یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گر سری در سر کار تو شود چندان نیست


گر سری در سر کار تو شود چندان نیست    با تو سختی به سری کار خردمندان نیست
گردن ما ز بسی دام برون جست و کنون    سر نهادیم به بند تو، که این بند آن نیست
ای دل، از میل به چاه زنخ او داری    به گنه کوش، که زیباتر ازین زندان نیست
شمس را دیدم و مثل قمرش نور نداشت    پسته را دیدم و همچون شکرش خندان نیست
سنگ جانی، که به سیمین تن او دل ندهد    بیش ازینش تو مخوان دل، که کم از سندان نیست
در جهان نوش لبی را نشناسم امروز    که غلام دهن او ز بن دندان نیست
محتسب را اگر آن چهره در آید به نظر    عذرها خواهد و گوید: گنه از رندان نیست
اوحدی شاد شو از دیدن این روی و مخور    غم بی‌فایده چندین، که جهان چندان نیست


همچنین مشاهده کنید