|
|
سبک تحرير او آنچه بسيار ساده و روان بود رسالههاى نفثةالمصدور اول و ثانى است، در رسالات علمى متکلفانهتر و پرمغزتر چيز نوشته است. رسالهها وکتبی که تألیف کرده به قرار زیر میباشد.
|
|
| تأليفات صاينالدين به عربى
|
|
- کتاب شرح فصولالحکم که در ۸۱۴ هجرى تمام شده است به عربى (۱).
|
|
(۱) . اين نسخه در صفر ۸۳۲ در چالو طبرستان هزار جريب به محضر مصنف مقابله شده است و چالو بدون ترديد همان 'چالوس' حاليه است که معرب آن را 'شالوس' ضبط کردهاند و چالو مخفف آن است.
|
|
- کتاب مفاحص، در علم حروف و اعداد و مبتنى بر بيان توحيد ـ به عربى.
|
|
- رسالهٔ بائيه، در اعداد و حروف و جفر مختصر ـ به عربى.
|
|
- رسالهٔ انزاليه، در نزول کتاب مطابق مشرب متکلمين ـ به عربى.
|
|
- رسالهٔ محمديه، در الفاظ و حکم قرآنى و کشف اسم محمد، مطابق مشرب حروفيان ـ به عربى.
|
|
- حواشى و اصطلاحات به عربى.
|
|
- رسالهٔ مهر نبوت ـ مختصر ـ به عربى.
|
|
- رسالهٔ التمهيد فى شرح قواعدالتوحيد ـ به مشرب اهل کلام و تصوف و نزديک به مذاق اشراقيون (۲) به عربى.
|
|
(۲) . خود گويد جد من ابوحامد محمد ترکه در اين باب رسالهاى نوشت در دفع شبهات مشائيان و غامض بود لهذا من مبسوطتر ساختم.
|
|
- رسالهٔ مختصر در توضيح تعليقات کشاف ـ به عربى.
|
|
- رسالهٔ بسمله، اين رساله بالنسبه مفصل است (۳) ـ به عربى.
|
|
(۳) . اين کتاب در ثامن عشرين شعبان ۸۲۹ هجرى تما شده است.
|
|
- کتاب مناهج، در منطق ـ به عربى.
|
|
- شرح تائيهٔ ابن فارض، ناقص ـ به عربى.
|
|
| تأليفات صاينالدين به زبان فارسى
|
|
- قصيدهٔ تائينهٔ ابن فارض، به پارسى و نثر فنى.
|
|
- اسرارالصلوة ـ مطابق اصول تصوف.
|
|
- در اطوال ثلثهٔ تصوف و شرح: فَمِنْهُمْ ظٰالِمٌ نَفْسَهُ وَ مِنْهُم مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بالخيرات (اين کتاب بسيار لطيف و استادانه است) به پارسى.
|
|
- تحفهٔ علائيه، در اصول و آداب دين اسلام بر طبق چهار مذهب سنت و جماعت (۱).
|
|
(۱) . اين کتاب را در ۸۳۱ در گيلان بهنام امير علاءالدين حاکم آنجا که مذهب حنبلى داشته و از امراى نيمه مستقل محلى است نوشته.
|
|
- مدارج افهام الافواج، تفسير ثمانيهٔ ازواج (۲).
|
|
(۲) . اين کتاب را هم در مازندران سنهٔ ۸۳۱ بهنام سيدمرتضىبن سيد کمالالدين بن سيد قوامالدين از ملوک رستمدار سارى متوفى در ۸۳۷ نوشته است.
|
|
- رساله در اعتقاد، بهنام شاهرخ براى ردّ تهمت تصوف، مختوم به حکايتى از امام غزالى.
|
|
- مناظرهٔ بزم و رزم، ادبى و با عبارات شيرين محتوى چند حکايت.
|
|
- رساله در شرح لمعات عراقى.
|
|
- رسالهٔ شقالقمر و بيان سرعت.
|
|
- رسالهٔ انجام، در تصوف.
|
|
- رسالهٔ نقطه ـ در معنى: اَنَا النّقْطَةُ اَلّتى تَحْتَ البَاءِ.
|
|
- رسالهٔ در معنى ده بيت، از شيخ محئىالدينبن العربى.
|
|
- رسالهٔ مبداء و معاد، اين کتاب را در چالو (= چالوس) هزار جريب در سنهٔ ۸۳۲ بهنام ناصرالدنيا و الدّين على تأليف کرده است.
|
|
- رسالهٔ سؤالالملوک، در علم حروف و اعداد بهنام ميرزا بايسنقر.
|
|
- رسالهٔ سُلَّمِ دارالسلام فى بيان حِکَم احکام ارکان الاسلام.
|
|
- ترجمهٔ احاديثى از حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام ـ ناتمام که در سارى نوشته است.
|
|
- رسالهٔ کوچک در معنى خواص علم صرف به مشرب تصوف.
|
|
|
همهٔ اين کتب و رسالات چه فارسى چه تازى به شيوهٔ ادبى با سجع و تکلفات ديگر انشاء شده است (۱) ـ مختصات سبکى او تازگى ندارد و به شيوهٔ عطاملک جوينى است منتها قدرى بليغتر و بىتکلفتر است، از تازگىها آن است که صيغههاى ماضى نقلى يا ماضى بعيد را با حذف ضماير و يا فعل معين، به وجه وصفى مىآورد و اين رسم معاصران او بوده است، ديگر کلمهٔ 'انگيز ' به معنى تحريک را زياد مىآورد، مانند: انگيز کردن ـ فرصتانگيز يافتن و انگيز به تنهائي.
|
|
(۱) . کتابى خطى در تصرف نگارنده است که به خط منشى صاينالدين نامبرده نوشته شده و خود سيد هم در آن گاهى چيزى نوشته است و اين کتاب مورد استفادهٔ ما قرار گرفت.
|
|
ديگر ـ ضمير جمع يا اسامى متواليهٔ غير ذيروح را گاه جمع مىآورد، مثال:
|
|
'هر حرکتى از فنون افعال و صنوف اوضاع و اقوال که در اين ارکان درج فرموده هر يک کانىاند از نفايس جواهر علوم و حقايق...' .
|
|
و گاه مفرد مىآورد، مثال:
|
|
'هر حرفى از حروف منزلهٔ قديم که به حضرت رسالت پناه فرود آمد هر يک بحرى است مملو از لآلى حکم و معارف صمداني...'
|
|
ديگر باءِ تأکيد بر سر افعال بسيار کم آورده است، خاصه در صيغههاى ماضى چنانکه امروز هم در نثر فارسى متدوال است. بايد دانست که استعمال فعلهاى قديم و آوردن باء تأکيد بر افعال ماضى و مصادر در اين دوره وجود ندارد.
|
|
باء بر سر 'مى' که شيوهٔ قديم است يکبار در کتب صاينالدين ديده شد، مثال: 'بعد از آن در خاطر اوفتاد که بمى بايد ديد او را' .
|
|
در مطابقهٔ صفت و موصوف ـ بايد گفت در مواردى که صفت و موصوف عربى از جمع يا تأنيث به يکديگر اضافه شوند، مطابقه رعايت مىشده است، و در مواردى ضرورى هم در صورتىکه ترکيب معروفى باشد آن را به قاعدهٔ عربى آورده مانند: آيات منزله ـ جواهر کريمه ـ نشات ازليه ـ مقاصد ابديه ـ خصايص کريمه ـ تجليات کاشفه ـ مقاصد خفيه ـ اذواق سليمه ـ طباع مستقيمه، و غيره و غيره متکلفانه هر اضافه را خواه وصفى خواه غيروصفى مطابق نمىآورده است، مانند: تخصيصات عرفي، کلمات قرآني، احول ذاتي، هديهٔ منزل، تخصيصات وصفي، صور شرعي، احکام ديني، معارف يقينى و غير هم.
|
|
ديگر: لفظ 'چنانچه' و 'همچنانچه' بهجاى چنانکه و کلمهٔ 'چنانچه' بهجاى چندانکه، مانند متقدمان بسيار مىآورد.
|
|
گاهى بعضى الفاظ 'غيرنجيب' که دلالت بر مقدمات فساد ذوق و سليقهٔ ملى است در آثار اين عصر و اين مرد ديده مىشود، مانند: 'تيز بازار' که مکرر بهجاى 'بازار گرم' يا 'بازار رواج' به استعاره و کنايه، در هر جاى و مقام در انداخته است و اين ترکيب ناروا در آن روزگارها از اين اوقات نيز رکيکتر مىنموده است (۲) و با آنکه اين مرد در ادبيات پارسى از شعر و نثر هر دو استاد است، چگونه به رکاکت و زشتى اين ترکيب غيرنجيب پى نبرده است، مثال: 'سزاوار مرتبهٔ قبول در تيز بازار و حلقهٔ سوداى مدارک و قلوب همواره خواهد بود!' ...
|
|
(۲) . در لسان پارسى بعضى الفاظ که مفاد آنها دور از ادب است بالاصاله موجود نيست و بهجاى اين قبيل لغات هميشه به کنايات و تشبيهات متوسل مىشدهاند از اين قبيل است لغات قديم و جديد در همين معنى که در متن بدان اشاره شد که هر دو قسم از باب کنايات است نه اصل لغت و در عصر مؤلف اين هر دو لغت متداول بوده ولى معلوم مىشود لغت کهنه رو به زوال مىرفته که صاينالدين چنين خطائى مرتکب گرديده است!
|
|
صاينالدين در ضمن مطالب بسيار خشک علمي، از قبيل ارکان حج و مانند آنها، عبارات عالى فنى و تفننات بهکار مىبرد، چنانکه در رسالهٔ علائيه ضمن باب ششم در آداب و ارکان حج گويد:
|
|
'پوشيده نماند بر متيقظان کوى طلب و زيرکان دکان هوشمندى و ادب که همچنان که هر حرفى از حروف مُنزلهٔ قديم که به حضرت رسالت پناه... فرود آمده هر يک بحرى است مملو از لآلى حِکم الهى و معارف صمداني، همچنين هر حرکتى از فنون افعال و صنوف اوضاع و اقوال: که در اين ارکان درج فرموده هر يک کانىاند از نفايس جواهر علوم و حقايق، که به لسان اشارت که محاورهٔ محرمان خلوتسراى قرب بدان زبان مىباشد، ادا کرده چنانچه فحواى گفتهٔ:
|
|
حَواجِبُنا يَقْضِى الحَوايِجَ بَيْنَنا |
|
فَنَحْن سَکوتٌ وَالهَوى يَتَکَلَّمُ |
|
|
از آن تعبير مىنمايد، غرض که دردمندان بيابان شوق بايد که بدين سر حدها توقف نمايند نظر تأمل و تدبر کار فرمايند، باشد که از ينابيعِ حکم که در مطاوى هر يک روان است، بهرهور گردند و محروف نگذارند و از درد گران جهالت به حکم فرمودهٔ:
|
|
و نُنَّزلُ مِنَ الْقُرآنِ مٰا هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَة لِلْمؤمِنيِنَ، بدين شربت خلاصي (۳) اميد دارند، نه از جاى ديگر، که هر کس که قانون اشارات اين رموز دانست، نجات ابدى و شفاءِ سرمدى يافت، که هرچه در اين اشارت درج است نه در جائى ديگر (۴).
|
|
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت |
|
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد |
|
|
(نقل از رسالهٔ علائيه)
|
|
|
(۳) . خلاصى با ياء مصدرى نوبر است و از اين به بعد در ادبيات فارسى استعمال شده است.
|
|
(۴) . يعنى در جاى ديگر درج نيست. و اين نوع جملهبندى هم تازه و هم سست، از ابتکارات همان عهد و زمان مىباشد.
|
|
در اين جملهها از موازنه و سجع و کنايه و استعاره و مراعات النظير و ايهامات لطيفه مانند ذکر کتب ابوعلى سينا به مناسبت 'شفا' و درد و آوردن شواهد شعرى و آيات قرآني، فرو گذار نکرده است.
|
|
و نيز از مشخصات او استعمال فعل 'فرمودن' است، به عانت فعل ديگر، در مقام احترام، و اين اصطلاح به عينه در کتب پهلوى هم موجود است (۵). مثال از نامهاى که به امير علاءالدين نوشته: 'متوقع که لحاظهٔ التفات، دريغ نفرمايند داشتن، و در هر باب به گوشهٔ چشم عنايت نگاهى به محرومان کوى اخلاص و هواخواهى فرمايند کردن) و رساله و نامهاى از اين اصطلاح خالى ندارد از قبيل فرمايند کردن، فرمايند دادن، فرمايند داشتن و غيره.
|
|
(۵) . در کتب پهلوى: 'فرمود پرسيد' بهجاى 'پرسيد' و فرمايد پرسيدن، و 'فرمايد پرسيد' به معنى 'مىپرسد' مکرر در مورد 'شاه' استعمال شده است، رجوع کنيد به رسالهٔ 'خسرو کواتان و ريتکي' ص: ۲۹-۳۰-۳۱-۳۲-۳۵- 'Pahgavi Texts' طبع انگلسار يا بمبئي.
|