتهاند، زمانى که مردم با خيالبافى دربارهٔ رفتار خشونتبار ترغيب مىشوند، علاقمند به ديدن فيلمهاى خشن باشند تا فيلمهاى عارى از خشونت اين حالت بهويژه، در ميان بينندگان مذکر صدق مىکند.
|
|
بيشتر ادبيات تحقيقاتى مربوط به خشونت در تلويزيون، بر تأثير محتويات خشونت تلويزيونى برديدگاه و رفتارهاى بينندگان متمرکز شده است. خيلى کمتر به اين مسئله توجه شده است که آيا برنامههاى خشن، بهخصوص در ميان کسانى که شخصيت آنها از قبل تحت تأثير سرشتهاى بسيار خشن شکل گرفته است، بهطور انتخابى تماشا مىشوند يا خير؛ و اگر اينطور است، آيا اين امر مىتواند بهدليل روابطى باشد که در بررسىهاى دوجانبه بين تماشاى برنامههاى خشن و خشونت فردى بهوفور مشاهده شده است؟ در اينصورت، تا چه حد به اين دلايل مربوط مىشود. شمارى از پيمايشهايى که در خلال اوايل دههٔ ۷۰ در ايالات متحده انجام شد، روابط موجود بين خشونت بزهکاران و ترجيح برنامههايى با محتواى خشن را گزارش کردند. اين نتايج اغلب بهعنوان دليلى براى اين گفته در نظر گرفته مىشود که تماشاى برنامههاى خشن تلويزيون تمايلات ضد اجتماعى را در ميان جوانان و نوجوانان پرورش مىدهد. اما روش ديگر نگارش به اين يافتهها اين است که، آنها نوع متفاوتى از رابطه را آشکار مىسازند؛ و آن اينکه بچههايى که از قبل خشن هستند به تماشاى برنامههايى گرايش دارند که در آنها خشونت نهفته است.
|
|
مدارک تأييد کنندهٔ اين فرضيه که مىگويد تمايل به خشونت ممکن است دليل لذّت بردن از محتواى خشن تلويزيونى باشد، از چندين مطالعه استخراج شده است. در يکى از اين مطالعات، مجموعهاى از جوانان در طول دورهٔ يک ساله دو بار پيمايش شدند. ديدگاههاى آنها نسبت به استفاده از خشونت و عادات تماشاى تلويزيون در آنها، در طول زمان سنجيده شد. اگرچه الگوهاى کلى تماشاى تلويزيون در طول سال تغيير ناچيزى کرد، مدارکى که استخراج شد نشان مىداد افرادى که در ابتداى مطالعه ديدگاههاى خشنى بروز داده بودند، بعد از يک سال، برنامههاى خسن را، به طور اخص، ترجيح مىدادند، حتى بعد از آنکه متغيرهاى مهم ديگر - همچون جنس، سن و الگوهاى اوليه تماشا - از نظر آمارى کنترل شدند، اين رابطه صدق مىکرد. رابطه وارونه بين تماشاى خشونت در ابتدا و پرورش ديدگاههاى خشونتبار در طول زمان، خيلى کمتر بود.
|
|
|
يک جنبه از کارکرد استفاده از تهييج درتلويزيون، اين است که مىتوان از آن بهعنوان روشى براى غلبه بر خستگى و ملال سود جست. تلويزيون مىتواند منبعى براى تهييج - هم فکرى و هماحساسى - براى بيننده باشد و مىتواند روز تيره يا شب را روشن سازد. کاملاً واضح است که برنامهها مىتوانند در ميزان ايجاد هيجان، متفاوت باشند. بنابراين انتخاب اينکه چه چيز را تماشا کنيم، به اين بستگى دارد که به چه ميزان به هيجان و گريز از مشکلات نياز داشته باشيم. معلوم شده است که تماشاگران خسته، برنامههاى هيجانانگيز را برمىگزينند که سطح برانگيختگى را درآنها افزايش مىدهند. برعکس، ديده شده است بينندگانى که پيش از اين در شرايط هيجان (يا فشار روحي) بودهاند، برنامههاى آرامشبخش يا آرام کننده را براى تماشا انتخاب مىکنند.
|
|
برخى از پژوهشگران نياز بينندگان جوان را براى يافتن هيجان يا آرامش از ملال و خستگي، با ذائقههاى آنان براى تماشاى شکلهاى افراطى سرگرمىهاى سمعى - بصري، چون فيلمهاى گرافيکى ترسناک، مرتبط دانستهاند. برخى از جوانان هنگام تماشاى اين برنامهها احساس غصه و اندوه مىکنند، حال آنکه گروهى ديگر با ديدن اين برنامهها مشعوف مىشوند. اين واکنشهاى متفاوت اغلب به جنس بيننده بستگى دارد، بهاين صورت که احتمالاً بينندگان جوان مذکر بيشتر ابراز لذت مىکنند و جوانان مؤنث بيشتر پريشان حال مىشوند.
|
|
اگرچه، اينکه جوانان از فيلمهاى ترسناک لذّت ببرند يا نه، تنها بستگى به جنس آنها ندارد ماهيّت عکسالعملهايى که نسبت به فيلمهاى گرافيکى ترسناک نشان داده مىشود در درجهٔ نخست به انگيزهٔ اصلى فرد براى تماشا و نيز به شخصيّت روانى او بستگى دارد.
|
|
تحقيقات جديدتر مشخص کردهاند که نوجوانان چهار انگيزهٔ اصلى براى تماشاى فيلمهاى ترسناک دارند. در مطالعهاى که روى نوجوانان ۱۳ تا ۱۶ سالهٔ آمريکايى انجام شد، به لذّت درونى خون و خونريزى و راههاى کشتن مردم (تماشاى کشت و کشتار)، علاقه به ترسيدن (تماشاى برنامههاى ترسناک)، به خاطر آنکه احساس شجاعت در آنها ايجاد مىکند و درميان گروه همسن و سال بالغ مىنماياند (تماشاى برنامههايى که به آنها احساس استقلال مىدهد)، و براى گريختن از مشکلات موجود در خانه يا در زمان تنهايى از آن به عنوان همنشين استفاده مىشود. اگرچه، ميزان اهميّت اين انگيزهها در ارتباط با لذّت بردن از فيلمهاى ترسناک، به شخصيت شکل گرفتهٔ نوجوانان نيز بستگى دارد؛ نوجوانانى که انگيزه تماشاى برنامههاى کشت و کشتار را ابراز کرده بودند، احساس همدلى بسيار ضعيف، ترس کم و احساس شديد ماجراجويى از خود بروز دادند. ماجراجويى زياد، ترکيبى از شور و وحشتجويى را براى تماشاى فيلمهاى ترسناک تقويت مىکردند.
|
|
از ديگر خصيصههاى کسانى که فيلمهاى کشت و کشتار را تماشا مىکردند، همچنين، ترجيح بيشتر صحنههاى خشن گرافيکى و تمايل بيشتر براى احساس نزديکى و همدلى با قاتل در اين فيلمها است. اين انگيزه بيشتر در ميان پسرها ديده مىشد تا دخترها. انگيزههاى تماشاى برنامههاى خون و خونريزي، ظاهراً بهنوعي، کنجکاوى دربارهٔ خشونت فيزيکى را منعکس مىکنند، نوعى علاقه به روشهاى کشتن و نوعى کشش به طرف وقايع عجيب و غريب. سنجش اين انگيزه مىتواند گواه نشانگان گستردهتر ارزشها و باورها باشد. تحقيقات انجام شده در جايى ديگر، نشانگر اين حقيقت است که انگيزه تماشاى برنامههاى کشت و کشتار، با باورهايى مرتبط است که داراى معيار مضاعف دربارهٔ جنسيت زن و مرد است؛ که با نگرشهايى از اين قبيل به تصوير کشيده شده است که روابط جنسى پيش از ازدواج براى مردها جايز شمرده مىشود، اما براى زنان خير.
|