|
احزاب سياسى، روزنامهها و مؤسسهها براى پى بردن به جايگاه خانواده در قلب فرانسويان پيوسته نظر سنجىهائى مىکنند. مطرح کردن اين پرسش طبيعى است زيرا:
|
|
- جوانان کمتر از گذشته ازدواج مىکنند. زوجهاى جوان با هم زندگى مىکنند و بچه دارند، بى آنکه ازدواج کرده باشند.
|
|
- از هر سه ازدواج يکى به طلاق مىانجامد؛ و در بيشتر موارد طلاق تنها پس از دو سال رخ مىدهد زندگى خانوادگى ديگر همان نيست که پيشتر بود، کافى است ببينيم صحنهٔ غذاخوردن سنتى که محل ملاقات افراد خانواده بود، چه صورتى پيدا کرده است.
|
|
پس از صبحانهاى که به سرعت بلعيده مىشود همه بهسوى کار، مهدکودک يا مدرسه مىدوند.
|
|
جز در مواردى که مادر به خانهدارى سرگرم است، ظهر هنگام هم همه، حتى کوچکترين افراد خانواده، در غذاخورى محل کار، مهدکودک، يا مدرسه غذا مىخورند.
|
|
موقع صرف شام است که افراد خانواده دور هم جمع مىشوند، ولى شام را نيز در سکوت مىخورند تا صداى تلويزيون را بشنوند.
|
|
ولى از اکثر پرسشنامهها چنين برمىآيد که فرانسويان به همين خانوادهٔ پراکنده هم بسيار اهميت مىدهند. حتى گمان مىرود در اين حالت بىاعتمادى کنونى، باز هم خانواده پناهگاهى است. حتى زوجهاى جوانى هم که در خانواده نقش ديگرى را براى خود تصور مىکنند و در نظر آنها خانواده همان مفهومى را ندارد که براى نسل پيش داشت، نمىتوانند نهاد خانواده را انکار کنند.
|
|
کودک به محيط خانواده نيازمند است، و کمبود آن باعث احساس بدبختى او مىشود. قابل توجه است که اغلب جنايتکاران و ولگرادان زندگى خانوادگى طبيعى نداشتهاند.
|
|
|
نخستين فرزندان حتى اگر در شرايط متفاوتى بزرگ شده باشند، در مواردى شباهتهائى دارند؛ همگى جدى، کمال طلب، اغلب مضطرب، انحصار طلب و حساس هستند. چرا؟
|
|
زيرا نخستين فرزند را مثل دومى يا سومى بزرگ نمىکنند، والدين مىخواهند تمام خواندهها و توصيههائى را که دريافت کردهاند، روى نخستين فرزند خود تجربه کنند.
|
|
در مورد نخستين فرزند انسان از همه چيز مىترسد، از جمله، از اينکه زياد گرمش شود، زياد سردش شود يا بيفتد. بنابراين او را زير بال و پر خود مىگيرد و با نگرانى از او حمايت مىکند.
|
|
در عين حال، والدين عجله دارند که فرزند اول آنها زود بزرگ شود، هنوز او وارد کودکستان نشده، آنها به دانشگاه فکر مىکنند.
|
|
به اين ترتيب وقت پدر و مادر آنقدر بهوسيلهٔ اين نقشهها گرفته مىشود که ديگر فرصتى براى لذت بردن از طفوليت او ندارند. و آنقدر نسبت به بزرگ شدن فرزند خود عجله دارند که ديگر به او فرصتى براى بچگى کردن نمىدهند.
|
|
اين موقعيت ناجور با تولد فرزند دوم مشکلتر مىشود. فرزند نخستين، که تنها هدف تمامى آرزوهاى خانواده بوده، اکنون موقعيت خود را از دست مىدهد، و خيلى زود مسئوليت 'کوچولو' را هم برگردنش مىگذارند. به همين دليل او در کودکى هم خيلى جدى است!
|
|
تمام اينها اجتنابناپذير است، مسخره است اگر بخواهيم پدر و مادر را که خواستهاند فرزند خود را خيلى خوب بپرورند، سرزنش کنيم، و آنها را مسئول تمام نقطه ضعفهاى فرزندشان بدانيم. اما والدين زيادى را مىشناسيم که گفتهاند: 'اگر نتيجه را مىدانستيم، به اولى آزادى بيشترى مىداديم' .
|
|
بنابراين ما براى نخستين بار به شما توصيه مىکنيم که زيادى نکته سنج نباشيد. البته رعايت مقررات و احترام به ساعت لازم است، ولى در اين موارد نرمش نشان دهيد.
|
|
|
تولد خواهر يا برادر کوچکتر
|
|
والدين از تولد نوزادى در خانه بسيار خوشحال هستند، ولى خواهر يا برادر بزرگ آن نوزاد چه احساسى دارد؟ اين حادثه غيرمترقبه و عجيب است، از اين پس کودک نه تنها بازيچههايش، بلکه چيزى خيلى با ارزشتر، يعنى محبت پدر و مادرش را نيز بايد با ديگرى تقسيم کند. به اين ترتيب نوعى نگرانى همراه با حسادت در قلب کودک ريشه مىدواند. حسادت کودک نسبت به نوزاد طبيعى و حتى اجتنابناپذير است.
|
|
با بزرگ شدن شکم مادر و نخستين خريدها براى نوزاد جديد، حسادت کودک کم و بيش نمايان مىشود. هميشه کودک نسبت به شکم مادر حالت تهاجمى نمىگيرد، بلکه در مواردى دوست کوچک، عروسک، يا ماشين وى را مىزند و خُرد مىکند.
|
|
پس از تولد نوزاد، پارهاى از کودکان مىگويند: 'من اين بچه را نمىخواهم، کاشکى از دست وى خلاص مىشديم' . البته نبايد موضوع را بزرگ جلوه دهيد، فقط مراقب باشيد و بهويژه فرزندتان را تنبيه نکنيد.
|
|
|
|
|
بهطور طبيعى بچه حسود است، دانستن اين مطلب نبايد شما را از کمک کردن به او باز دارد، او را براى ورود نوزاد آماده کنيد و مثلاً از او بخواهيد در آماده کردن وسايل نوزاد به شما کمک کند و در روز ورود نوزاد هديهاى به او بدهيد.
|
|
از دو اشتباه رايج و مهم بپرهيزيد: اتاق کودک بزرگتر را براى نوزاد خالى نکنيد و هنگام تولد دومي، اولى را به کودکستان نفرستيد. اگر مجبوريد براى چند روزى از فرزند اولتان جدا شويد، او را به مادربزرگ، خاله يا دوستانى که مورد علاقهٔ او هستند بسپاريد.
|
|
اين مطلب را نيز به توصيههاى فوق مىافزايم: با فرزندتان راجع به نوزادى که متولد خواهد شد، صحبت کنيد و به او بگوئيد که او خيلى کوچک خواهد بود. کودک بزرگتر اغلب يک همبازى را در ذهن خود مجسم مىکند در حالىکه با نوزادى روبهرو مىشود که در گهواره وى خوابيده است و از اين مطلب بيش از اندازه مأيوس مىشود. عکسهاى زمان نوزادىاش را به او نشان بدهيد، تا بهتر بفهمد منتظر چه کسى بايد باشد.
|
|
اگر پس از تولد نوزاد، فرزند بزرگتر اداى بچههاى کوچکتر را درآورد، بايد بپذيريد که اين کار طبيعى است، او همه را در حال تحسين اين نوزاد مىبيند و گمان مىکند براى تحسين شدن بايد بهعقب بازگردد، پس مکيدن شستش را از سر مىگيرد و شلوار خود را خيس مىکند. او چنين رفتارى را در پيش مىگيرد، زيرا در عين حال مىخواهد بار ديگر به آن دورهاى بازگردد که طفلى بيش نبود و احساس راحتى مىکرد.
|
|
اگر تفاوت سنى فرزندتان دو سال يا بيشتر باشد. آنچه در اين موقعيت به فرزند بزرگتر کمک مىکند اين است که با او مثل بزرگسالان رفتار کنيد.
|
|
|
|
|
از طرفى فقط با تولد فرزند کوچکتر، او به فرزند ارشد تبديل شده و کافى است که شما بر اين نکته تأکيد کنيد، مثلاً بگذاريد مواقعى که مادر مجبور است به کارهاى نوزاد بپردازد، او با پدرش از خانه خارج شود، يا مرتباً به ملاقات دوستان خود، يا آنهائى که بزرگتر از او هستند برود. خلاصه بهجاى راندن او به زندگى در محيط خانه و در بين مادر و نوزاد، که او را بيشتر مىآزارد و به دوران طفوليت وى باز مىگرداند، بايد او را تشويق کنيم با بزرگترها تماس داشته باشد.
|
|
خلاصه، اگر حسادت کودک ارشد هنگام تولد نوزاد طبيعى است، پس بايد بدانيد که اين احساسى برادرانه و عادى است که در تمام طول زندگى در بين آنها باقى مىماند. در زندگى خانوادگى روزانه، اغلب موقعيتى پيش مىآيد که فرزند کوچکتر نسبت به فرزند بزرگتر حسد مىورزد. در اين هنگام ـ بنابر موقعيت ـ رقابت بين آنها نقش محرک يا بازدارنده را بازى مىکند و قسمتى از تجربهٔ غنى برادرانه را تشکيل مىدهد.
|
|
به اين ترتيب فرزند ارشد تمام حوادث جديد خانواده، از رفتن به سلمانى تا مدرسه را افتتاح مىکند. او هر بار اضطراب موقعيت جديد و همچنين ارتقائى را که اين موقعيت ايجاد مىکند، مىآزمايد. والدين معمولاً از فرزند کوچکتر انتظار کمترى دارند و مسئوليت کمترى بر شانه وى مىگذارند. او هميشه دومين کسى است که تجربهها را مىآزمايد. ولى در مقابل، او با وجود اينکه کوچکتر است، در تجربههاى خواهر يا برادر بزرگتر خود شريک مىشود (براى مثال او هم به تماشاى برنامههاى مورد علاقهٔ خواهر يا بردار بزرگ وى مىنشيند) و در نتيجه اغلب هوشيارتر و کارآمدتر است.
|
|
در برابر رقابت اجتنابناپذير بين خواهران و برداران، والدين موظف هستتند هر يک از آنان را وادارند که موقعيت خود را با توجه به سن و مرتبهاى که در خانواده دارد، رعايت کند.
|
|
پس فراموش نکنيد که فرزند نخستين خانواده در هر صورت حسود است، مىتوان او را يارى کرد، اما نمىتوان واکنش او را از ميان برداشت؛ در واقع اين کار توصيه نمىشود و بهتر است به او فرصت دهيد تا احساسات خود را ظاهر سازد.
|
|
پسر کوچکى را مىشناسم که هر بار به خواهر و برادر کوچک او هديه مىدادند، او نيز هديهاى دريافت مىکرد و هرگاه خواهر وى را مىبوسيدند، او را هم فراموش نمىکردند، خلاصه پس از تولد خواهر کوچک وى توجه بيشترى به او مىشد. روزى کسى به او گفت: 'گمان نمىکنى که خواهرت خيلى زيبا است؟' وى پاسخ داد: 'خواهرم مرا عصبانى مىکند!'
|
|
|
|