یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو


به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو    چو اشتهای سماعت بود بگه‌تر گو
چو من ز خواب سر و پای خویش گم کردم    تو گوش من بگشایی که قصه از سر گو
چو روی روز نهان شد به زیر طره شب    بگیریم که از آن طره معنبر گو
فتاده آتش خواب اندر این نیستان‌ها    تو آمده که حدیث لب چو شکر گو
و آنگهی به یکی بار کی شوی قانع    غزل تمام کنم گوییم مکرر گو
بیا بگو چه کنی گر ز خوابناکی خویش    به تو بگوید لالا برو به عنبر گو
از آنچ خورده‌ای و در نشاط آمده‌ای    مرا از آن بخوران و حدیث درخور گو
ز من چو می‌طلبی مطربی مستانه    تو نیز با من بی‌دل ز جام و ساغر گو
من این به طیبت گفتم وگر نه خاک توام    مرا مبارک و قیماز خوان و سنجر گو


همچنین مشاهده کنید