|
|
|
ميرخواند صاحب روضةالصفا نامش محمد و از فرزندان امير خاوندشاه يکى از محترمين آن عصر و خود صاحب کمالات علمى و نفسانى بوده و در معقول و منقول صاحب وقوف، روضةالصفاى او قسمتى ترجمهٔ از تاريخهاى عربى است و قسمتى اقتباس از تواريخ خاصهٔ فارسى و حتى نقل به عبارت از جامعالتواريخ رشيدى و ظفرنامهٔ شرفالدين على با اندک اصلاحى که در سادگى عبارت گاهى رعايت کرده و قسمتى هم تأليف خود او است.
|
|
تاريخ او هفت مجلد است شش مجلد او را خود ميرخواند تأليف کرده و مجلد هفتم را که از آغاز پادشاهى سلطان حسين بايقرا است، به امر امير عليشير بعد از فوت ميرخواند دخترزادهاش غياثالدين خواندمير (۱) مؤلف 'حبيبالسير' تا انجام کار 'بديعالزمان ميرزا' به رشتهٔ تحرير کشيده و در خاتمهٔ اين مجله چند صفحهٔ که مشتمل بر تاريخ مختصرى از قرهقويونلوها و آققويونلوها باشد، مرحوم 'رضا قليخان هدايت' ضميمه ساخته است.
|
|
(۱) . غياثالدين بن همامالدين الحسينى مشهور به خواندمير دخترزادهٔ ميرخواند محمدبن سيد خاوندشاه است ـ در سنهٔ ۸۸۰ در هرات متولد گرديده و در خدمت جد خود به اکتساب علوم پرداخته است ـ و تاريخ حبيبالسير را در ۹۲۹ در هرات بهنام خواجه حبيبالله پيشکار دورمش خان لله سام ميرزاى صفوى پسر شاه اسمعيل که خراسان در دست او سپرده شده بود تأليف کرد ـ عاقبت در خراسان تاب نياورده در ۹۳۳ به هندوستان رفته در دربار دهلى عزيزاً مکرماً متوقف گرديد و بابر و همايون نسبت بدو نوازشها فرمودند و قانون همايونى را در دهلى نوشت. از تأليفات ديگر او جلد هفتم روضةالصفاء و خلاصةالخبار و اخبارالاخبار و منتخب تاريخ و صاف و مکارمالاخلاق و مآثرالملوک و دستورالوزرا است در ۹۴۲ وفات يافت و در دهلى دفن گرديد. از مزاياى حبيبالسير آن است که شرح حال رجال فضل و علم و زهد و تصوف و ادب و صنعت را در هر عصر و در زمان هر پادشاه ذکر مىکند و از اين حيث بسيار مفيد است هر چند بدون تحقيق هم مکرر چيز نوشته است.
|
|
ميرخواند در سنهٔ (۸۳۸) به دنيا آمده و در دوم ذىالقعده سنهٔ نهصدوسه در شهر هرات بدرود حيات گفته است.
|
|
تاريخ روضةالصفا را در هند و ايران چاپ کردهاند و چاپ ايران سه مجلد زيادت دارد و آن تاريخ صفويه و افشاريه و زنديه و قاجاريه است که مرحوم هدايت بر آن مزيد کرده است.
|
|
|
مولانا نورالدين لطفلله معروف به حافظ ابرو از مورخان عصر شاهرخى است و اصلش از هرات است و در شهر همدان نشو و نما يافته و همانجا درس خوانده است.
|
|
حافظ ابرو در عصر اميرتيمور مقرب دربار و مورد عطوفت و توجه تيمور بوده و گويند اميرتيمور بدو التفات بسيار داشت و همواره او را در مجالس خاص طلبيده همت بر استرضاى خاطر اين مرد فاضل مىگماشته است.
|
|
در دورهٔ شاهرخ نيز مقرب و مورد التفات بوده و ظاهراً دو تاريخ دارد يکى اصطلاح تاريخ رشيدى در دو جلد که جلد دوم را خود او نوشته و سوانح دورهٔ ابوسعيد ايلخان و اميرتيمور و احفاد او را در آن گنجانيده است. تاريخ مستقل ديگر هم دارد موسوم به زبدةالتواريخ بايسنقرى که بهنام ميرزا بايسنقر پسر شاهرخ تأليف کرده است و از آغاز خلقت تا زمان خود سنهٔ ۸۲۹ به رشتهٔ نگارش درآورده است و هيچ يک از اين دو آثار تا امروز چاپ نشده است و نسخهٔ آنها کمياب است.
|
|
تاريخ وفات حافظ ابرو از اين بيت به خوبى روشن مىگردد که در عصر خود گفتهاند:
|
|
به سال هشتصد و سىوچهار در شوال |
|
وفات حافظ ابرو به شهر زنجان بود |
|
|
|
کمالالدين عبدالرزاقبن اسحق السمرقندى مؤلف تاريخ مفيد و نفيس 'مطلعالسعدين' که در دو جلد به رشتهٔ تحرير کشيده است.
|
|
اين تاريخ از سوانح زمان سلطان ابوسعيد آخرين پادشاه ايلخانان مغول آغاز گرديده به خاتمت پادشاهى سلطان ابوسعيد تيمورى که مىتوان دورهٔ او را نيز خاتمهٔ دورهٔ منظم خاندان تيمورى دانست، ختم مىگردد. مطلعالسعدين تاريخى است ساده و روان و پر مغز داراى اطلاعات بسيار نفيس، تاريخى که بعدها مايهٔ دست بسيارى از تاريخنگاران شده است.
|
|
ولادت کمالالدين عبدالرزاق در دوازدهم شعبان سنهٔ ۸۱۶ در بلدهٔ هرات روى نمود. وى سالها به کسب کمالات پرداخته و در شرعيات شروعى کرد و مدتى در اردوى شاهرخ به سمت قضاوت عسگر و امر پيشنمازى منصوب بوده و گاهى در مجلس پادشاه مسئلهٔ شرعى مىگفته است و رسائل مىخوانده. سفرى هم از راه کرمان و بندر هرموز بهعنوان سفارت از طرف شاهرخ به هندوستان در دربار راجهٔ 'هيجانگر' رفته و پس از زحمات زياد بازگشته است و بعد از مرگ شاهرخ در دستگاه ميرزا عبداللطيف و ميزا عبدالله و ميزا باير و ميرزا ابراهيم، شاهزادگان تيمورى مىزيسته و تواريخ اين خانواده را چنانکه ديده در کمال نفا است نوشته است و در عهد سلطان حسين بايقرا در سنهٔ ۸۶۷ به منصب شيخى خانقاه ميرزا شاهرخ منصوب شده و تا آخر ايام زندگى در آن کار بوده است.
|
|
وفات کمالالدين عبدالرزاق در ماه جمادىالاخرى سنهٔ ۸۸۷ در شهر هرات روى نمود (۱).
|
|
(۱) . از مورخان بسيار مفيد آن عصر يکى مولانا معينالدين محمد اسفزارى است وى از عمده مترسلان زمان و در خط تعليق يگانهٔ عصر خود بهشمار مىرفته است.
|
|
تاريخ 'هرات' که در واقع تاريخ خراسان آن زمان است از بهترين آثار تاريخى است و نسخهاى از آن در کتابخانهٔ مسجد ناصرى و باز هم نسخههائى اينجا و آنجا از آن در دست است. اما هنوز اين نسخهٔ نفيس به چاپ نرسيده است.
|
|
منشآتى هم داشته داراى مناشير و مکتوبات زمان خود که در ميان مردم عصر شهرت داشته و به نظر حقير درنيامده است.
|