شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

باز به بط گفت که صحرا خوشست


باز به بط گفت که صحرا خوشست    گفت شبت خوش که مرا جا خوشست
سر بنهم من که مرا سر خوشست    راه تو پیما که سرت ناخوشست
گر چه که تاریک بود مسکنم    در نظر یوسف زیبا خوشست
دوست چو در چاه بود چه خوشست    دوست چو بالاست به بالا خوشست
در بن دریا به تک آب تلخ    در طلب گوهر رعنا خوشست
بلبل نالنده به گلشن به دشت    طوطی گوینده شکرخا خوشست
تابش تسبیح فرشته‌ست و روح    کاین فلک نادره مینا خوشست
چونک خدا روفت دلت را ز حرص    رو به دل آور دل یکتا خوشست
از تو چو انداخت خدا رنج کار    رو به تماشا که تماشا خوشست
گفت تماشای جهان عکس ماست    هم بر ما باش که با ما خوشست
عکس در آیینه اگر چه نکوست    لیک خود آن صورت احیا خوشست
زردی رو عکس رخ احمرست    بگذر از این عکس که حمرا خوشست
نور خدایی‌ست که ذرات را    رقص کنان بی‌سر و بی‌پا خوشست
رقص در این نور خرد کن کز او    تحت ثری تا به ثریا خوشست
ذره شدی بازمرو که مشو    صبر و وفا کن که وفاها خوشست
بس کن چون دیده ببین و مگو    دیده مجو دیده بینا خوشست
مفخر تبریز شهم شمس دین    با همه فرخنده و تنها خوشست


همچنین مشاهده کنید