|
| سفالینههای ادوار مختلف سیلک
|
|
منطقهٔ تپه سيلک کاشان، با دو
تپهٔ شمالى و جنوبى واقع در سه
کيلومترى جنوب غربى کاشان واقع
مىباشد. |
|
|
|
|
در قسمت جنوب تپهاى در سيلک
يک محوطه چند ضلعى عظيمى با مساحت
تقريبى ۲۵۰۰ مترمربع وجود دارد که
احتمالاً جهت ساخت بناهاى گوناگون
روى آن مسطح شده است. از آثار ناچيز
باقيمانده معلوم مىشودکه روى آن
شهرکى از سنگ و آجر خام قرار داشته.
اشياء فراوانى که از قبور بهدست
آمده نشان مىدهد که وسايل زيادى
از جنس خاک رس ساخته مىشده و کليهٔ
مصنوعات سراميکى جددى بوده و
بهوسيله چرخ ساخته شده و در کوره
پخته شده بودهاند. طرح سفالها و
نوع پخت و تزئينات نقوش روى
سفالها بسيار متفاوت از قبل است.
نقوش قرمز رنگ، طرحهاى قرينه و
اغلب از اشکال چهارگوش شطرنجى
شکل، چرخهاى خورشيدي، دايره با
صليب و گلهاى هشت پر همراه با
حيوانات اهلى و غيراهلى و حتى
افسانهاى بکار مىرفته و از
طرحهاى گياهى بهندرت استفاده
شده است. نقاشى اين سفالها با جنس
محتوى و نوع کاربرد ظروف هماهنگ
بوده است.
|
|
|
|
|
|
اولين تلاشها در تپه
شمالى و سفالينههاى بدست آمده که
همراه با ابزارآلات ديگر در چندين
لايه طبقهبندى شدهاند. لايه اول
شامل ظروفى بهرنگ زرد با کرم و
داراى خميرهاى است همراه با علف و
کاه و شن. اين سفال دستساز نقوش
هندسى سياه دارد. لايهٔ دوم سفال
قرمز آجرى با خميرهٔ بهتر است با
نقوش سياه با خاکستري. در لايه سوم
سفال سياه و خاکسترى بهدست آمده
که ساده و بدون نقش است. و لايهٔ آخر
سفال ضخيم و سست قابل خرد شدن است،
به رنگ قرمز روشن.
|
|
دورهٔ دوم سيلک نيز شامل
لايههايى است. در اين دوره نيز
مقابر مانند دورهٔ اول زيرخانهها
کنده شده و روى مردگان، خاک سرخ
مىريختهاند و اشياء و ابزار گلى
را با مرده دفن مىکردهاند.
شکلگيرى ظروف در اين دوره با دست
بوده و سفال نرمتر و يکدستتر شده
ولى هنوز کاه و علف در آن بکار
مىرفته. در اين دوره رنگ وارد سفال
مىشود. و سفالينهها به رنگ شترى و
اخرايى وجود دارند. در اين دوره
ظروف در اشکال مختلف ساخته شده و
نقشها به رنگ سياه است و بغير از
اشکال هندسي، اشکال جانوران نيز
بچشم مىخورد که در حال حرکتند. هنر
اين دوران، تجريدى است و
واقعگرايى در آن ديده نمىشود.
|
|
دورهٔ سوم سيلک با سفال نخودى
رنگ شروع شد. اين نوع سفال در ۷ لايهٔ
اين دوره قابل تشخيص است. در طى
دورههاى اول اين دوران اجاقها
کاملتر شدند و لکههاى نامناسب
روى سفالها از بين رفت. در واقع از
لايهٔ سوم بهبعد پيشرفت قابل
ملاحظهاى در سفالسازى رخ داد؛
ناخالصىها از بين رفت و پخت آنها
کامل شد. و پوشش نازک و درخشانى روى
سفالها قرار گرفت و سفالظها
بهوسيلهٔ چرخ کوزهگرى تهيه
شدند. در لايه ۶ به بعد نقوشها
تجريدى مىشوند و در لايهٔ ۷
هنرمند موضوعات جديدى مىيابد و
از نمادها استفاده مىکند. اين نوع
نقوش در دورهٔ اول شوش هم به چشم
مىخورد. نقش بز کوهى با شکلى
تجريدى و نمادين بچشم مىخورد.
اهميت کوه و آب در نقوش جامهاى
بچشم مىخورد که همه بهگونهاى
تمثيلى بکار رفتهاند.
|
|
لايه چهارم سيلک هيچگونه
قرابتى به دورهٔ سوم نداشت و سفال
منقوش، منسوخ شد و بجاى آن سفالى با
زمينهٔ خاکسترى و لعاب قرمز
متداول شد و در ادامهٔ دورهٔ چهارم
و دومين لايه آن نوشتن و کتابت آغاز
شد و نوشتهها به دو شکل اسناد
بايگانى و الواح کوچک دريافت و
پرداخت در سيلک متداول گرديد.
گلنبشتههاى کوچک سوراخدار که
با نخى به کالاها متصل مىشد و به
اين طريق مبادلهٔ صورتحساب با
کالا انجام مىشد. اين وضع در روابط
تجارى سيلک و شوش جريان داشت.
|
|
|
فرهنگ دورهٔ اول تا سوم سيلک
در مناطق قم، قزوين و تهران شبيه هم
است. در سيلک دورهٔ دوم (نيمه اول و
اواسط هزارهٔ پنجم ق.م) تعداد
روستاها افزايش يافته است. در
فرهنگ چشمهعلى تهران کاوشها در
چند لايه شناسايى شده که از ۴۵۰۰ ق.م
آغاز شده است. لايه تحتانى آن از
پايان سيلک اول شروع شده و بر سيلک
دورهٔ دوم سيلک تأثير داشته که
معروف به سفال چشمهعلى است. لايه
جديد با دورهٔ سوم سيلک همزمان
بوده است. سفال چشمهعلى قرمز شترى
رنگ بوده و با دست ساخته مىشده که
بهشکل کاسههايى با نقوش هندسى
است که بعداً تبديل به نقشهاى
تجريدى مىشود و از جانورانى
مشابه بز کوهى با خطوط ساده
استفاده مىشده است. اين سفال
منحصر بهفرد، بيانگر سفال
چشمهعلى است، که بهدليل رنگ
قرمز شتري، درخشندگى پوسته، سخت
بودن خميره، در معاملات پاياپاى
با فرهنگهاى دور و نزديک پيوند
خورده و بر اثر اين پيوند و تبادل
اقتصادى و فرهنگي، راه تکامل
پيموده و به اشکال متنوعى در آمده
است. اين سفالگرى تا به آن حد پيشرفت
نموده که سفالگران ظروف و قدحهاى
بسيار بزرگ با قطر دهانهاى در
حدود يکصد سانتىمتر را با دست شکل
مىدادهاند و در کوره هواى باز
مىپختند. اين ظروف منقوش
احتمالاً در مراسم آيينى و مذهبى
استفاده مىشده است.
|
|
از جنوب و جنوب غربى تهران تا
زاغه دشت قزوين نيز اين سفالها
ساخته مىشده. علت نقش کردن
گلههاى بزکوهى در پشت و روى اين
سفالينهها، احتمالاً قلت يا کثرت
اين جانور در اين نواحى بوده است.
|