یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل


حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل    بانگ رسید کیست آن گفتم من غلام دل
شعله نور آن قمر می‌زد از شکاف در    بر دل و چشم رهگذر از بر نیک نام دل
موج ز نور روی دل پر شده بود کوی دل    کوزه آفتاب و مه گشته کمینه جام دل
عقل کل ار سری کند با دل چاکری کند    گردن عقل و صد چو او بسته به بند دام دل
رفته به چرخ ولوله کون گرفته مشغله    خلق گسسته سلسله از طرف پیام دل
نور گرفته از برش کرسی و عرش اکبرش    روح نشسته بر درش می‌نگرد به بام دل
نیست قلندر از بشر نک به تو گفت مختصر    جمله نظر بود نظر در خمشی کلام دل
جمله کون مست دل گشته زبون به دست دل    مرحله‌های نه فلک هست یقین دو گام دل


همچنین مشاهده کنید