|
|
دورهٔ کمون بيماري، چندساعت تا چند روز و بهطور معمول در حدود ۲ تا ۳ روز است.
|
|
|
به دنبال پشتسر گذاشتن دورهٔ کمون ۱۲ ساعته تا ۶ روزه، اکثر موارد وبا بصورت بدون علامت يا با علايم بالينى مختصرى تظاهر مىنمايد، بهطورى که در رابطه با بيوتايپ، به ازاء هر يکمورد بالينى ۲۰ تا ۱۰۰مورد بدون علامت، حادث مىگردد.
|
|
اولين علايم بيماري، شامل افزايش حرکتهاى دودى روده است که بيمار، بصورت احساس پُرى و سروصدا در شکم، بيان مىنمايد و سپس مدفوع شُلى که نماى مشخص سوپ برنجى ندارد ظاهر مىگردد و بعد از چندينبار دفع مدفوع آبکي، مواد دفعي، نماى سوپبرنجى بهخود مىگيرد و بوى ماهى پيدا مىکند. و از آنجا که تمامى علايم بيماري، نيز با شدت از دفع آب و الکتروليتها است و شدت علايم، به ميزان دفع اين مواد بستگى دارد، سير طبيعى بيمارى نيز باشدت دهيدراتاسيون درارتباط مىباشد. بهطورى که موارد خفيف بيمارى درعرض يکهفته خودبخود بهبود مىيابد و حال آنکه، در موارد شديد وَبا ميزان دفع مايعها به يک ليتر در ساعت نيز مىرسد و در عرض ۶ ساعت ممکن است به دزهيدراتاسيون بيش از ۱۰% وزن بدن و شوک هيپوولميک و کلاپس، بيانجامد و درصورت عدم جبران سريع مايعها و الکتروليتها به عوارض کليوي، قلبي، تنفسى و اسيدوز و مرگ بيمار منجر شود. اغلب موارد مرگ، درعرض بيش از ۱۸ ساعت رخ مىدهد.
|
|
بهطور کلي، در سير طبيعى وبا وقتى شدت دزهيدراتاسيون، به ۲ تا ۳% وزن بدن برسد بيمار دچار تشنگى شديدى مىشود و گرچه به احتمال زياد دچار استفراغ نيز مىباشد، ولى درصورتى که از مايعهاى حاوى گلوکز و سالين استفاده شود، به تعادل مايعها و الکتروليتهاى او کمک مىگردد. البته بيماران، بهطور معمول زمانى مراجعه مىکنند که اين مرحله را پشتسر گذاشتهاند و شدت دزهيدراتاسيون آنها بيشتر شده باشد.
|
|
وقتى شدت دزهيدراتاسيون به ۵% وزن بدن برسد، قابليت ارتجاعى پوست کاهش مىيابد، نبص سريعتر شده و به آسانى لمس نمىشود و بيمار، ضعيف و افسرده بهنظر مىرسد و از حجم ادرار او کاسته مىشود.
|
|
زمانى که شدت دزهيدراتاسيون به ۱۰% برسد خطر بروز شوک هيپوولميک وجود دارد و در اين حالت بيمار، بهشدت ناراحت بهنظر مىرسد، ضربان قلب او سريع و نبض راديال او غيرقابل لمس
مىباشد و فشارخون نيز پائين و غيرقابل بررسى است. در اين مرحله بدن بيمار و بخصوص دست و پاى او سرد است و پوست انگشتان دست، چروکيده و نوک انگشتان، زبان و لبها کبود مىباشد. همچنين
دهان بيمار، خشک و چشمان او بىفروغ مىباشد و صداى او نيز دچار گرفتگى مىشود و از تشنگى بسيار شديد و دردهاى کرامپى اندامها و گاهى درد ماهيچهاى شکم، شکايت مىنمايد و تنفس او
سريع و عميق مىشود، زيرا مقادير زيادى بىکربنات ازطريق مدفوع دفعشده، باعث ايجاد اسيدوز مىگردد. بازده ادرارى نيز بهصفر مىرسد ولى هوشيارى بيمار، تغيير نمىکند و بيمار،
در اين مرحله به مقادير زيادى مايع احتياج دارد که مىبايد به سرعت ازطريق داخل وريدى دريافت نمايد زيرا در غير اين صورت، بهعلت شوک هيپوولميک، اسيدوز متابوليک و اورمى تلف
خواهد شد. اين بيمارى مزمن نمىشود و ميزان مرگ ناشى از آن در دورانى که استفاده از سرم و الکتروليتها ممکن نبود، بالغ بر %۵۰ ذکر شده است، ولى در شرايط مناسب درماني، اين ميزان کمتر
از ۱% مىباشد.
|