در اين زمينه، اولين گزارشها از بهدارى آموزشگاهها است که نشان مىدهد در سال ۱۳۳۳ نسبت بيماران مبتلا به تب روماتيسمى در کودکان آزمايشگاهى که به بهدارى آموزشگاههاى تهران مراجعه کردند، ۴۰نفر در صدهزار نفر بود؛ و طبق گزارش همين سازمان در سال ۴۶-۱۳۴۵ در همه آموزشگاهيان ۷ تا ۱۸ ساله که در بهدارى آموزشگاهها معاينه شدهاند، نسبت ابتلاء به تب روماتيسمى ۲۲۵ نفر در صدهزار نفر بوده است. يادآور مىشود که اين آمار، به علت آنکه بهطور معمول بيمارانى را که بصورت سرپائى مراجعه کرده بودند، دربر مىگيرد، همه کودکان و نوجوانانى که دچار اين بيمارى مىشوند را شامل نمىشود و اگر اين نسبت را براى همه دانشآموزان آموزشگاههاى شهر در اين سال تحصيلى برآورد کنيم، به ۷۰ تن در هر صدهزار نفر بالغ مىشود.
در بررسى گروههاى جمعيتى کارگرى جنوب تهران در سالهاى ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ ــکه با بررسى ثبت موارد انجامگرفته استــ ميزان بروز تب روماتيسمى را به ترتيب ۵۱، ۸/۵۲ و ۵۸ نفردر صدهزار نفر در همه سنين و در ۵ تا ۲۹ سالگى نزديک به ۸۰ نفر در صدهزار نفر برآورد کردهاند. شيوع روماتيسم قلبى نيز با توجه به سنين گوناگون در سالهاى مورد مطالعه، روش بررسى و نمونهبرداري، بين ۴/۱ تا ۷/۲ نفر در هزار نفر بوده است.
شيوع تب روماتيسمى و روماتيسم قلبى در ميان بيماران بسترى و سرپائى نيز پيوسته نشانهٔ فراوانى زياد اين بيمارى در کشور است؛ بهگونهاى که ۴۵% بيماران قلبى را که در بيمارستانهاى دانشکده پزشکى تهران، در سالهاى ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ بسترى شده بودند، بيماران دچار تب روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى تشکيل مىدادند. اين نسبت در بخش قلب دانشگاه مشهد در سال ۱۳۴۵ به ۴/۵۱% و در بيمارستانهاى وابسته به سازمان بيمههاى اجتماعى در سراسر کشور در همين سال ۳/۳۰% گزارش شده است. اين نسبتها، دستکم در برخى از مراکز درمانى کشور همچنان پايدار ماندهاند؛ چنانکه طبق يک گزارش چاپنشده، از ميان ۵۸۱۸ بيمار که در بيمارستان قلب شهيد رجائى تهران در سال ۱۳۶۹ بسترى شده بودند، نزديک به ۲/۳۶% دچار تب روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى بودهاند (طبق گزارش بخش آمار بيمارستان).
آنچه تاکنون اشاره شد ميزان وقوع بيمارى را از جنبهٔ گوناگون آمارى نشان مىدهد. ولى خطر واقعى بيمارى را ميزان مرگومير مشخص مىکند. با نگرش به دادههاى مراکز درمانى گوناگون يا کالبدشکافىهاى انجام شده در دانشگاه تهران، نسبت مرگومير تب حاد روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى به همهٔ مرگهاى ناشى از بيمارى قلب از ۳/۳% تا ۷/۳۲% افزايش مىيابد که ميانگين آن نزديک به ۲۰% است. بديهى است چنين تفاوت چشمگيرى ميان ارقام ياد شده خود دليلى است بر اعتمادناپذيرى آنها.
در دادههاى آمارى وزارت بهدارى که برپايه دستهبندى علل مرگومير سازمان جهانى بهداشت و از گواهى مرگ در شهرهاى انتخابى بدست آمده است، مرگومير بيمارى قلبى بالاترين علل مرگومير در اين شهرها است که از بين ۱۰۹ نفر در سال ۱۳۵۵ تا ۱۵۵ نفر در سال ۱۳۵۰ (در صد هزار نفر) در تغيير بوده است. ولى در اين دادهها مرگ در اثر تب روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى از يکديگر تفکيک نشدهاند. نشريههاى آمارى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى در سالهاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ ــکه دادههاى آن در جدول مربوطه آمده استــ ميزان مرگ در نتيجهٔ بيمارىهاى گوناگون قلبى را در هر صدهزار نفر، بر پايهٔ گواهىهاى دفن، در ۱۶ تا ۲۴ شهر انتخابى سراسر کشور با جمعيتى بين ده تا پانزده ميليون نفر ارائه کرده است.
اگرچه در همهٔ اين سالها، فوت دراثر بيمارى قلبى همچنان بالاترين ميزان مرگ در اين شهرها بوده است، ميزان مرگ ناشى از تب روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى بسيار اندک گزارش شده است، که اين دادهها به دلايل زير از اعتبار کافى برخوردار نيستند:
۱. سن دقيق بيمار، به ويژه در روستاها، درست نيست. ازجمله در گزارش سال ۱۳۶۸ دو مورد مرگ به علت تب روماتيسمى در کودکان کمتر از يک سال آمده است!
۲. محل اقامت با محل مرگ هميشه يکى نيست.
۳. چون اين بيمارى در ابتداى زندگى مرگآور نيست و مراحل به نسبت پيشرفتهٔ آن در سنين بالا با ديگر بيمارىها همراه مىشود، ممکن است مسبب اصلى مرگ، بيمارىهاى ديگرى بوده باشد.
۴. مبناء اين دادهها (يعنى گواهى علت مرگ، بويژه مرگ ناشى از بيمارى قلب) هميشه درست نيست، زيرا بيشتر اين بيماران خارج از بيمارستان فوت کردهاند و ممکن است هيچگاه در بيمارستان بسترى نشده يا امکان مراجعه به مراکز تخصصى و تشخيص درست بيمارى خود را نداشتهاند. پزشک صادر کننده گواهى مرگ نيز ممکن است از سابقهٔ بيمار اطلاع چندانى نداشته يا در آخرين لحظههاى بيمارى بر بالين او (و حتى پس از مرگ بر سر جنازهٔ او) فراخوانده شده باشد.
۵. ردهبندى بينالمللى بيمارىها هرچند به ظاهر بر پايهٔ سببشناختى بيمارىها بنا شده است، ولى در تکتک موارد هميشه اينگونه نيست و زيرگروهها، مانند 'ديگر بيمارىهاى قلبي' و 'ديگر بيمارىهاى عروقي' ، 'بىنظمىهاى ريتم قلب' يا 'آمبولى ريه' و بيمارىهاى گوناگون در هم تداخل مىکنند.
جدول مرگومير بيمارىهاى قلب و عروق در ۱۶ تا ۲۴ شهر انتخابى ايران، سالهاى ۶۸-۱۳۵۹
سال
تعداد شهر
کل جمعيت
تب روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى
بيمارى پُرفشارى خون
بيمارى ايسکميک قلب
ساير انواع بيمارىهاى قلبى
۱۳۵۹
۱۶
۹/۵۵۲/۰۲۸
۰/۳۵
۵/۶
۲۹/۱
۱۰۸/۶
۱۳۶۰
۱۸
۱/۰۳۳/۱۵۰
۰/۳
۶/۹
۱۴/۱
۱۲۴/۰
۱۳۶۱
۲۰
۱۰/۶۴۵/۷۴۵
۰/۵۲
۶/۸
۱۳/۹
۱۲۷/۷
۱۳۶۲
۲۲
۱۱/۲۶۴/۲۲۸
۰/۴۸
۵/۴
۱۱/۵
۱۱۶/۴
۱۳۶۳
۲۲
۱۱/۸۸۴/۲۴۹
۰/۳۲
۳/۸
۱۴/۴
۱۱۹/۶
۱۳۶۴
۲۱
۱۲/۰۷۹/۰۷۱
۰/۰۷
۳/۷
۱۳/۷
۹۹/۸
۱۳۶۵
۲۱
۱/۲۹۳/۱۷۴
۰/۱۵
۳/۶
۱۸/۴
۸۳/۴
۱۳۶۶
۲۱
۱۴/۱۰۵/۱۸۹
۰/۲
۳/۵
۱۵/۲
۹۳/۰
۱۳۶۷
۲۱
۱۴/۰۵۹/۴۷۹
۰/۱
۳/۱
۱۸/۶
۹۶/۳
۱۳۶۸
۲۴
۱۵/۳۵۶/۴۹۳
۰/۳۵
۲/۸
۲۵/۳
۹۳/۷
سال
تعداد شهر
کل جمعيت
بيمارى عروق مغزى
ترومبوز وريدى و آمبولى
بيمارى شريان و عروق شعريه
ديگر بيمارىهاى گردش خون
همه بيمارىهاى قلب و عروق
۱۳۵۹
۱۶
۹/۵۵۲/۰۲۸
۱۴/۱
۴۰/۰
۳/۰
۰/۸
۱۹۷/۶
۱۳۶۰
۱۸
۱/۰۳۳/۱۵۰
۱۵/۲
۲۶/۱
۲/۶
۱/۲
۱۹۰/۶
۱۳۶۱
۲۰
۱۰/۶۴۵/۷۴۵
۱۶/۰
۲۷/۸
۲/۵
۱/۰
۱۹۶/۲
۱۳۶۲
۲۲
۱۱/۲۶۴/۲۲۸
۱۷/۹
۲۷/۰
۲/۸
۰/۹
۱۸۲/۴
۱۳۶۳
۲۲
۱۱/۸۸۴/۲۴۹
۱۶/۲
۳۴/۳
۱/۵
۱/۲
۱۹۱/۵
۱۳۶۴
۲۱
۱۲/۰۷۹/۰۷۱
۱۶/۴
۳۵/۲
۰/۲
۱/۱
۱۷۰/۲
۱۳۶۵
۲۱
۱/۲۹۳/۱۷۴
۱۷/۶
۳۱/۹
۰/۱۱
۰/۳
۱۵۵/۵
۱۳۶۶
۲۱
۱۴/۱۰۵/۱۸۹
۱۷/۲
۳۱/۹
۰/۳
۰/۵
۱۶۱/۹
۱۳۶۷
۲۱
۱۴/۰۵۹/۴۷۹
۱۵/۸
۴۴/۲
۰/۳
۰/۹
۱۷۹/۲
۱۳۶۸
۲۴
۱۵/۳۵۶/۴۹۳
۱۶/۳
۴۵/۱
۰/۴
۰/۹
۱۸۴/۹
گروهبندى بالا از گروهبندى بينالمللى بيمارىها بهگونهٔ زير آمده است؛ که بيمارى يا دسته بيمارىهاى زير را در بَر مىگيرد.
۱. تب روماتيسمى و روماتيسم مزمن قلبى
۲. بيمارى قلبى پُرفشارى خون
۳. انفارکتوس حاد ميوکارد
۴. آمبولى ريه، نامنظمىهاى رژيم قلبى
۵. بيمارىهاى عروق مغزى
۶. ديگر بيمارىهاى عروقى محيطي: آترواسکلروز، ترومبوز و آمبولي؛ ديگر بيمارىهاى سرخرگها، شريانهاى کوچک، عروق و سياهرگها.
بنابر اين بدون تکيه بر دادههاى مرگومير و باتوجه به آمارهاى مراکز درمانى يادشده، بايد اين بيمارى را در شمار بيمارىهاى شايع و مهم قلب در ايران دانست - به ويژه که ضايعهٔ قلبى اين بيمارى يادگار ابتلاءهاى مکرر دو تا سه دهه پيش است که در سنين ميانسالى بارى بزرگ بر دوش فرد و جامعه مىگذارد. ديگر اينکه، به استناد برخى گزارشها، اين بيمارى حتى در کشورهائى که آن را در حال نابودى مىپنداشتند، در بعضى مناطق بدون آنکه مردم آن دچار فقر و يا محروميتهاى بهداشتى و اجتماعى چشمگيرى باشند، در ميان سربازان در حال افزايش و گسترش است و در ميان کودکان مرفه يا چون گذشتههاى دور، اين فزونى در ديگر گروههاى جمعيتى نيز ممکن است پديد آيد. چنانکه اين روند افزايش را حتى در زمان استفاده از پنىسيلين و با شناخت اثر آشکار آن در کاهش شکلهاى شديد و مرگآور بيمارى گزارش کردهاند. در اين باره از گمانهزنىهاى گوناگون مانند پيدايش و از ميان رفتن برخى بيمارىها، تغييرات قدرت آلودهکنندگى استرپتوکوک، تغيير قدرت بيماريزايى (ويرولانس) استرپتوکوک، و انواع تيپهاى پروتئين M، تغيير عوامل کمکى مانند ويروسها و عوامل محيطي، تغيير استرپتوکوک از ديدگاه روماتيسمزايى و بالاخره دگرگونى ميزبان را مىتوان نام برد.
هر چند نقش استرپتوکوک به عنوان پديدآورندهٔ اصلى بيمارى به دلايل مختلف مسلم است، ولى در همهگيرىهاى گروههاى جمعيتى بسته، مانند سربازخانهها، ۳۰% افراد مبتلا به عفونت استرپتوکوکى دچار تب روماتيسمى مىشوند و اين نسبت در موارد تکگير تنها ۳ به ۱۰۰۰ است. بدينگونه اين تفاوتها هنوز زمينهٔ مطالعهها و بررسىهاى آينده را پيش روى مىگذارد. استرپتوکوک گروه A با ديگر انواع استرپتوکوکهاى گروههاى لانسفيلد (Lancefield) ازنظر بيوشيميائى و ويژگىهاى پادگن موجود در ديوارهٔ سلول بسيار متفاوت است و پروتئين M موجود در سلول عامل اساسى ويرولانس اين دسته از استرپتوکوک است. از سلولهائى که داراى اين پروتئين هستند، دربرابر تهاجم گلبولهاى سفيد پلىمورفونوکلئر مقاومت مىکنند و در خون تازهٔ انسانى بسرعت تکثير مىشوند. جز اين ليپوتئيکوئيک اسيد (Lipotheichoic Acid) موجود در سطح سلول استرپتوکوک داراى نقش دقيق در ارتباط ميان ميکروب ميزبان است، اين سلولها را از بين کپسول هيالورونيدى در بَر مىگيرد که خود مانع بيگانهخوارى شده و بهنحوى ثانوى در ويرولانس ميکروب اثر دارد.
جز نقش استرپتوکوک و برخى تيپهاى M آن و به ويژه پيدايش افزايش تيپ M18 که در افزايش شيوع تب روماتيسمى اثر دارد، عامل ميزبان را نبايد از ديده دور داشت، زيرا اين بيمارى بيشتر در حوزهٔ يک خانواده گسترش مىيابد و بررسىها نشان مىدهد کسانى که بدين بيمارى دچار مىشوند داراى کيفيت ژنتيکى خاصى بوده و در آنان HLA کلاس II بيشتر ديده مىشود.
با توجه به آنچه گفته شد، زمينههاى پيشگيرى و پژوهشى تا حدودى مشخص شده است. بدين جهت، ابتدا به موضوع پيشگيرى و سپس به برنامهريزى و زمينههاى پژوهشى مىپردازيم.