جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

آرام جانم میرود، جان را صبوری چون بود


آرام جانم میرود، جان را صبوری چون بود    آنکس شنا سد حال من ، کاو همچو من در خون بود
رنجم مبادا بر تنی ، چون من مبادا دشمنی    من دانم و همچون منی ، کاندوه دوری چون بود
زلفش که در جانم گزد، چون مار پنهانم گزد    ماری کزینسانم گزد، کی در خور افسون بود
لیلی و موی مشک بو، آنکس که دیده مو به مو    دانم که زنجیر از چه رو، در گردن مجنون بود
همچنین مشاهده کنید