|
|
|
|
شاید بارزترین مشخصهٔ حافظهٔ کوتاهمدت، گنجایش بسیار محدود آن باشد که بهطور متوسط برابر با هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده است (۲±۷). بعضی افراد تنها پنج ماده و عدهای تا نُه ماده را میتوانند در حافظه نگهدارند. با توجه به اینکه آدمیان از نظر توانائیهای حافظه تفاوتهای زیادی با هم دارند، مشخصکردن چنین رقم دقیقی که قابل اطلاق بههمهٔ آدمیان باشد شگفتانگیز بهنظر میآید، اما این تفاوتها در درجهٔ اول مربوط به حافظهٔ درازمدت است. گنجایش حافظهٔ کوتاهمدت اکثر بزرگسالان برابر با ۲±۷ ماده است. این رقم از نخستین روزهای آغاز روانشناسی آزمایشی تاکنون ثابت مانده است. هرمان ابینگهاوس (Hermann Ebbinghaus) که بررسی آزمایشی حافظه را در ۱۸۸۵ آغاز کرد، گزارش داده است که گنجایش حافظهٔ کوتاهمدت خودش ۷ ماده بوده است. حدود ۷۰ سال بعد، جورج میلر (George Miller) (۱۹۶۵) چنان تحتتأثیر ثبات این رقم قرار گرفت که آن را 'هفت سحرآمیز' نام نهاد، و اکنون میدانیم که این حد در تمامی فرهنگها، چه غربی و چه غیرغربی، صادق است (یو - yu و همکاران، ۱۹۸۵).
|
|
روانشناسان این رقم را به این ترتیب تعیین کردەاند که زنجیرههائی از مواد نامربوط به یکدیگر را (مانند ارقام، حروف، یا واژهها) به آزمودنیها نشان میدهند و از آنها میخواهند این مادهها را با حفظ ترتیب آنها بهخاطر بسپارند. مدت زمان ارائه این مادهها به آزمودنی بسیار کوتاه است تا آنکه او فرصت نکند آنها را به اطلاعات موجود در حافظهٔ درازمدت خود پیوند دهد. با این روش، تعداد مادههای بهیادمانده فقط گنجایش اندوزش حافظهٔ کوتاهمدت را منعکس میکند. در کوششهای نخست، آزمودنیها تنها باید مادههای معدودی را بهیاد بیآورند (مثلاً سه یا چهار رقم)، و این کار را معمولاً بهسادگی انجام میدهند. سپس تعداد ارقام در هر کوشش افزایش مییابد تا آزمایشگر سرانجام بتواند تعیین کند که آزمودنی حداکثر چند ماده را میتواند بهترتیب درست بهیاد بیآورد. بیشینهٔ این رقم (تقریباً همیشه بین ۵ تا ۹ ماده) فراخنای حافظهٔ (memory span) آزمودنی خوانده میشود. این آزمایش چنان ساده است که شخصاً میتوانید آن را انجام دهید. دفعهٔ بعد که به فهرستی از اسامی برخوردید (مثلاً فهرست نام کارکنان یک مؤسسه)، یکبار آن را بخوانید و ببینید چند نام را میتوانید بهترتیب صحیح بهیاد بیآورید. رقمی که بهدست میآید احتمالاً بین ۵ و ۹ خواهد بود.
|
|
|
روش تعیین فراخنای حافظه به آزمودنیها فرصت نمیدهد که مواد بهخاطر سپردنی را با اطلاعات اندوخته شده در حافظهٔ درازمدت خود پیوند دهند. در تکلیف مربوط به تعیین فراخنای حافظه، وقتی فرصتی برای پیونددادن مطالب فراهم باشد، عملکرد بهمیزان چشمگیری تغییر میکند.
|
|
بهعنوان مثالی از تغییر فراخنای حافظه، فرض کنید سلسله حروف SRUOYYLERECNIC بهشما ارائه شود. از آنجا که فراخنای حافظهٔ شما ۲±۷ است، احتمالاً نخواهید توانست تمام این زنجیرهٔ حروف را از حفظ تکرار کنید، زیرا شامل ۱۴ حرف است. اما همینکه متوجه شوید این حروف همان عبارت آشنای 'SINCERELY YOURS' است که بهترتیب معکوس نوشته شده، تکلیف ارائه شده بهمراتب آسانتر میشود. با آگاهی از این نکته، تعداد مادههائی که میباید در حافظهٔ کوتاهمدت نگهداری شوند از ۱۴ به ۲ (دو کلمه) میرسد. اما منبع آگاهی ما از املاء درست کلمات چیست؟ مسلماً حافظهٔ درازمدت، یعنی جائیکه دانش واژهها در آن اندوخته میشود. بنابراین، بهکمک حافظهٔ درازمدت میتوانید مواد تازه را بهصورت واحدهای معنیدار بزرگتر مجدداً رمزگردانی کنید و سپس این واحدها را در حافظهٔ کوتاهمدت بیاندوزید. به این واحدها قطعه (chunk) میگویند، و گنجایش حافظهٔ کوتاهمدت را بهعبارت دقیقتر میتوان ۲±۷ قطعه دانست (میلر، ۱۹۵۹). تقطیع را میتوان در مورد ارقام نیز انجام داد. زنجیرهٔ ارقام ۹۶-۶۱۹-۲۱۷۷-۱۴۹ فراتر از گنجایش حافظهٔ ما است، اما زنجیرهٔ ۱۹۹۶ - ۱۷۷۶ - ۱۴۹۲ در محدودهٔ آن است. اصل کلی این است که با گروهبندی مجدد زنجیرهٔ حروف یا ارقام بهصورت واحدهای قابل بازیافت از حافظهٔ درازمدت، میتوان گنجایش حافظهٔ کوتاهمدت را افزایش داد (باور - Bower و اسپرینگستون - Springston در ۱۹۷۰).
|
|
|
گرچه میتوان تا هفت ماده را برای مدت کوتاهی بهخاطر سپرد، اما در اغلب موارد این اطلاعات بهزودی فراموش میشود. فراموشی یا ناشی از زوال (decay) مطالب موجود در حافظه بر اثر مرور زمان است یا ناشی از اینکه مواد جدیدی جانشین مواد پیشین میشود.
|
|
اطلاعات ممکن است صرفاً با گذشت زمان از حافظه محو شود. میتوانیم بازنمائی هر ماده را همانند رد عصبی (trace) بدانیم که در عرض چند ثانیه محو میشود. از گویاترین شواهد در تأیید این فرضیه آن است که هرقدر برای تلفظ واژهها زمان بیشتری لازم باشد، فراخنای حافظهٔ کوتاهمدت برای نگهداری آنها محدودتر میشود. مثلاً فراخنای حافظهٔ کوتاهمدت برای واژههای طولانی از قبیل 'harpoon' (زوبین صید نهنگ) و 'Cyclone' (گردباد) کوتاهتر است تا برای واژههائی چون 'bishop' (کشیش) و 'pewter' (آلیاژ قلع و سرب). (این واژهها را برای خودتان تکرار کنید تا تفاوت مدت زمان تلفظ انها را دریابید). علت این پدیده به احتمال زیاد آن است که وقتی واژهها بهما عرضه میشود آنها را با خود تکرار میکنیم، و هرقدر این کار بیشتر طول بکشد، بیشتر احتمال دارد که رد عصبی بعضی واژهها پیش از یادآوری محو شود (بادلی، تامسون - Thompson، و بوخانان - Buchanan در ۱۹۷۵).
|
|
یکی دیگر از علل اصلی فراموشی در حافظهٔ کوتاهمدت این است که مواد جدید جانشین مواد پیشین میشود. مفهوم جانشینی با اصل ثابت بودن گنجایش حافظهٔ کوتاهمدت همخوانی دارد. حضور مادهای در حافظهٔ کوتاهمدت بهمعنی قرار داشتن آن ماده در حالت فعال است. بنابراین، هرقدر مواد بیشتری را فعال سازیم، بههمان نسبت از میزان فعالماندن مادهها کاسته میشود. شاید فقط در حدود هفت ماده را بتوان همزمان فعال نگهداشت طوریکه همه قابل یادآوری باشند. وقتی هفت ماده فعال باشند، فعال شدن هر مادهٔ جدید ناگزیر بهبهاء کاهش فعالشدگی مواد قبلی امکانپذیر میشود، و درنتیجه، میزان فعالشدگی آنها ممکن است بهسطحی پائینتر از حد لازم برای یادآوری تنزل کند (آندرسون - Anderson در ۱۹۸۳).
|
|
با توجه به آنچه گفته شد بهنظر میرسد اطلاعاتی که نخست وارد حافظهٔ کوتاهمدت شده، ناگزیر در اندک زمانی محو میشود.
|