سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا
سلیقهٔ اروپائی در سینمای آمریکا:لوئیچ و دیگران
یکی دیگر از کارگردانهای زیر دست و وسوسهآفرین دههٔ ۱۹۲۰ هالیوود، اما با سلیقهای بسیار بالاتر و ظریفتر از سسیل ب. دومیل، ارنست لوئیچ (Ernst Lubitsch) بود. لوئیچ، یک یهودی آلمانی، و یکی از نوابغ کُستومفیلم در UFA در اواخر سال ۱۹۲۲ به همراه فیلمنامهنویسی بهنام هانس کرالی (Hans Kräly) (۱۹۰۵ - ۱۸۵۵) به هالیوود آمد تا فیلم رُزیتا (۱۹۲۳) را برای مریپیکفورد بسازد. | ||
| ||
| ||
لوئیچ در دههٔ ۱۹۲۰ نوعی سلیقهٔ موقر و کنایهآمیز اروپائی را به هالیوود آورد که در سطحی گسترده مورد تقلید کارگردانهای دیگر قرار گرفت. لوئیچ تا آنجا پیش رفت که در سینمای ناطق اولیه با فیلمهائی چون رژهٔ عشق (The Love Parade) (۱۹۲۹)، مونتکارلو (Monte Carlo) (۱۹۳۰) و ستوان خندان (The Smiling Lieutenant) (۱۹۳۱) بهعنوان یک نوآور معرفی شد، چنانکه تا ۱۹۳۵ ریاست تولید کمپانی پارامونت را به او سپردند. به گفتهٔ یکی از منتقدان آن دوره، لوئیچ 'مقدمات ورود کمدی اروپائی با همهٔ جذابیت، انحطاط و هرزگیاش را به آمریکا فراهم آورد' . در این دهه کارگردانهای اروپائی دیگری نیز به هالیوود آمدند که اکثراً آلمانیهائی بودند که در پی توافقنامهٔ پاروفامت در ۱۹۲۶ وارد صنعت فیلم آمریکا شده بودند. بین سالهای ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ هالیوود کارگردانهای زیادی از کشورهای دیگر را پذیرا شد، از جمله مورنائو از UFA (با فیلمهای طلوع، ۱۹۲۷؛ چهار شیطان ( Devils 4) (۱۹۲۸) و تابو (۱۹۳۱)؛ پل لنی (با فیلمهای گربه و قناری (The Cat and the Canary) ،۱۹۲۷ - که پیشاهنگ 'کمدی اسرارآمیز' شد - و آخرین اخطار (The Last Warning)، ۱۹۲۹)؛ دمیتری برچُوتسکی (با دروغ محض (Crown of Lies)، ۱۹۲۶)؛ میهالی کِرتژ با مایکل کرتیز (با فیلم کشتی نوح (Noah's Ark، ۱۹۲۸) و الکساندر کُردا (با فیلم زندگی خصوصی هلن اهل تروا ۱۹۲۷) و همچنین فیلمبرداری UFA، کارل فروند؛ بازیگران UFA از جمله امیل یانینگس، کُنراد وایدت، ورنر کراوس، پولانگری، گرتاگاربو و لیا دوپوتی؛ تهیهکنندگان UFA، اریش پومر و نیز فیلمنامهنویس کارل مایر همه به هالیوود سرازیر شدند. | ||
از گروه دیگری نیز میتوان نام برد که در دههٔ ۱۹۲۰ از کشورهای دیگر به هالیوود رفتند، از جمله کارگردان لهستانی پلفیوس (Paul Fejos (Pal Fejös) (نام اصلی پالفژوس - ۱۹۶۳ - ۱۸۹۸) که پیش از بازگشت اروپا در ۱۹۳۰ دو فیلم برای یونیورسال ساخت. (آخرین لحظه (The Last Moment)، ۱۹۲۷ و فیلمی کاملاً ناتورالیستی بهنام تنها و بیکس (Lonesome)؛ کارگردان فرانسوی ژاک فِدِر (۱۹۴۸ - ۱۸۸۵) که تعدادی ملودرام متوسط از جمله بوسه (The Kiss) (۱۹۲۸)، سپیدهدم (Daybreak) (۱۹۳۱)، و آواز هند (Song of India) (۱۹۳۱) را برای MGM ساخت و سرانجام دِین بنیامین کریستنسن (Dane Benjamin Christensen) (۱۹۵۹ - ۱۸۷۹) که با فیلم سوئدیاش هِکسِن (Heksen) (۱۹۲۱) معروف شده بود و همین فیلم را با تدوین دوباره بهنام جادوگری در طول اعصار (Witchcraft Through the Ages) به زبان انگلیسی عرضه کرد، و در هالیوود یک سلسله ملودرام خوب از جمله فیلمهای سیرک شیاطین (The Devil's Circus (۱۹۲۶) و ریشخند (Mockery)، (۱۹۲۷) و چند کمدی اسرارآمیز مانند خانهٔ طلسمشده (The Haunted House) (۱۹۲۸) و هفت اثر پای شیطان (Seven Footprints of Stan) (۱۹۲۹) برای MGM ساخت. همچنین باید از مهاجرت کارگردانهای سوئدی، ویکتور شوستروم (سیستروم) و موریتس استیلر، به آمریکا یاد کرد. که در اواسط دههٔ ۱۹۲۰ از جانب MGM دعوت شدند. در این دوره شوستروم شاهکارهائی ساخت که مدتها از نظرها پنهان ماندند، از جمله کسی که تودهنی خورد (۱۹۲۴)، داغ ننگ (۱۹۲۶) و باد (۱۹۲۸) و استیلر در آنجا تا سطح فیلمساز هالیوودی سقوط کرد، و تنها فیلم قابل ذکر او در این دوره فیلم هتل ایمپریال (۱۹۲۶) بود که فیلمی فضاسازانه است و هنوز همچنان متمایز مانده است. شوتسروم در ۱۹۲۸ به سوئد بازگشت و یک زندگی نیمهباز نشسته در پیش گرفت و استیلر در همان سال، خسته و سرخورده از تجربههای هالیوودی، درگذشت. | ||
سرنوشت اغلب کارگردانهای خارجی در هالیوود شبیه به کارگردانهای سوئدی بود. صنعت سینمای آمریکا در دههٔ ۱۹۲۰ آنها را جذب میکرد. اما در واقع به آنها اجازه نمیداد تا در طبیعت این تولید مداخلهای بکنند؛ بنابراین غالب آنها با تلخی و ناکامی به کشور خود باز میگشتند. در این میان تنها دو تن، مبهالی کِرتژ (مایکل کُرتیز) لهستانی و ارنست لوئیچ آلمانی در هالیوود ماندند و توانستند خود را با سیستم تولید هالیوود همساز کنند. مورنائو نیز ماند، اما پیش از آنکه بتواند استعداد خود را بروز دهد، در ۱۹۳۱ در یک حادثهٔ اتومبیل کشته شد. با این حال تأثیر اروپائیها، بهویژه آلمانیها، در سینمای دههٔ ۱۹۲۰ آمریکا چندان عمیق بوده است که به نوشته درنمیآید. آنها بودند که در دههٔ اول ۱۹۰۰ کاربرد اکسپرسیونیستی نور و کار دوربین را به فیلمسازان آمریکائی آموختند. برخی از آنها از جمله کارل فروند توانست به موفقیتی ماندگار دست یابد و در اوایل سالهای ناطق و پس از سقوط جمهوری وایمار متمایزترین کارگردانهای آلمانی به او پیوستند که از آن جمله هستند: ماکس رابنهارت، فریتس لانگ، ماکس اُفولس (Max Ophüls)، دِت لِف سیِرک (داگلاس سیرک)، کورت و روبرت سیودماک (Curt and Rogert Siodmak)، هانس (جان) رام (Hans (John) Brahm) اُتو پرده مینجر و، فرد زینهمان. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست